تاریکی- Black

دیروز( 8/1/86) فرصتی داست داد تا از شبکه پنج سیما شاهد نمایش فیلم " تاریکی " باشیم... نمایش این فیلم خاطره فیلمی که در مورد " هلن کلر " ساخته شده بود برایم زنده ساخت ؛ هر چند باید گفت کارگردان هندی هم به همین قصد فیلم را ساحته باشد. موضوع نابینایی و ناشنوایی دو مقوله از ناتوانی هایی است که هر یک به تنهایی مشکلات فراوانی را برای فرد بوجود می آورد و زمانی که ایندو با هم همراه میشوند سختی کار با کودک را چندین برابر میکند. شاید تجربه هلن کلر راه را برای کار با این کودکان تا اندازه ای گشود اما بواسطه آنکه کار توانبخشی برای هر کودک مستقل و متفاوت از کودک دیگر است ، بنابراین هنوز هم در این زمینه علیرغم پیشرفت های کسب شده ، راهی طولانی باقی مانده است. فیلم " تاریکی" را می توان تلاشی برای بازسازی همان فیلمی که در مورد هلن کلر ساخته شده بود ، به لهجه هندی دانست . به نظر میرسد در سینمای هند این کار برای بسیار از تولیدات سینمای غرب به نوعی رخ میدهد و محتوای یک فیلم مجددا نوشته و به تصویر کشیده میشود. گاه آن را نزدیک به همان فرهنگ اروپایی می سازند – همچون فیلم تاریکی - و گاه نزدیک به فرهنگ هندی – همچون فیلم غریبه در شهر که روز سه شنبه – پخش شد ...
آمیتاباچان هنرپیشه معروف سینمای هند شاید با بازی در این فیلم یکی از نقش های ماندگار دوران فعالیت خود را ارائه می کند. بازی درخشان او در این فیلم علیرغم برخی نقاط ضعف که در ادامه به آن اشاره میکنم توانسته است تصویری نسبتا واضح از تلاش یک معلم برای به ثمر رسانده درخت دانش خود به نمایش بگذارد. همینطور باید از بازی هنرپشه جوان هندی رانی ماکحرجی هم یاد کرد که او هم علیرغم برخی نقاط ضعف بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت.
هر چند در کل فیلم تاریکی را پسندیدم اما همچون سایر فیلمهایی که در حوزه معلولیت ساخته می شوند کاستی هایی دارد که از نقطه نظر توانبخشی مورد قبول نیست. بویژه حرکات اغراق شده بازیگران که به نظرم از ویژگی های سینمای هند است ... متاسفانه حرکات معلم و همینطور حرکات میشل در تمام طول فیلم از این قاعده مستثنی نیست. بااینکه معلم هم گویا خود نابینا بوده است و باید با ویژگی های آنان آشنا باشد اما در هر دو مورد کمترمی توان از جنبه ایفای نقش نابینا برای ایشان نمره خوب در نظر گرفت. در حالی که در زمینه حرکات زبان اشاره برا یهر دو نفر میتوان امتیاز خوبی در نظر گفت. بویژه میشل که در صحنه آخر هنگام سخنرانی در مراسم فارغ التحصیلی بسیار خوب ظاهر میشود. در صحنه هایی که با استفاده از زبان اشاره معلم با او ارتباط برقرار میکند کا رهر دو نفر عالی است. اما نقاط ضعف کار به طور عمده درنحوه راه رفتن و جهت یابی میشل می تواند بیان شود. در بسیاری از صحنه ها در هنگام راه رفتن و بویژه نحوه قرار دادن پا و کفش – که راه رفتن چاپلین را تداعی می کند – بآنگونه قدم بر میدارد که ندرت در راه رفتن نابینایان می توان سراغ گرفت... همینطور نحوه عصا زدن و نیز گاه چرخاندن عصای سفید در هوا با ضعف عملکردی زیادی روبروست. معلم هر چند بسیار متعهد و مسئولانه با کودک برخورد میکند اما در شیوه ها – علیرغم آنکه در فیلم بر جدید بودن شیوه های او تاکید می شود - با اصول کاری توانبخشی گاه فاصله میگیرد. نقش محوری معلم و خواست کودک برای انجام توانبخشی دو عنصر مهمی هستند که نه تنها در برنامه های توانبخشی لازم و ملزوم یکدیگرند بلکه حتی در آموزش و پروش عادی هم باید مد نظر باشند. اگر دانش آموز و دانشجو نخواهند که درسی را بیاموزند تلاش معلم و استاد هم راه به جایی نخواهد برد . بنابراین به درستی فیلم بر آماده ساختن و پذیرش کودک و نیز والدین برای انجام برنامه آموزشی و توانبخشی تاکید نموده است. نباید نقش والدین را از نظر دور داشت ، هرچند در این فیلم بواسطه نوع نظام خانوادگی معلم به صورت دایمی در خدمت کودک بوده است لیکن در آموزش ها و برنامه های توانبخشی امروزه نقش والدین بسیار گسترده تر و مهم تر در نظر گرفته میشود.در همین زمینه رفتارهای والدین نسبت به سایر فرزندان موضوعی است که به خوبی کارگردان در فیلم مطرح میکند و به وضوح نشان میدهد که علیرغم میل به کمک از سوی سارا ( خواهر میشل) و میل به عدم مزاحمت از سوی میشلبواسطه عدم گفتگو و باز کردن مسئله به بحرانی عمیق و ریشه دار در روابط خواهران بدل گشته است که در روز نامزدی خواهر سر باز می کند. این هشداری است تا خانواده ها در این مورد با دقت و مراقبت بیشتری عمل نمایند...
به هر صورت سخن در مورد فیلم زیاد است و باید در فضای مناسبی به تحلیل آن نشست و در اینجا به همین مختصر اکتفا میکنم و آرزو میکنم تا همه بتوانیم برای رشد و پیشرفت آموزش و توسعه توانمندی های دوستان دارای ناتوانی و بویژه آنانکه به ناشنوائی و نابینایی به طور همزمان مبتلا هستند ، کمک کنیم....

