روزنامه جام جم ديروز مطلبي داشت در مورد " سبب سازي و سبب سوزي حق " که گويا اين قسمت دوم آن بود. نقل يک خاطره که در آن کلمه نابينا ذکر شده بود ، توجه مرا جمع کرد . مطلب را که خواندم خب ضمن اينکه استفاده کردم به نظرم آمد بدنيست لينک آنرا بگذارم تا دوستاني هم که مايل باشند آنرا بخوانند . اغلب مثال ها و خاطراتي که نقل شده است در همين زمينه بوده اند. قسمت اول و بعد هم قسمت دوم را بخوانيد. اما آن مطلب در مورد مرد نابينا اين بود...: " مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجاني مي نويسد: مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالکريم يزدي موسس عاليقدر حوزه علميه قم نقل کرد که در کربلا يک نفر نابينا بود. در عين بي چشمي ، چنان از درخت خرما بالا مي رفت ، مثل اين که چشم دارد. از اين شاخه بر آن شاخه در کمال سهولت منتقل مي شد. فرمود او دزدي مي کرد، به اين طريق که پنهاني مي رفت سر درخت خرما مي چيد. يک وقت به همين عنوان در باغ بالاي درختي رفته بود که خرما بدزدد، يک دفعه شاخه شکسته ، او سرنگون شده بود. با همان افتادن ، چشمش باز شد! گويا در پيش چشم او پرده اي قرارداشت که از ضرب ، پاره شده بود. خلاصه ، بينا شد و بر اثر آن ، چشم بصيرتش نيز بازگرديد. از دزدي توبه کرد و رفت مشغول کسب گرديد. او از نردبان شقاوت بالا رفته بود؛ ولي توفيق خداوندي او را از همان جا به دامن سعادت انداخت...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home