حدود ده سال پِيش که به عنوان معاون امور توانبخشی به بهزيستی آمدم ، يکی از مهمترين مسائلی که با آن روبرو بوديم موضوع " عقب ماندگی ذهنی " بود. يادم می آيد حدود 50 هزار نفر را در نوبت نگهداری در مراکز ذکر می کردند.اصولا از مراکز روزانه خبری نبودو همه چيز حول محور نگهداری خلاصه می شد.از سوی ديگر نگاه برای حل قضيه نيز معطوف به همين مراکز دولتی بود.شايد تنها چاره برای ما با توجه به مشکلات عديده برای سرمايه گذاری دولتی ، نگاه به بخش غير دولتی بود که خب با انواع تهمتها نيز در اين مسير روبرو بوديم.نهايتا کار در بخش غير دولتی که آغاز شد و سامان گرفت نهادی بوجود آمد که حتی با رفتن موقت من هم خوشبختانه آسيبی جدی نديد و امروز بسيار خرسندم که آن نهال کوچک ( مراکز غير دولتی ارائه خدمات توانبخشی ) به بار نشسته است و از حدود 5 مرکزدرسال71 به 650 مرکز افزايش يافته است. قصدم دفاع مطلق از اينگونه مراکز نيست بلکه معتقدم در برخی از آنها مشکلاتی وجود دارد، ليکن آنچه امروز را برايم خاطره انگيز نمود ، ديدن بچه های مرکز نمونه در حوالی شهريار است. انصافا همکاران عزيزم در آن مرکز با زحمات شبانه روزی خود آن مرکز را به معنای نام مرکز نزديک کرده اند. نگهداری شبانه روزی از حدود 500 انسان والبته نه نگهداری صرف بلکه يک زندگی تمام و کامل.کار ساده ای نيست . دوستانی که از المپيک ويژه آمده بودند نيز بسيار تحت تأثير قرارگرفته بودند و بيان کردند که عليرغم پائين بودن سطح هوشی بچه ها کارهای بزرگی در مرکز انجام شده است. در زمينه ورزشی هم آقای محمد ناصر مسئول ورزش منطقه خاورميانه و شمال افريقا در المپيک ويژه خيلی هيجان زده شدند وهمراه بچه ها به ورزش هم پرداختند.( فکر می کنم برای بازيهائی که در شهريور ماه برگزار می کنند رقيبان خوبی را امروز ملاحظه کردند). همه اين موضوعات راکه در مقايسه با وضعيت آنروزها نگاه می کردم تغييری اساسی را متوجه می شدم . امروز ما ديگر افراد پشت نوبت در خيلی از استانها نداريم و يا بندرت - البته در برخی استانها در مورد بالای 14 سال ممکن است فهرستی وجود داشته باشد- و بويژه در مورد افراد کمتر از 14 سال که احساس می کنم موفقيت بزرگی برای کشور بدست آمده است. امروز بسياری از بچه ها را ديدم که در سالهای قبل آنها را بايد برروی تخت ها می ديدید که غذا خوردنشان هم روی تخت ها صورت می گرفت و شايد به تخت ها هم بسته می شدند و امروز مستقل غذا می خورندو يا برخی با کمک مادرياران زحمتکش، چيزی که چند سال قبل کسی حتی فکرش راه نمی کرد. شور ونشاطی که امروز در مرکز نمونه ديدم برايم خيلی خاطره انگيز و اميدوار کننده بود. مطمئن هستم روزها ، ماه ها و سالهای بعد خبرهای بهتری از اين گروه خواهيد شنيد.....

0 Comments:

Post a Comment

<< Home