رفتن از حوزه پشتیبانی

در یادداشتی که چندی قبل در مورد رفتن از حوزه پشتیبانی دانشگاه نوشتم بیان کرده بودم که من نه استعفا داده ام و نه به میل خود این کار را ترک کرده ام ، بلکه خواست ریاست محترم دانشگاه چنین بود . البته ایشان هم بیان می کردند که دیگرانی رفته اند و بر علیه شما حرفهایی زده اند که بهتر است شما دیگر نباشید...حال این یادداشت من باعث شده است که برخی از دوستان در بخش نظرات مطالبی نوشته اند که خیلی باب میل من نیست. قصد ندارم اینجا فضایی فراهم شود که که بجای منطقی سخن گفتن کار به برخی اتهامات برسد که اثبات آنها - علیرغم اینکه ممکن است صحت هم داشته باشند - معلوم نیست چه موقع صورت خواهد گرفت . این روزها می شنوم که تصمیماتی را که هیات رئیسه در آن دوران گرفته است یک به یک ملغی و مجددا آن امور را از سر می گیرند و همه را به من نسبت می دهند. البته من همان روزها در نامه ای که خطاب به همکاران نوشته بودم شرح ماوقع را داده ام و آقایانی که طمع قدرت و از دست ندادن آن بشدت حافظه اشان را تحت تاثیر قرارداده است،آن را فراموش کرده اند. بد نیست به حاظفه سیستم اتوماسیون رجوع کنند و یکبار دیگر آن نامه را بخوانند تا بدانند که چه کسانی تصمیم به قطع غذا گرفتند و یا اینکه مهد کودک را تصمیم به تعطیلی و یا قطع سرویس عصر کارکنانرا خواستار شدند و حالا می گویند که این موارد تصمیمات شخصی من بوده است، هیچ اشکالی ندارد. تصور می کنم دوستان عزیز همکار بخوبی در طول این سالها با افرادی که درگیری اصلی من در طول این چند ماه با آنان بوده است و حتی روی دیدن چند ساعت شادی کارکنان عزیز را نداشتند و به عوامل خود پیام می دانند که به فلانی بگو مراسم را برهم می زنیم و یا اجازه حضور در مراسم به کارکنان نخواهیم داد و یا با شایعه پراکنی روزانه بر عدم حضور آنان پای می فشردند ، بخوبی می شناسند . افرادی که گاه با تشبث به فلان نهاد انقلابی و گاه با تشبث به اسلام و یک نوع مسلمانی خاص و گاه با تشبث به خبرگی و ادعای میراث خواهی از دانشگاه و گاه با... دانشگاه را به محلی برای جولان خود قرار داده اند، امروز برای تک تک همکاران شناسایی شده اند و این چیزی نیست که من در پایان کارم شناخته باشم و یا از آن دم زنم . از همان روز اول که تنها و تنها برای کمک به وضعیت در حال احتضار دانشگاه به آنجا آمدم ، به دوستان نزدیک هشدار دادم که تعویض مکرر معاون پشتیبانی دانشگاه به واسطه نامناسب بودن معاونین نیست بلکه علت را باید در عوامل دیگری جستجو نمود والبته دیگران هم در مورد این عوامل به من هشدار دادند و خب آخرالامر هم کار به تعویض من انجامید. شاید من هم باید مانند سیستم جاری دانشگاه در هر گوشه ای اقدام به گماردن سخن چینان می کردم، چه دیگران حتی در بین نزدیکترین افراد حوزه به من - جمع مدیران - این عمل را انجام داده بودند و سرفه های من هم گزارش می شد . اما خداوند را شاکرم که هرگز در طول بیش از بیست سال تجربه مدیریتی به این عمل زشت روی نیاوردم و هرچند به ظاهر مناصبی را ازدست دادم اما خداوند راشکر گزارم که در این دام هولناک اسیر نشدم. یکبار دیگر از همه همکاران و کارکنانی که در طول این مدت مزاحم آنان بودم و می شنوم که از همان روز رفتن من بابرخی از آنان برخوردهای غیر اصولی صورت گرفته است ، هم ممنوم برای آن تلاشها و هم عذرخواهی می کنم که کج اندیشان را اندازه ای دیگر متصور نیست. امید که خداوند همه ما را اصلاح و به راه خیر هدایت کند....

2 Comments:

At 9:57 AM, Anonymous Anonymous said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 

At 12:03 AM, Anonymous Anonymous said...

شخصيت شمابراي همه كسانيكه ميشناسنتون معلومه.كاركنان باانصاف دانشگاه با تبليغات ودروغگويي هاي آقايون هم آشناهستن وشماراهم مي شناسند.پس نگران نباشيد .به هرحال يه جايي هم بذاريد براي تخليه شدن حسادت اونهايي كه خودشون هم ميدونن شما چقدر سر هستيد

 

Post a Comment

<< Home