شهر بدون مانع

در دوهفته گذشته در دو همایش شرکت داشتم که به نوعی به موضوع حضور بدون دردسر افراد دارای ناتوانی در شهر مرتبط بود. پنچ شنبه گذشته در همایش " نقش سازمانهای غیر دولتی در توسعه شهری " این موضوع را به " نقش سازمانهای غیر دولتی معلولان در رسیدن به شهر بدون مانع " اختصاص دادم و سخنرانی کردم. دیروز هم در همایش ملی مناسب سازی که از اهمیت ویژه ای هم به نظرم برخوردار بود شرکت کردم. البته قرار بود که در این همایش هم سخنرانی داشته باشم که متاسفانه مقدور نشد. موضوع " شهر بدون مانع " از مفاهیم جدیدی است که در دنیا به طور جدی پذیرفته شده است و کشورهای دنیا برای رساندن شهرهای خود به این کیفیت تلاشی دو چندان را در برنامه ریزی های شهری خود آغاز کرده اند. در سخنرانی خود در آن همایش عرض کردم که به نظرم می توان عبارت " توسعه شهری " را مترادف با مفهوم زیبای " شهر بدون مانع " در نظر گرفت و در چنین صورتی ما دیگر از مناسب سازی سخن نخواهیم گفت بلکه " شهر بدون مانع " خود ، مجموعه مفاهیم مناسب سازی را به همراه دارد. همانگونه که در روند آموزش کودکان استثنایی ابتدا مفهوم " آموزش ویژه " مطرح شد و آرام آرام از دورن خود مفهومی چون " آموزش تلفیقی " و در نهایت امروز " آموزش فراگیر" بیرون آمده است که بدان معناست که سیستم آموزش و پرورش عادی باید در تمامی مدراس خود آمادگی برا ی پذیرش کودکان دارای ناتوانی را داشته باشد. بنابراین " شهر بدون مانع " هم همچون " آموزش فراگیر" شهری است که همه مردم و اعضای جامعه بدون هیچگونه مانعی به تمامی امکانات آن دسترسی خواهند داشت. بدیهی است این مفهوم تنها مرتبط با موضوعات فیزیکی شهر نخواهد بود، بلکه تمامی ابعاد اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی آن را دربر خواهد گرفت. در آنجا پیشنهاد کردم تا دوستان در شهرداری درکنار شعاری که برا ی تهران انتخاب کرده اند و از " تهران ، شهر اخلاق " نام می برند و بدان سو قصد حرکت دارند ، شعار " تهران ، شهربدون مانع " را نیز مطرح کنند که مسلما این چنین شهری باید سر آمد رعایت اخلاق نیز باشد.
البته جای یک گلایه بزرگ هم در همایش دیروز از شهرداری باقی ماند که عدم حضور شهردار تهران و شهرداران مناطق و ... به هیچ عنوان پذیرفتنی نبود....

4 Comments:

At 5:30 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام استاد خوب و گرامي
اي كاش واقعا لااقل در صد سال آينده اين اتفاق بيفتد !:)

لطفا با مدرسه ما آشنا بشید .
آموزشگاه نابینایان دکتر خزائلی !!!!
همراه با عکس .

با تشكر .

 

At 10:05 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام مجدد
اميدوارم در پيگيري مسئله مدرسه باز ختم به 500 هزارتومان نقاشي گل و بلبل و سبزه وچمن در حياط مدرسه نشه !
مدرسه فقط به يك چيز احتياج داره يك ساختمان نوساز يا حداقل محكم و سالم
بچه ها به يك چيز فقط احتياج دارند به يك محل مناسب روشن و جذاب براي گذراندن دوران زيبا و سرخوشي جواني
اوليا به يك چيز فقط احتياج دارند كمي احساس امنيت براي بچه هاشون !
با تشكر
مادر سپيد .

 

At 9:57 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام
من به تازگی با وب لاگ شما آشنا شدم
آقای دکتر کمالی
چرا همیشه فقط حرف می زنید و از عمل خبری نیست
البته الان نمی دانم در چه پست و مقامی هستید
ولی زمانی که در معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی بودید نیز کاری برای معلولین نکردید
چرا هیچکس در مورد مقاله روزنامه همشهری حرفی نزد
چون حتما خودتان قبلوش دارید
چون تسهیلاتی نیست تا من که همسر معلولی هستم بعد از چند سال زندگی تنها و رها با یک بچه پشیمان باشم
زندگی که با عشق شروع شد
با عشق ادامه یافت
اما اکنون
با مشکلات متعدد
اجاره خانه
قسط
دارو
و.......
که شما بهتر می دانید
اما شما و امسال شما فقط و فقط به فکر خودتون هستید نه معلول
و نه خانواده اش
مگر اینها دلشون می خواسته اینطوری بشن
پس چرا دادرسی در اینجا نیست
خود حضرتعالی حاضری کمی از پولت بزنی و دست معلولی که در زندگی خود مانده را بگیری
از پست و مقامت بگذری و به معلولی بدهی
می دانی به تازگی برای یافتن کار به بهزیستی رفتم
دکتر عبدوس در جواب به من گفت :
هدف سازمان به کار گیری نیروی هدف نیست
بیکاری معضل جامعه است
خواهرم دست از کوشش بر ندار
انگار خود نمی دانستیم
یا وام می دهیم
بابا وام به چه دردی می خوره
کی قسط می ده
و....
حرف تو دل من که همسر معلول هستم زیاده
پس سنگی می نهم بر دل
که به قول بهزیستی ها
می خواستی با یک معلول ازدواج نکنی

ناشناس

 

At 2:02 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام
يك سئوال ؟
با خانواده اي نوپا آشنا شدم كه داماد روشندل به خاطر تهيه خونه اي نقلي در شهرستان ورامين !! ميخواهد اعضاي بدنش را بفروشد تا بتواند 2 ميليون بابت رهن خانه و مخارج تحصلي و زندگي را تامين كند عروس و داماد هر دو اهل روستا هاي دور افتاده ايي هستند .
ميخوام بدونم ايشان از چه راهي ميتونند اقدام كنند براي دريافت كمك يا هزينه ايي براي شروع زندگي .

كامنت بالايي ...
شايد آينده اين دو نفر باشه ؟؟؟
چند روز پيش هم شاهد جدايي يك خانواده ديگه بودم زني كه بچه روشندلش رو برداشت و شوهر روشندلش رو ترك كرد ...
مرد ديگري هم به خاطر هزينه هاي زياد درمان بچه اش و ناراحتي هايي كه بهش تحميل شد سكته مغزي كرده و در حال رفتنه ! پدر سرايدار ديگه ايي هم هست كه اونم بعد از پيوند كليه اش داره اون رو پس مسزنه عمري ازش نمونده ! چندين پدر بيكار ديگه هزينه هاي كاردرماني پدر ها پدر ها پدرها پدر هامون همه دارند از بين ميرند !
امروز خيلي اشك ريختم . حالم خوب نيست ...در بلاگم كمي ازش نوشتم اگر فرصت كرديد ببينيد ...
معذرت ميخوام .
براي اون عروس داماد بهم خبر بديد ...

 

Post a Comment

<< Home