Labels:

عید مبارک



فرا رسیدن عید نوروز و سال 1386 را به همه دوستان تبریک میگویم. سلامتی و سعادت و موفقیت برای همه آرزومندم. امیدوارم که در سال جدید وبلاگ را با کیفیت و کمیت بهتر و بیشتری ارائه کنیم...

هفته ای که گذشت

این هفته از همان روز شنبه بسیار شلوغ و متفاوت آغاز شد. برنامه های مختلف و همینطور شروع کلاسهای نیمسال دوم این موضوع را دامن زد. روز شنبه برگزاری اولین کنگره دانشجویی جامع توانبخشی را شاهد بودیم که به همت دانشجویان عضو کمیته پژوهشی دانشکده علوم توانبخشی برگزار شد. همن جا فرصت را مغتنم بدانم و به همه آنها دست مریزاد بگویم. انصافا تلاش بی شائبه و زیادی داشتند و الحمدلله کنگره نیز با موفقیت انجام شد. برنامه ها به شکلی منظم و در دو سالن مجزا و به صورت همزمان ارائه می شد که درکنگره های غیر دانشجویی هم به ندرت این طور عمل می شود. همینطور کارگاهها هم د رهمان زمانها ارائه می شدند ، این امر می توانست به اینکه هر کس برمبنای نیاز و علاقمند ی خود نسبت به انتخاب و استفاده از برنامه ها اقدام نماید، کمک کند. هرچند ممکن است برخی بگویند امکان استفاده ا زهمه برنامه ها برای همه افراد فراهم نمی شود ولی در فرصت یک روزه برگزاری - که این هم خود از نکات مثبت کنگره بود - بیش از این هم نباید انتظار داشت. استقبال دانشجویان هم به نظرم خوب و مطلوب آمد و همینطور اعضای هیت علمی نیز به نظرم درحد وسع و امکان به برگزاری مطلوب کنگره کمک زیادی کردند . نکته مهمی که دانشجویان باید مورد عنایت قرار دهند اینکه از همین امروز باید به فکر برگزاری کنگره سال آتی باشند تا این نهال خوبی که امسال کاشتند در سال آتی هم با کیفیتی بهتر به بار بنشیند.
همان روز شنبه همایش سند چشم انداز 20 ساله برگزار شد که در روز دوم آن درپانل مباحث اجتماعی عضو هیات رئیسه جلسه بودم. سند چشم انداز متاسفانه در دو سال اخیر بسیا رکم مورد توجه قرار گرفته و آنگونه که باید بدان نپرداخته اند . در جلساتی که در کمیته اجتماعی مجمع داشته ایم حدود 24 هدف و مفهوم کلیدی در حوزه اجتماعی استخراج شده است که باید برا ی هریک شاخص مشخصی تعریف شود تا برای نظارت و ارزیابی از دسترسی به آن هدف مورد استفاده قرار گیرد . همانطور که شاید در اخبار هم مطرح شد متاسفانه گرایش دولت به انجام این کار بسیار ضعیف بوده است و امید می رود تا برگزرای این نشست و مباحث مطرح شده بتواند تا اندازه ای بدنه دولت را حداقل به حرکتی در مسیر تحقق اهداف به حرکت در آورد...
دیروز هم درنشست سالگرد انجمن باور شرکت کردم. خوشحالم که دوستان باوری به خود باروی عمیق دست یافته اند و هر روز بر تعداد همکاران و همیارانشان از بین دوستان درارای ناتوانی افزوده می شود. دیروز هم چهره های تازه ای را در بین دوستان می دیدم که امیدم را برای پایداری حرکت آنان در مسیر تحقق اهدافشان که همانا حقوق نادیده گرفته شده ایشان است ، بشتر می کند. آرزوی توفیق بیشتر بار همه آنها دارم...

Labels: