ايمان

درست است مدتی است چيزی ننوشته ام که دلايل خود را دارد. متنی بسيار زيبا در گروه پژوهشی " دستاورد" قرار گرفت هاست که حيفم آمد این يادداشت ها را به آن زيور نبخشم. مطمئنم شما هم همين احساس را خواهيد داشت...
" به خاطر باران
مزرعه ها و زمینهای کشاورزی به خاطر کمبود باران زرد و خشک شده و محصولات از شدت کم آبی پژمرده بودند. مردم نگران و حساس به دنبال نشانه هایی از ابر در آسمان می گشتند. روزها به ماه ها تبدیل شد اما اثری از باران نبود. کشیش های کلیسا های محلی مردم را برای مراسم دعا، روز شنبه به میدان شهر دعوت کردند. آنها از مردم درخواست کردند که هر کس چیزی به نشانه ایمان همراه آورد.
ظهر شنبه مقرر، مردم شهر در گروه هایی، میدان شهر را با قلبهایی امیدوار و چهره های نگران پر کردند. کشیش ها چیزهای مختلفی در دستهای مردم دیدند: کتابهای مقدس و ...
وقتی زمان دعا به پایان رسید، مثل اینکه معجزه ای اتفاق افتاده باشد، باران نم نم شروع به باریدن کرد. مردم که بسیار خوشحال شده بودند، اشیا باارزش خود را به نشانه سپاس به طرف آسمان گرفتند. در میان جمعیت چیزی می درخشید که بقیه را زیر سایه خود گرفته بود... و آن، پسربچه 9 ساله ای بود که چتری با خود همراه داشت.......... "
(ترجمه رقیه ابراهیم خوانی)"

0 Comments:

Post a Comment

<< Home