ديشب گفتم بازهم در مورد نمايشگاه نقاشی نابينايان خواهم نوشت . ببينيد ما همه روزه دنيای اطراف را با آدم ها و اشيا و رنگ هايش می بينيم؛ اما ديدن همين دنيا با چشم هائی که تجربه ای از ديدن ندارند شگفت آور است و اين اتفاقی است که در اين نمايشگاه افتاده است.به آنجا که پا می گذاری ؛ چشمت به تصاوير رنگارنگی از دنيای اطراف می افتد و وقتی فکر می کنی که چشمی اين تصاوير را تجسم کرده که تصويری واقعی از آنها ندارد آنوقت است که ميخکوب می شوی و می فهمی که هنوز درک درستی از نابينائی نداری. نقاشی نابينايان همان نقاشی بينا هاست؛ خطوط؛ اشکال ؛ رنگ ها و حتی تناسب تصاوير به گونه ای است که انگار يک چشم بينا آنها را ديده و روی کاغذ آورده است. نقاشی ها با هم تفاوت دارند و اين تفاوت از موضوع گرفته تا تا رنگ آميزی به تفاوت تشخيصی نابينايان و تفاوت نگاه ناديده آنها به دنيا برمی گردد. وقتتی به نقاشی ها نگاه می کنی ؛ احساس عجيبی از هر تصوير به تومنتقل می شودو تو بخوبی می توانی غم و شادی و آرامش و اضطراب آنها را حس کنی . نقاشی نابينايان روح دارد و همين است که آن احساس غريب را در تو بيدار می کند و اين بنظر من عمده ترين تفاوتی است که نقاسش های نابينايان با ديگران دارد يعنی همين که انرژی نهفته ای در آثار هست که به تو منتقل می شود......
يادداشت های روزانه دکتر محمد کمالی
ديدگاه های من در زمينه مسائل مختلف جامعه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home