سالگرد درگذشت سرکار خانم بزرگ نیا
امشب مصادف بود با سالگرد درگذشت دوست و همکار گرامی ما سرکار خانم بزرگ نیا. به همین مناسبت از سوی مادر گرامی ایشان مجلس یادبودی در منزل برپا شده بود و افتخار داشتم که در آن حضور پیدا کنم. جمعی از همکاران و فامیل ایشان هم حضور داشتند ، از جمله اخوی ایشان که از امریکا آمده بودند تا در مراسم حضور یابند. لطفی که مادر آن مرحومه به من دارند باعث شد تا بخواهند که من هم چند کلمه ای در این مجلس صحبت کنم. سرکار خانم بزرگ نیا را قبل از حضورم در بهزیستی در سال 1371 هم می شناختم ، اما از نزدیک کار کردن باایشان باعث شد که امروز به جرات بگویم اگر به کار با معلولان و برای معلولان بتوانم افتخار کنم ، بواسطه حضور در کنار این بزرگان می باشد. کسانی که علیرغم محدودیت های فوق العاده سرمشق و الگویی نه تنها برای افراد دارای ناتوانی که برای امثال من به ظاهر سالم بوده اند و دریغ که حتی بعد از رفتنشان هم آنگونه که باید ، شناخته نمی شوند. آنچه امروز با تاثر در این مجلس طرح کردم دو نکته بود. اول آنکه تذکری دادم به خودم و همه دوستان حاضر که آنچه باقی می ماند کار نیک و خوبی ومحبتی است که انسان در مسیر قرب الهی به انجام برساند و نه چیزی دیگر. اگر امروز همگی از بزرگ نیا با نیکی یاد می کنیم بخاطر همه محبت ها و کارهای خوبی است که او با آن وضعیت جسمانی به انجام رساند و هیچگاه بد برای کسی نخواست و از کسی کینه ای بدل راه نداد. و نکته دوم گلایه ای بود از خودم و دوستان همکارش و بخصوص از بهزیتسی که آنگونه که در خور و شان اوست برای بزرگداشت او عمل نکرده ایم . بزرگ نیا باید و لازم است به عنوان الگو برای دوستان دارای ناتوانی و معلولیت معرفی شود که دردنیایی سرشار از موانع چگونه خود را به اوج کشید ، درحالیکه تنها از توانائی یک دست خود بهره می برد.کاری بس دشوار و سخت که تنها با لطف خداوند میسر شد. امیدورام که در این زمینه با صحبت هائی که با برخی دوستان کردیم بتوانیم قدم برداریم. مطمئن هستم که در این مسیر دوستان یاریمان خواهند نمود....
1 Comments:
Nothing left to win,
And nothing else to lose...
Post a Comment
<< Home