هزارمین یادداشت

این هزار مین یادداشت من در این وبلاگ است. خیلی از روزنامه ها بخاطر شماره هزار م خود جشن می گیرند و شماره ویژه چاپ می کنند. خب آن امکانات که در اینجا موجود نیست و شاید هم ضرورتی نباشد، اما می توان این یادداشت را به صورتی ویژه نوشت بخصوص آنکه با پایان سال 84 و آغاز سال 1385 تقارن پیدا کرده است. هزار یادداشت کم نیست ، بخصوص برای کسی که بیشتر به کم حرفی شهره است – البته نه در زمانی که سر کلاس درس باشم – تا پرحرفی . بیش از چهار سال است که این وبلاگ تداوم یافته است و دوستان زیادی هم از همین مسیر با توانبخشی و حوزه فعالیت من آشنا شده اند. از لطفی که همیشه به وبلاگ داشته اید و بخصوص از تشویق هایی که کرده اید، بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که با دعای خیر دوستان این وبلاگ ادامه پیدا کند و همانطور که در چند یادداشت قبلی نوشتم بتوانم با سرعت بیشتری بنویسم تا به یادداشت دوهزارم زودتر برسیم.
ممکن است این یادداشت کمی طولانی شود و نیز شبیه به گزارش کار یا فعالیت های سال گذشته شود ، بدین لحاظ پیشاپیش عذرخواهی میکنم. اما به تجربه دریافته ام که مرور آنچه در یک دوره زمانی انجام داده ای و تعیین نقاط مثبت و منفی آن می تواند ادامه مسیر را برای دوره بعدی روشنتر و شاید ممکن تر سازد...
به هر صورت سال 84 با فراز و نشیب هایش سپری شد و حالا تنها نگاه به رویداد هایی از آن که برایتان مهم بوده است ، باقی مانده است. امید که همه توانسته باشند از فرصت های موجود در سال 84 بهره کافی برده باشند.
برای من سالی که گذشت با شیرینی ها و تلخی ها همراه بوده است . موفقیت هایی را داشتم و در مقابل برخی عدم موفقیت ها نیز بدست آمد. سال را با ادامه فعالیت در دانشگاه با عنوان معاون پشتیبانی آغاز کردم و با توجه به تغییراتی که در نحوه اداره دانشگاه ها از ابتدای سال بوجود آمد توانستیم موفقیت های خوبی را در ادراه دانشگاه کسب کنیم . برنامه هیات امناء و تصویب بودجه مناسب دانشگاه و برخی از برنامه های رفاهی برای کارکنان دانشگاه که بعد از گذشت شاید 10 سال به صورت انجام شد و نیز اجازه استخدام کارکنان قراردادی با بیش از 5 سال سابقه را در این ردیف می توان قرار داد. به هر حال با توجه به تغییراتی که قرار بود در دانشگاه با توجه به حضور دولت جدید انجام شود ، از ابتدای مهرماه به دانشکده برگشتم و به دلبستگی اصلی خود که همان تدریس و تحقیق باشد برگشتم. انتظارم این بود که برنامه های متعددی را که برا ی حوزه پشتیبانی و کل دانشگاه داشتم به انجام برسانم که بدین صورت بخشی از عدم موفقیت هایم را در این حیطه ارزیابی می کنم.
با برگشتن به دانشکده ، دوستانی که در رشته مدیریت توانبخشی تحصیل می کنند و از عدم حضور من در نیمسال دوم سال تحصیلی 83/84 ناراحت بودند ، کمی احساس آرامش پیدا کردند بویژه اینکه در زمان انتخاب پایان نامه تحصیلی خود قرار داشتند. همینطور آغاز کار گروه دوم دانشجویان که درس های خود را از مهر ماه آغاز کردند و دغدغه خودم هم رسیدگی بیشتر به وضعیت گروه بود. الحمدلله به گفته همه استادانی که با این دو گروه درس دارند ، دانشجویانی خوب و ساعی هستند که امیدوارم به توسعه مبحث مدیریت توانبخشی کمک مناسبی کنند.
در این سال فرصتی داشتم تا در دومین کنگره کشوری آموزش بهداشت شرکت کنم . بر اساس برنامه در فهرست سخنرانان کلیدی قرار داشتم و در مورد " آموزش بهداشت مبتنی بر شواهد " صحبت کردم، البته بواسطه کمبود وقت آنطور که می خواستم نشد. به هر صورت در آنجا هم گفتم که این سخنرانی را به عنوان طرح موضوع در نظر بگیرند و همه باید تلاش کنیم تا این مسئله به صورتی جدی در گروه های آموزشی دانشگاه ها و مدیریت های اجرایی آموزش بهداشت بطور دقیق تری مورد برسی و تحقیق قرار گیرد. کنگره امسال با تلاش همکار خو بمان سرکار خانم دکتر رخشانی ریاست محترم دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان برگزار شد که البته بعد از کنگره متصدی معاونت پژوهشی آن دانشگاه شدند. علیرغم وضعیت جسمی که باید از صندلی چرخدار استفاده نمایند اما با قدرتی مضاعف کنگره ای درخور توجه برگزار کردند که مدیریت عالی ایشان و همکاری بی شائبه همکارانشان در دانشگاه باعث این موفقیت بود. هرچند دوستان انجمن آموزش بهداشت هم تلاش خوبی داشتند ولی این روزها می شنوم که برخی اختلافات سلیقه ای و شخصی دامنگیر عزیزان شده است که موقعیت نه چندان مستحکم آموزش بهداشت در وزارت بهداشت و جامعه را با خطر بیشتری مواجه نموده است. آرزو می کنم سال جدید این اختلافات حل و وحدت و همبستگی برای تحقق اهداف آموزش بهداشت در بین جامعه متخصصان آموزش بهداشت بوجود آید..
