سر آغاز

در فکربودم که نخستین یادداشت سال 85 را چگونه و در چه موردی بنویسم . یاد سر آغاز گلستان سعدی افتادم که همه ما از دوران تحصیل بیاد داریم. یادآوری آن را مناسب دیدم که هم به روح پرور است و هم به این ایام مرتبط . خواستم مروری باهم کرده باشیم. پس بخوانید که :
بسم الله الرحمن الرحیم

منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ

از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد

کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ

ای کریمی کــــه از خزانه غیب ـــــــــ گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری

دوستـــــان را کجا کی محروم ـــــــــ تو کـــه با دشمن این نظــــر داری

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تا کی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ

ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد

تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری

همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار

شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری

در خیر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم ـ

شفـــع مطــاع نبـــی کــریم

قسیـــم جسیــم نسیــم وسیـم

هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روز گار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض فرماید بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملایکتی قداستحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوعتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم ـ

کرم بیــن و لطف خـــداونــدگــــــار

گنه بنــده کـرده است و او شرمسار


هزارمین یادداشت

این هزار مین یادداشت من در این وبلاگ است. خیلی از روزنامه ها بخاطر شماره هزار م خود جشن می گیرند و شماره ویژه چاپ می کنند. خب آن امکانات که در اینجا موجود نیست و شاید هم ضرورتی نباشد، اما می توان این یادداشت را به صورتی ویژه نوشت بخصوص آنکه با پایان سال 84 و آغاز سال 1385 تقارن پیدا کرده است. هزار یادداشت کم نیست ، بخصوص برای کسی که بیشتر به کم حرفی شهره است – البته نه در زمانی که سر کلاس درس باشم – تا پرحرفی . بیش از چهار سال است که این وبلاگ تداوم یافته است و دوستان زیادی هم از همین مسیر با توانبخشی و حوزه فعالیت من آشنا شده اند. از لطفی که همیشه به وبلاگ داشته اید و بخصوص از تشویق هایی که کرده اید، بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که با دعای خیر دوستان این وبلاگ ادامه پیدا کند و همانطور که در چند یادداشت قبلی نوشتم بتوانم با سرعت بیشتری بنویسم تا به یادداشت دوهزارم زودتر برسیم.
ممکن است این یادداشت کمی طولانی شود و نیز شبیه به گزارش کار یا فعالیت های سال گذشته شود ، بدین لحاظ پیشاپیش عذرخواهی میکنم. اما به تجربه دریافته ام که مرور آنچه در یک دوره زمانی انجام داده ای و تعیین نقاط مثبت و منفی آن می تواند ادامه مسیر را برای دوره بعدی روشنتر و شاید ممکن تر سازد...
به هر صورت سال 84 با فراز و نشیب هایش سپری شد و حالا تنها نگاه به رویداد هایی از آن که برایتان مهم بوده است ، باقی مانده است. امید که همه توانسته باشند از فرصت های موجود در سال 84 بهره کافی برده باشند.
برای من سالی که گذشت با شیرینی ها و تلخی ها همراه بوده است . موفقیت هایی را داشتم و در مقابل برخی عدم موفقیت ها نیز بدست آمد. سال را با ادامه فعالیت در دانشگاه با عنوان معاون پشتیبانی آغاز کردم و با توجه به تغییراتی که در نحوه اداره دانشگاه ها از ابتدای سال بوجود آمد توانستیم موفقیت های خوبی را در ادراه دانشگاه کسب کنیم . برنامه هیات امناء و تصویب بودجه مناسب دانشگاه و برخی از برنامه های رفاهی برای کارکنان دانشگاه که بعد از گذشت شاید 10 سال به صورت انجام شد و نیز اجازه استخدام کارکنان قراردادی با بیش از 5 سال سابقه را در این ردیف می توان قرار داد. به هر حال با توجه به تغییراتی که قرار بود در دانشگاه با توجه به حضور دولت جدید انجام شود ، از ابتدای مهرماه به دانشکده برگشتم و به دلبستگی اصلی خود که همان تدریس و تحقیق باشد برگشتم. انتظارم این بود که برنامه های متعددی را که برا ی حوزه پشتیبانی و کل دانشگاه داشتم به انجام برسانم که بدین صورت بخشی از عدم موفقیت هایم را در این حیطه ارزیابی می کنم.
