و تو ای حسین

و اما تو ای حسین!
با تو چه بگویم؟
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل.
و تو ای چراغ راه! ای کشتی نجات!
ای خونی که از آن نقطه صحرا ، جاودان می طپی و میجوشی و در بستر زمان جاری هستی و بر همه نسلها میگذری و از زمین حاصل خیز راستی را سیراب خون میکنی و بذر شایسته را در زیر خاک میشکافی و میشکوفانی و نهال تشنه ای را به برگ و بار و خرمی مینشانی.
آه. آری! ای آموزگار بزرگ شهادت!
برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن.
قطره ای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز.
و کفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما بدم.
ای که مرگ سرخ را برگزیدی تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی.
تا با هر قطره خونت ملتی را حیات بخشی و تاریخی را به تپش آری و کالبد مرده و فسرده عهدی را گرم کنی و بدان جوشش و خروش و زندگی و عشق و امید دهی.
ایمان ما، ملت ما، تاریخ فردای ما، کالبد مرده ی زمان ما، به تو و خون تو محتاج است.
از نیایش های دکترعلی شریعتی ...

Labels:

1 Comments:

At 11:41 AM, Anonymous Anonymous said...

با سلام
آنان كه حسين را يك نفر و عاشورا را يك روز ميپندارند راهي به خطا رفته اند.هر روز عاشورا با جلوه هاي متفاوت در ميان ما رخ ميدهد و هر روز حسينياني بر سر دار ميروند.چه آن كودكان بي پناه و چه آن دختران درمانده كه به هزار راه بدتر از اسارت ميروند و چه آن يزيدياني كه به طرق مختلف حق و حقيقت را پايمال آمال و شهوات خود ميكنند همه و همه مارا به ياد روز عاشورا مي اندازند.
اي كاش در اين گرداب سهمگين ما حسيني باشيم و جزو آنهايي كه در راه ماندند و يا برگشتند ويا نرفتند و بي تفاوت ماندند نباشيم .يزيدي بودن بسيار راحت است كافي است فقط چشمها و گوشهايمان را براي شنيدن سخن حق بگيريم آنگاه ميبينيم كه يزيدي بودن خيلي هم سخت و لعن آميز نيست اين حسيني بودن است كه سخت و طاقت فرساست.
خداوند حسيني بودن و حسيني مردن را به همه ما عطا فرمايد.
يا حق

 

Post a Comment

<< Home