در حیطه توانبخشی از نظر شخصی برنامه های مختلفی داشتم . سخنرانی در مجامع علمی و اجرایی ، نوشتن مقالات مختلف در روزنامه ها بویژه مقالات منتشر شده در " صفحه با معلولین " روزنامه اطلاعات – که تداوم این صفحه با مدیریت خوب و انگیزه والای انسانی سرکار خانم حسینی گام ارزشمندی برای اطلاع رسانی در این حیطه است- ، چاپ کتاب " طبقه بندی عملکرد، ناتوانی و سلامت معروف به ICF " که با ترجمه اینجانب و دکتر ارجمند و به همت مرکز آمار ایران منتشر شد، شرکت در جلسات مختلف برای بهبود وضعیت توانبخشی و معلولان در جامعه و... در این حیطه تغییر رئیس سازمان بهزیستی و بدنبال آن تغییر معاون امور توانبخشی حائز اهمیت بود. انتخاب دکتر فقیه برای ریاست سازمان با توجه به جوانی و فقدان سابقه مدیریت ایشان بسیار بحث برانگیز بود و هست. البته انتخاب آقای نظم ده برای حوزه توانبخشی از انتخابهای خوب ایشان بود که فردی از درون حوزه مسئولیت را پذیرفت که امیدوارم بتوانند بخوبی از عهده این مسئولیت سنگین برآیند. در این زمینه تصویب برخی آئین نامه های اجرایی " قانون جامع حمایت ار حقوق معلولان " و پیگیری های خوبی که انجام شده است امید ها را برای بهتر اجرا شدن آن در سال 85 به همراه دارد که امیدوارم محقق شود. کار فراوانی برای این حیطه باید انجام شود که امیدوارم با حضور بیشتر خود افراد دارای ناتوانی با جدیت بیشتری پیگیری شود... " روز جهانی معلولان " هم امسال با کیفیت بهتری برگزار شد شاید دلیل آن را من در حضور بیشتر تشکل های غیر دولتی معلولان بدانم و این باید برای سال آتی هم با جدیت دنبال شود... هنوز نگاه منفی به دوستان دارای ناتوانی بزرگترین مشکل آنان است ، همگی باید برای تغییر نگرش و ایجاد نگاهی مثبت به این دوستان تلاشی دو چندان را در محور فعالیت هایمان قرار دهیم...
"
وبگاه توانبخشی ایران " را در همین سال راه اندازی کردم که هدفم از آن ایجاد پایگاهی منحصر بفرد برای توانبخشی ایران است که امیدوارم با کمک و مساعدت دوستان در سال 85 بخش خوبی از این راه را طی کنیم.
با توجه به اتمام دوره عضویت در " کمیته ملی پار المپیک " در انتخابات مجمع شرکت داشتم که با لطفی که دوستان هیات های استانی داشتند بار دیگر برای چهار سال به عضویت هیات اجرائی کمیته ملی پار المپیک درآمدم. این حیطه از جمله زمینه ای ارزشمندی است که می تواند باعث حضور هرچه بیشتر دوستان دارای ناتوانی در جامعه شود. برگزاری موفق " روز پار المپیک " در این سال با استقبال خوبی از سوی رسانه ها مردم و خانواده ها مواجه شد که می تواند در گسترش ورزش در بین دوستان دارای ناتوانی موثر باشد...
دو یا به تعبیر سه کتاب در دست تدوین و انتشار دارم که انتظار داشتم در سال 84 به انجام آن موفق شوم که از مهمترین بخش های عدم موفقیت برایم محسوب می شوند. تلاش خود را در سال جدید بر این امر متمرکز خواهم کرد که این کار را محقق سازم...
شاید مهمترین تلخی را باید در غم از دست دادن برادر ، دوست و همکارم دکتر سعید کاظمی آشتیانی ذکر کنم. بواقع مصیبت جا نگدازی بود و باورش سخت ، اما افسوس که تقدیر را چاره ای نیست و باید تن دهی به آنچه رخ داده است. دوستی که 27 سال از نزدیک در کنارش بودی به ناگاه پر می کشد و تو می مانی مبهوت و بهت زده که باید با این فقدان چه کنی ... از دست رفتن سعید برای خیلی از افراد و موضوعات تاسف آور و خرد کننده بود... دلم نمی آید که تصور حضور در رویان بدون او را داشته باشم ، اما هنوز دو هفته از درگذشت او نگذشته بود که باید در مراسم اهدا جایزه کنگره سلامت خانواده شرکت می کردم که در طول مراسم فقدان حضورش بیش از آن زمان که بود ، جلوه می کرد...
اما به هر صورت سال نو میشود و باید تلاش کرد و زندگی ، باید آنچه سعید بدنبالش بود با جدیت بیشتری دنبال شود.. ساختمان جدی پژوهشکده رویان که او هر روز در مسیر یا بدانجا سر می زد و یا نگاه به آن می انداخت در شرف تکمیل شدن است.. باید محققانی بیشتر از قبل راهی را که او ترسیم کرده در اینجا ادامه دهند و باید جشنواره و کنگره هفتم رویان با شکوهی بیش از قبل برگزار شود تا همه از طبیعت بیاموزیم که همیشه بهاری در راه است که خواهد رسید و بوی شکوفه های یاس را برایمان به همراه خواهد آورد و زندگی باید که تدوام یابد ، هرچند از مرگ هم رهایی نیست ... حلول سال 1385 را تبریک عرض می کنم و آرزوی سلامتی و سربلندی برای همه عزیزان دارم... با این بیت از فرخی سیستانی خاتمه می دهم که :
ز باغ ای باغبان ، ما را همی بوی بهار آید کلید باغ ما را ده که فردا مان بکار آید

