يادداشت امشب را در حالی می نويسم که بخاطر واقعه امروز " پارک شهر " بسيار ناراحتم. اگر خاطرتان باشد، ديشب در مورد نحوه کار گروهی که از المپيک ويژه به ايران آمده بودند صحبت کردم و گفتم كه چگونه بسياری از مسائلی راکه بنظر ما پيش پا افتاده می آيد، در حد يک موضوع خيلی مهم ، آنهم با اسلايد و شرح و بسط زياد بيان می کردند. حال بيائيد به خودمان بنگريم ، چرا اينگونه جان انسانها برايمان بی ارزش شده است ؟ چرا از وقايع عبرت نمی گيريم ؟ آخربراساس تعاليم قرآنی و اسلامی که بايد بيش از ديگران از وقايع درس بگيريم. ..اين چندمين واقعه دردناک برای دانش آموزان اين مرزوبوم است؟ حادثه تهرانپارس ، حادثه ولنجک ، حادثه دزفول و.... مگر اين کودکان چه گناهی کرده اند که بايد قرباني بی مبالاتی و بی خردی بزرگسالانی شوند که اين همه ادعا دارند؟ اگر به همين بزرگان بگوئی بستن کمربند ايمنی ، بستن جليقه نجات برای قايقرانی ، استفاده از کلاه ايمنی برای دوچرخه و موتور، عبور از خط عابر پياده و بسياری كارهاي پيش پا افتاده ديگر لازم است ، جوابشان اين است كه : " ای بابا اينها خيلی اهميت ندارد ! کو تا حادثه ! سالهاست چيزی اتفاق نيا فتاده و..." ياد حديثي می افتم ، قريب به اين مضمون كه : " گناه بزرگ آنست که آن را کوچک شماری " . آيا واقعا" در اين وقايع، نگاه و برخورد ما همين گونه ساده انگارانه نيست ؟ آنقدر مسائل را سرسری می بينيم که هر بار عده اي را از دست مي دهيم و بعد از مدتي، باز فراموش مي كنيم.. . امروز دريکی ازروزنامه ها خواندم که قريب 1700 نفراز 25 اسفند 80 تا 15 فروردين امسال در سوانح رانندگی فوت کرده اند . خب حتما جان انسانها ديگر ارزشي ندارد که نه خودمان برای آن فکری می کنيم و نه دوستان دست اندر کار . فکر می کنم بايد از واقعه امروز بيشترين درس عبرت را برای آينده بگيريم و با نگاهی دقيق و موشکافانه، زوايای آن را بررسی کنيم و از همين فردا حتی اگر لازم است، قوانينی را به سرعت به تصويب برسانيم تا کمتر شاهد اين حوادث تلخ باشيم..... از خداوند متعال برای از دست رفتگان طلب آمرزش و برای بازماندگان صبر آرزومندم....

0 Comments:

Post a Comment

<< Home