و تو ای حسین

و اما تو ای حسین!
با تو چه بگویم؟
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل.
و تو ای چراغ راه! ای کشتی نجات!
ای خونی که از آن نقطه صحرا ، جاودان می طپی و میجوشی و در بستر زمان جاری هستی و بر همه نسلها میگذری و از زمین حاصل خیز راستی را سیراب خون میکنی و بذر شایسته را در زیر خاک میشکافی و میشکوفانی و نهال تشنه ای را به برگ و بار و خرمی مینشانی.
آه. آری! ای آموزگار بزرگ شهادت!
برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن.
قطره ای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز.
و کفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما بدم.
ای که مرگ سرخ را برگزیدی تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی.
تا با هر قطره خونت ملتی را حیات بخشی و تاریخی را به تپش آری و کالبد مرده و فسرده عهدی را گرم کنی و بدان جوشش و خروش و زندگی و عشق و امید دهی.
ایمان ما، ملت ما، تاریخ فردای ما، کالبد مرده ی زمان ما، به تو و خون تو محتاج است.
از نیایش های دکترعلی شریعتی ...

Labels:

معلم اولم


امروز مصادف با سالروز درگذشت پدرم بود. سال ۶۴ بعد از حدود ۸ ماه که مادر از میانمان پر کشیده بود ، او هم به دیار باقی شتافت. بواقع تصور چنین رنجی آن هم در مدت کوتاه بسیار شکننده است ، اما لطف و عنایت حضرت حق در صبری که عطا میکند و تحمل مصیبت را امکان پذیر می ساز، یاریمان کرد. از این فرصت استفاده کنم و یاد کنم از آنان که معلم اولم بودند و هر آنچه دارم از ایشان است. نباید هیچگاه از نقشی که والدین در حیطه آموزش آدمی ایفا می کنند غافل شد، هر چند اغلب این موضوع فراموش می شود. این روزها بواسطه اشتغال والدین که معمولا هر دو به نوعی مشغول کار و فعالیت هستند ، این حیطه بیشتر به بخش دیگری - معمولا مهد کودک، تلویزیون و... ـ سپرده شده است. نهادهای فرهنگی و آموزشی هم به راحتی از کنار این موضوع می گذرند و سهم کمی را به آموزش والدین برای برخورد بهتر با فرزندان خود اختصاص میدهد .
اما آنچه بخاطر می آورم نقش مهمی است که آن روزها والدین در این زمینه داشتند. تعبیر معلم اول به درستی می تواند درمورد والدین بکار گرفته شود . هر چند آن روزها آموزش بسیار دیرتر از امروز آغاز میشد اما به نظرم نقش خود را - اعم از مثبت یا منفی - به خوبی ایفا می نمود. البته آن روزها والدین به اندازه امروز با تکالیف درسی فرزندان درگیر نبودند. به نظر می رسد در سالهای اخیر والدین بیشتر درگیر مدرسه هستند. تعبیر یکی از همکاران این بود که گویا این والدین هستند که بیشتر مخاطب آموزش و پرورش هستند تا دانش آموزان... ولی باز هم بر این نکته تاکید میکنم که تاثیر رفتارهای والدین در شکل گیری شخصیت کودک غیر قابل انکار است. از این منظر است که آموزش والدین می تواند به عنوان یک عنصر مهم در آموزش و پرورش مورد عنایت قرار گیرد . آن چیزی که انتظار می رفت انجمن اولیاء و مربیان بتواند نقش خود را در آن ایفا کند که هرگز اینگونه نشد.
به هرحال لازم می دانم از والدینم به عنوان اولین معلم و مربی خود یاد کنم و خداوند را شاکر باشم که مرا به راهی هدایت نمود که آنها هم انشااله راضی هستند...

Labels:

سخنرانی در مورد حقوق کودک معلول

همانطور که در پست قبلی نوشتم روز دوشنبه در جلسه ماهانه انجمن حمایت از حقوق کودکان ایران در مورد " حقوق کودک معلول " صحبت کردم. برخی از دوستان خبرنگار هم در آنجا بواسطه اینکه برنامه قدردانی از آنها هم همزمان برگزار می شد، حضور داشتند که بخشهایی از صحبت را در روزنامه سرمایه آورده اند که در اینجا میتوانید بخوانید...همينطور در روزنامه اعتماد ملي هم گوشه هاي از سخنراني نقل شده است كه در اينجا مي توانيد ملاحظه كنيد...

Labels:

انجمن حمايت از حقوق كودكان

انجمن حمايت از حقوق كودكان
امروز از ساعت 16:30 در محل فرهنگسراي مدرسه درجلسه ماهانه انجمن حمايت از حقوق كودكان قرار است با عنوان حقوق كودك معلول سخنراني داشته باشم. انشاالله در مورد آن بعدا خواهم نوشت. آدرس در سايت انجمن آمده است...

