فرار مغزها
امروز يکی از خبرنگاران تلفنی سوالی را در مورد ماندن برگزيدگان المپيادها در خارج از کشور می پرسيد. احساس کردم بد نيست در اينجا هم چند کلامی بنويسم. همه می دانيم که اين افراد بواقع نخبگان علمی کشور هستند که عليرغم پذيرش در دانشگاههای داخلی احتمالا تا مرحله ليسانس را طی و سپس به دانشگاههای خارج از کشور می روند. از نظر من امری طبيعی است. با نگاهی به آنچه بلحاظ آموزش و پژوهشی در دانشگاههای داخل می گذرد ، اين پديده خيلی دور از ذهن نبايد باشد. او احساس می کند که با اين استعداد و پتانسيل بالقوه اصولا در زمينه های تخصصی امکان رشد از او گرفته خواهد شد و به همين دليل راهی آن ديار خواهد شد. اما نکته ای ديگر و آن اينکه چرا بعد از ادامه تحصيل باز نمی گردد، از نظر من بيشتر حائز اهميت است. شايد دليل عمده آن را هم بايد در دانشگاههای داخل و وضعيت اعضای هيات علمی جستجو کرد. آنها که از نزديک دستی برآتش دارند خوب می دانند که در حال حاضر چه باحاظ معنويات ونيازهای عاطفی و انسانی و چه بلحاظ مسائل مادی استادان دانشگاهها در موقعيت مناسبی قرار ندارند . اصولا آنها هم که بيشتر با تحقيق و مطالعه و کار علمی سروکاردارند از موقعيت نامطلوب تری برخورداند . اصولا درحال حاضر نمی دانم وضعيت آنان را باکدام قشر يا گروه اجتماهی می توان مقايسه نمود. شايد پاسخ در اين باشد که بواقع در حال حاضر دانشگاه و دانشگاهی و محقق در چه وضعيتی قابل بيان است که او را بتوان از يک محيط علمی ، پژوهشی جدا نمود و به ايران آورد. اصولا آيا می تواند از يک امنيت شغلی ، عاطفی ، اجتماعی و بالخره حداقل های مادی - برای رفع نيازهائی چون مسکن ، اتوموبيل و...- برخوردار شود و با فراغ بال به امور علمی بپردازد . من مطمئن هستم هم اينک بسياری از آنان در عشق اين ديار غوطه ورند اما آنچه اهميت دارد ، آنکه عشقی را هم دردرون آنان با تامين امنيت روانی بايد پديد آورد تا احساس نکند اگر وضعيت دانشگاه و دانشگاهی مطلوب است ، پس استعفای وزير با آن سخن ها که می گويد ازکجای قافله است....
0 Comments:
Post a Comment
<< Home