4 Comments:

At 4:32 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام. خسته نباشيد از اين سال پر از كار. بهرحال سختي و راحتي ، در هم تنيده شده اند و گريزي نيست از دشواريها، اما خوشا سختي يي كه راحتي درپي داشته باشد، ان مع العسر يسري. برايتان سال بهتر و پربارتري آرزو دارم. بخصوص در زمينه كارهاي تاليفي و نوشتاري در حوزه ي توانبخشي. بخاطر همه ي محبت هاي خالصانه تان از شما ممنونم و اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد

 

At 6:55 PM, Anonymous Anonymous said...

به نام خدا
سلام آقاي دكتر
سال نو را به شما تبريك مي گوييم.و به شما خسته نباشد.
هزارمين نوشته شما را خواندم راستش آقاي دكتر از زندگي گريزي نيست كه اگر بود بسيار و بسيار خوب ميشد.
اميدوارم يكسال كه نه همه عمر بتوانيم از خضور سبز شما بهره مند باشم
براي ما دشتي و خانمش دعا كنيد

 

At 7:20 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام استاد عزیز آقای دکتر کمالی
سال نو همچنین هزارمین یادداشت این وبلاگ را به شما تبریک می گویم و برایتان آرزوی روزهائی سرشار از توفیق و شادی و لحظاتی شیرین از خداوند دارم.

 

At 10:16 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام اقاي دكتر خسته نباشيد ... هزارمين يادداشت نشان از تلاش بي وقفه شما دارد . منتظرم تا تاليفات شما را نيز ببينم . اميد وارم سال خوبي داشته باشيد . اقاي دكتر ، وبلاگ كمي به هم خورده است . مثلا فونت ها سخت خوانده ميشوند و از فونت توهاما در آمده اند و علائم كامنت ها در زير قرار نميگيرند .. فكر ميكنم اگر يك بررسي بنماييد بهتر شود . ( ببخشيد كه دخالت ميكنم ) پايدار باشيد . پونه

 

Post a Comment

<< Home