Labels:

نگاه بیمار

دیروز در مجلس ختم مادری بزرگوار از خویشاوندانم شرکت کرده بودم. خطیب مجلس که فکرمیکنم از آقایان معروف هم بود افاضه می فرمودند. نکته جالبی در طول سخنرانی کوتاه ایشان برایم جلب نظر کرد که احساس کردم بد نیست چند جمله ای در مورد آن بنویسم...یکی از مطالبی که به برخی از آقایان نسبت می دهند، نحوه برخورد ایشان با موضوع زن است. حتما شما هم شنیده اید یا برخورد داشته اید که برخی برای نام بردن همسرشان از لغات خاصی استفاده می کنند.برخی اصولا تلاش میکنند نامی از زن در کار خود نبرند و برخی هم که اصولا با حضور زنان در بسیاری از مواضع اجتماعی مخالف هستند. البته دیدگاه های بلند حضرت امام (ره) خط بطلانی بر این نظریات کشید و آنها را به پستو ها فرستاد. اما گاهی در جلسات و منابعی باز هم این نگرش منفی را بخوبی می توانید حس کنید. دیروز هم ایشان در صحبت های خود چندین بار به صراحت آقایان مجلس را به تنهایی خطاب قرار میداد و بدون تردید حس کردم که این کار به عمد است - آقایان توجه کنند ، آقایان محترم متوجه باشند، آقایان را توصیه کنم، دعا کنم آقایان پاسخ دهید و... حتی وقتی هم خواست در مورد زن - به مناستی اینکه مجلس متعلق به یک مادر و همسر بود - سخن بگوید، باز هم بر تخطئه آنان پای فشرد و قصه ای نقل کرد که وقتی می خواهید همسر بگیرید از زنانی بگیرید که پرهیزکار باشند و از احمقها نباشد - گویا تنها زنان می توانند همسران خودرا از میان احمق ها برگزینند- به قصه ای هم اشاره کرد که مادری به دخترش گفته است با فلانی در تماس نباش و چون دیدکه بار دیگر باآن دوست صحبت کرده برای اینکه او را بترساندسرنگی را از نفت پرمی کند و به لباس بچه میپاشد و بعد به گمان اینکه بچه را بترساند کبریت را به آن قسمت می زند و در حالیکه تصورش این بوده که تنها گوشه ای از لباس بچه خواهد سوخت و کودک تنبه می شود ، همه لباس نایلونی بچه آتش میگیرد و سوختگی شدید و مرگ بجه و این دلیلی برای احمق بودن آن زن و ... خیلی تاسف خوردم از این قیاس و اینکه مگر مردها ممکن نیست مثلا چنین اشتباهی کنند و واقعا از این احمق پنداشتن مخاطب ... مجلس ختم است و محدودیت های خاص آن و ارتباط یکسویه در چنین مجالسی و البته همه این موضوعات به نظرم تخریبی است بر خود آقایان و متاسفانه مفاهیمی که بدان دعوت میکنند و همه از نگاه بیماری حکایت می کند که متاسفانههنوز هم وجود دارد... خب شغل آقایان هم که به بیان بسیاری همچون معلمی است و معلم باید که در بیان خود رعایت عدالت کند و حتی برای سخنران و به تبع آن معلم توصیه شده است که حتی در نگاه به فراگیر رعایت تساوی و عدالت کند و به همه به یک میزان بنگرد ... توصیه شده ایم که بر سبیل حقیقت گام بر داریم و سخن به گزاف و بی اساس نگوئیم و رعایت مخاطب کنیم و رعایت زمان و مکان و سخن بر مسیر حق گوئیم... احساسم این بود که آن مجلس و برخی مجالس دیگر که بوده ام بر چنین جهتی نبوده اند. حال توصیه اول به خودم و به شما دوستان برای یادآوری است و تذکر این که، این نکات را همیشه در نظر داشته باشیم....

Labels:

جشنواره آسیائی بهداشت خانواده

امروز در سالن همایش های رازی سومین جشنواره آسیائی بهداشت خانواده که یادگاری از برادر عزیزم مرحوم دکترکاظمی آشتیانی است برگزار شد . بنا به دعوت دوستان قرار شده بود تا یک سخنرانی هم داشته باشم ، علاوه بر اینکه در جلسه پانل شرکت می کنم. موضوع " نقش آموزش در ارتقاء سلامت خانواده " را دوستان انتخاب کردند و خب با بضاعت اندک مطلبی ارائه شد. امیدوارم که مفید بوده باشد. اسلایدهای آن را دوستا ن می توانند از اینجا دریافت کنند...

