امروز نامه يکی از دوستان خوبم از راه دور بدستم رسيد. جناب آقای دکتر آقابخشی که گويا برای فرصت مطالعاتی در کانادا بسر می برند نامه ای فرستاده بودند که نکات مهمی داشت.بنظرم رسيد می تواند برای همه دوستان خواندنی باشد.می دانم که از نقل آن ناراحت نخواهند شد. آنرا در اينجا آورده ام اميد که مورد توجه شما هم قرار گِرد.البته ای کاش با خط زيبای ايشان ملاحظه می کرديد:
خداوندا در توفيق بگشای
همکار ارجمند حناب آقای دکتر کمالی عزيز سلام ،
اميد است حالتان خوب باشد وروزگار بروفق مراد. قبل از عزيمت ، خدمتتان رسيدم سعادت ياريم نکرد تا شما را ببينم، هم خداحافظی کنم و هم گزارشی کوتاه از تحقيق CBR بدهم. به هر حال ، از پنجم تير ماه که وارد دانشگاه شدم عملا کارم را از همان روز شروع کردم فقط يکساعت برای معارفه گذاشتند و بعد کارها را به خودم سپردند.کارهايم را در دو بعد نظری واجرائی برنامه ريزی کرده اند.روزها تا نزديک ساعت يک دردانشگاه هستم و بعدازظهرها در فيلدهای توانبخشی معتادان و پيشگيری از اعتياد مشغولم. تا کنون بيش از پانزده مرکز توانبخشی معتادان را ديده ام و فقط دو مرکز پيشگيری از اعتياد را. در ونکور بسيار زيبا ، جاهائی را ديده ام بدترازخيابانهای اطراف قلعه شهرنو( سابق).معتادان در خيابانها به تزريق مشغولند، دختران و پسران بسيار حوان معتاد ، پرسه زنان گدائی می کنند. قرار است در ماه آگوست کنفرانسی را برای اعضای هيات علمی و دانشجويان مددکاری اجتماعی ارائه دهم. نشستی با مديرکل پيشگيری از اعتياد داشتم، به حرفهای ساده و تکراری من با دقت گوش می کرد و بعد به دانشگاه تلفن زد که اين " معلم ميهمان " اطلاعات جامعی در اين خصوص دارد، دلم از اين اظهار نظر گرفت زيرا در غربت، احساس بهتری نسبت به " کار " دارم تا در ولايت. ياد سعدی حکيم افتادم که می گفت : سعديآ حب وطن گر چه حديثی است درست : نتوان مرد به حسرت که من اينجا زادم . اما با اين دل چه کنم که بغض ولايتيان را بر حب غربتيان ارج می نهد. شما را خيلی دوست می دارم . خداحافظتان : حبيب آقابخشی 23 جولای
0 Comments:
Post a Comment
<< Home