بازگشت

شبکه سوم تلویزیون امشب فیلمی سینمایی پخش کرد با عنوان " ساعتی بدون عقربه " . البته در چنین شبهائی که معمولا فیلم های مناسبتی پخش می شود برایم کمی جالب بود. هرچند ازنیمه های فیلم آن را دیدم اما حسی در آن وجود داشت که می توانست انسان را درگیر کند تا به تماشای آن بنشیند، حس بازگشت . فیلم رفت و برگشت های متعددی را در فضای بندربا خود داشت ، به قول فیلمسازان فلاش بکهایی به گذشته زندگی یک مادر که حالا برای دیدار و یا ماندن نزد خانواده پسرش به تهران آمده بود. البته مضمون شاید تکراری باشد اما پرداختی که صورت گرفته بود به نظرم جالب آمد. تقابل هایی که از دید مادر در نحوه زندگی ،نگاه و نگرش به زندگی ، تربیت بچه ها ، چیدمان خانه ، لذت، عاطفه و محبت و... با عروس خود داشت از زاویه های مناسب بیان شده بود... دغدغه هایی که کم و بیش همه ما با آن درگیر هستیم و البته همانند پسر خانواده گاه خود را به غفلت ها می سپاریم و آنها را نادیده می انگاریم و عاقبت روزی فرا خواهد رسید که همچون مادر به اصل خود کوچ کنیم و امید اینکه دیر نشده باشد... این داستان همیشگی انسان است و خوشا به حال آنان که دراین مسیر خود سواره اند نه پیاده هائی که موج ها آنها را به اینسو و آنسو می برند...یادمان باشد جمله ای که این مادر گفت : " زمانه عوض میشود و بااین تغییرخیلی چیزها عوض می شوند اما برخی از چیزها هم هستند که عوض شدنی نیستند، عاطفه، محبت ، دوستی ، عشق ، ارتباط انسانی و... بدا به حال ما که جنبه ها ی تکنولوژیک و مدرنیته - اگر واقعا مدرنیته ای سراغ داشته باشیم - آنچنان درگیرمان ساخته باشد که حتی سرخی یک شاخه گل هیچ حسی درما بر نیانگیزد و حسی برای لذت بردن از خوشی های کوچک نداشته باشیم....

Labels:

2 Comments:

At 11:10 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام سایت زیبای شما را دیدم. از علایق شما دقتتان بعنوان یک بیمار تحت درمان قدردانی می نمایم. موفق باشبد

 

At 10:26 PM, Anonymous Anonymous said...

استاد گرامی سلام
مثل همیشه عالی بود واقعا استفاده کردم
من نیز بخشهایی از این فیلم را دیدم ولی تحلیلتان مرا از دیدن بقیه فیلم بی نیاز کرد....

 

Post a Comment

<< Home