امروز فرصتی دست داد تا با يکی از دوستان فيزيوتراپيست که مدتی را برای بررسی به کانادا رفته بود ، صحبت کنم. خب آنطور که پيدا بود برخی از دوستان انتظار داشتند که ايشان در آنجا ماندگار شوند. بسيار جالب بود که در عين حالی که من به توانمندی ايشان برای ماندن در آنجا و ادامه کار و حتی تحصيل اذعان دارم، ايشان برگشته بودند ومی گفتند من همين جا را انتخاب می کنم. نکته ديگری که بيان می کردند اعتقاد ايشان به اين مسئله بود که ما بلحاظ تسئوری وعمل هيچ چيزی کم از آنجا نداريم الا يک نکته که بسيار هم اهميت دارد و آن " اهميت فراوانی است که برای بيمار- من می خواهم تعبير مشتری را برگزينم- در آنجا قائل هستند."البته اين به نظر من مطلب کمی هم نيست. می گفت بسيار خوشحالم که اينک خوم انتخاب کرده ام واين انتخاب را با بررسی و ديدن وطالعه انجام داده ام. عليرغم تسلطی که بر فيزيوتراپی دارند ومباحثی راهم تدريس کرده و می کنند به آقای دکتر ابراهيمی می گفتند که حتما باز هم در کلاسهای ايشان شرکت خواهند کرد. در همين رابطه اين راهم بگويم که ديروز هم با يکی از دوستان پزشک صحبتی داشتم ، کمی دلخور بودند از عدم شناختی که در مديريت ها نسبت به کارکنان وجود دارد. تعريف می کردند که برای موضوعی در يک جلسه که با حضور فردی از يک شرکت خارجی برپا بود مطالبی را در مورد يک طرح گفتم در حاليکه برخی از دوستان از پرگوئی من خسته به نظر می آمدند آن طرف پيشنهاد شغلی تمام وقت در مقر اصلی شرکتشان را در همان جلسه به من دادند. ! هميشه اين سوال برايم بی پاسخ مانده است ، براستی قدراين انسانها وسرمايه های ملی را می دانيم؟؟؟!!!...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home