عید مبارک

عید غدیر بر همه دوستان و هم میهنان مبارک باشد. همیشه در مورد آنچه مربوط به امام علی (ع) می شود دلم خواسته است که یادداشتی بنویسم. البته بضاعت اندک مانع از نوشتن مطلبی در خور شده است . امشب هم تنها میتوانم به همین بسنده کنم که ضمن عرض تبریک ، بار دیگر خودم و همه را به توصیه های اصلی آن بزرگمرد حول محور تقوی و نظم درامور ، رعایت مردم ، راستگوئی و پرهیز از دروغ و غیبت ، علم آموزی و اخلاص د رعمل و... سفارش کنم. تنها از باب تذکر و یادآوری و الا درهیچ مسند و جایگاهی قرا رندارم که بخواهم دیگران را به چیزی توصیه کنم. اول خودم را و بعد از منظر یادآوری به دوستانگفتم. بد نیست سری به نهج البلاغه برای چندمین باز بزنیم ، حتما دست پر بازخواهیم گشت...

سالگرد درگذشت مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی

دیروز سالگرد از دست دادن دوست و برادرعزیزم دکتر کاظمی بود. ناباورانه این یکسال را گذراندیم . هنو زهم باورمان می شود که سعیددر بین ما نیست ، تنها تصور میکنیم برای مدتی به سفر رفته است و بزودی برای افتتاح ساختمان جدید موسسه رویان باز خواهد گشت... اما افسوس که دیگر کسی این دلداری را برایمان زمزمه نمی کند و گویا محکوم هستیم که بپذیریم سعید علیرغم اینکه در بین ما زنده است و هیچگاه یادش فراموشمان نخواهد شد، دیگر بین ما باز نمی گردد ... همه، کسانی را از دست داده ایم لیک گاه افرادی از پیش مان میروند که تاب دوری آنها بسیار سخت خواهد بود و سعید برای ما اینگونه بود... در مورد سعید خیلی گفته شده است و گفته خواهد شد و یادش موجد حرکت های نو و بدیع و ادامه تلاش برای تحقق ایده ها و خواسته هایش خواهد بود، پس خیلی زیاده گویی نخواهم کرد. در سالگردش تنها به ذکر نکته لطیفی که یکی از دوستان بیان کرد می پردازم ... دوستمان می گفت سعید همیشه عجله داشت وبه درستی به نظر فردی عجول میآمد.. همیشه این مورد به یادش می آوردیم.. حالا احساس می کنیم سعید درر فتن هم عجله کرد وما را د رغم از دست دادنش باقی گذاشت ...کاش بودی ...

بی نظمی

تصور میکنم همیشه دوست داشته ام و سعی کرده ام فردی منضبط و منظم باشم بخصوص در وعده های ملاقات و تا اندازه ای هم، به گفته دوستان و شاید برخی دشمنان - البته شوخی کردم تصور نمی کنم دشمن خاصی داشته باشم - بر آن تعهد باقی بوده ام. اما نمی دانم چرا این مشکل در کشور حل نمی شود و همیشه باید در تمام برنامه ها بخصوص برنامه های جلسات، سمینارها و کنفرانس ها ، مجالس مختلف - البته دیده اید که مجالس عزا همیشه راس ساعت شروع و خاتمه می یابد- و...تاخیر داشته باشیم. البته در بسیاری از مواقع این، یک شان و پرستیژ برای برخی مسئولان هم شده است که باید همه بیایند و تقریبا سالن هم پر شود تا نزول اجلال کنند و بعد برنامه شروع شود که خب این هم یعنی یک ساعت و گاهی کمتر یا بیشتر معطلی برای آن عده که سر وقت حاضر شده اند...و خب بدیهی است که تمام برنامه های بعدی شما هم بهم می ریزد و افرادی هم که برنامه های خود را تنظیم کرده اند به برنامه بعدی خود دیر می رسند یا نمی رسند . اما غرض از نوشتن این مختصر هم گلایه است و هم عذر خواهی ، گلایه از دوستان و همکاران عزیز مسئول اموراجرائی در کنگره کاردرمانی که امروز هم کنگره خود را بدست این بی نظمی سپرده بودند .هرچند نمی دانم برنامه افتتاحیه چه زمانی آغاز شد اما برنامه ای که می باید درساعت 11 آغاز میشد دقیقا ساعت 12 آغاز شد . متاسفانه در انجام برنامه در آن ساعت هم بی نظمی دیگری رخ داد و برنامه آخرآن جلسه جایگزین سخنرانی ها شد و بر شدت تعجبم افزود...دوم هم عذرخواهی بدلیل ترک جلسه که بدنبال این بی نظمی انجام شد و احسساس کردم به نوعی باید ذهن ها را متوجه کنم که همه افراد برای خود برنامه ریزی دارند و اینکه بخواهیم نظر فرد خاصی را اعمال کنیم باید جای خود را به نظم و اعمال آنچه رویه های منطقی می گوید بدهد...امیدوارم همه ما اصلاح رااز خودآغاز کنیم و بدانیم که اگر هریک از ما در انجام امور به نظم بیاندیشیم و در عمل منظم باشیم ، جامعه ضربآهنگی منظم به خود خواهد گرفت و انشاالله امور از روال بهتری برخوردار می شوند و جریان توسعه و اجتماعی شدن با سرعت بیشتر به راه خود ادامه خواهد داد...