سر آغاز
در فکربودم که نخستین یادداشت سال 85 را چگونه و در چه موردی بنویسم . یاد سر آغاز گلستان سعدی افتادم که همه ما از دوران تحصیل بیاد داریم. یادآوری آن را مناسب دیدم که هم به روح پرور است و هم به این ایام مرتبط . خواستم مروری باهم کرده باشیم. پس بخوانید که :
بسم الله الرحمن الرحیم
منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ
از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد
کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ
ای کریمی کــــه از خزانه غیب ـــــــــ گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری
دوستـــــان را کجا کی محروم ـــــــــ تو کـــه با دشمن این نظــــر داری
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تا کی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ
ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد
تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری
همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار
شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری
در خیر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم ـ
شفـــع مطــاع نبـــی کــریم
قسیـــم جسیــم نسیــم وسیـم
هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روز گار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض فرماید بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملایکتی قداستحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوعتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم ـ
کرم بیــن و لطف خـــداونــدگــــــار
گنه بنــده کـرده است و او شرمسار
بسم الله الرحمن الرحیم
منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ
از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد
کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ
ای کریمی کــــه از خزانه غیب ـــــــــ گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری
دوستـــــان را کجا کی محروم ـــــــــ تو کـــه با دشمن این نظــــر داری
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تا کی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ
ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد
تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری
همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار
شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری
در خیر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم ـ
شفـــع مطــاع نبـــی کــریم
قسیـــم جسیــم نسیــم وسیـم
هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روز گار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض فرماید بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملایکتی قداستحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوعتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم ـ
کرم بیــن و لطف خـــداونــدگــــــار
گنه بنــده کـرده است و او شرمسار
2 Comments:
آپ جدید:قوانين پزشكي در ايران باستان
سرآغاز مبارك
Post a Comment
<< Home