با برگشتن به دانشکده ، دوستانی که در رشته مدیریت توانبخشی تحصیل می کنند و از عدم حضور من در نیمسال دوم سال تحصیلی 83/84 ناراحت بودند ، کمی احساس آرامش پیدا کردند بویژه اینکه در زمان انتخاب پایان نامه تحصیلی خود قرار داشتند. همینطور آغاز کار گروه دوم دانشجویان که درس های خود را از مهر ماه آغاز کردند و دغدغه خودم هم رسیدگی بیشتر به وضعیت گروه بود. الحمدلله به گفته همه استادانی که با این دو گروه درس دارند ، دانشجویانی خوب و ساعی هستند که امیدوارم به توسعه مبحث مدیریت توانبخشی کمک مناسبی کنند.
در این سال فرصتی داشتم تا در دومین کنگره کشوری آموزش بهداشت شرکت کنم . بر اساس برنامه در فهرست سخنرانان کلیدی قرار داشتم و در مورد " آموزش بهداشت مبتنی بر شواهد " صحبت کردم، البته بواسطه کمبود وقت آنطور که می خواستم نشد. به هر صورت در آنجا هم گفتم که این سخنرانی را به عنوان طرح موضوع در نظر بگیرند و همه باید تلاش کنیم تا این مسئله به صورتی جدی در گروه های آموزشی دانشگاه ها و مدیریت های اجرایی آموزش بهداشت بطور دقیق تری مورد برسی و تحقیق قرار گیرد. کنگره امسال با تلاش همکار خو بمان سرکار خانم دکتر رخشانی ریاست محترم دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان برگزار شد که البته بعد از کنگره متصدی معاونت پژوهشی آن دانشگاه شدند. علیرغم وضعیت جسمی که باید از صندلی چرخدار استفاده نمایند اما با قدرتی مضاعف کنگره ای درخور توجه برگزار کردند که مدیریت عالی ایشان و همکاری بی شائبه همکارانشان در دانشگاه باعث این موفقیت بود. هرچند دوستان انجمن آموزش بهداشت هم تلاش خوبی داشتند ولی این روزها می شنوم که برخی اختلافات سلیقه ای و شخصی دامنگیر عزیزان شده است که موقعیت نه چندان مستحکم آموزش بهداشت در وزارت بهداشت و جامعه را با خطر بیشتری مواجه نموده است. آرزو می کنم سال جدید این اختلافات حل و وحدت و همبستگی برای تحقق اهداف آموزش بهداشت در بین جامعه متخصصان آموزش بهداشت بوجود آید..
در حیطه توانبخشی از نظر شخصی برنامه های مختلفی داشتم . سخنرانی در مجامع علمی و اجرایی ، نوشتن مقالات مختلف در روزنامه ها بویژه مقالات منتشر شده در " صفحه با معلولین " روزنامه اطلاعات – که تداوم این صفحه با مدیریت خوب و انگیزه والای انسانی سرکار خانم حسینی گام ارزشمندی برای اطلاع رسانی در این حیطه است- ، چاپ کتاب " طبقه بندی عملکرد، ناتوانی و سلامت معروف به ICF " که با ترجمه اینجانب و دکتر ارجمند و به همت مرکز آمار ایران منتشر شد، شرکت در جلسات مختلف برای بهبود وضعیت توانبخشی و معلولان در جامعه و... در این حیطه تغییر رئیس سازمان بهزیستی و بدنبال آن تغییر معاون امور توانبخشی حائز اهمیت بود. انتخاب دکتر فقیه برای ریاست سازمان با توجه به جوانی و فقدان سابقه مدیریت ایشان بسیار بحث برانگیز بود و هست. البته انتخاب آقای نظم ده برای حوزه توانبخشی از انتخابهای خوب ایشان بود که فردی از درون حوزه مسئولیت را پذیرفت که امیدوارم بتوانند بخوبی از عهده این مسئولیت سنگین برآیند. در این زمینه تصویب برخی آئین نامه های اجرایی " قانون جامع حمایت ار حقوق معلولان " و پیگیری های خوبی که انجام شده است امید ها را برای بهتر اجرا شدن آن در سال 85 به همراه دارد که امیدوارم محقق شود. کار فراوانی برای این حیطه باید انجام شود که امیدوارم با حضور بیشتر خود افراد دارای ناتوانی با جدیت بیشتری پیگیری شود... " روز جهانی معلولان " هم امسال با کیفیت بهتری برگزار شد شاید دلیل آن را من در حضور بیشتر تشکل های غیر دولتی معلولان بدانم و این باید برای سال آتی هم با جدیت دنبال شود... هنوز نگاه منفی به دوستان دارای ناتوانی بزرگترین مشکل آنان است ، همگی باید برای تغییر نگرش و ایجاد نگاهی مثبت به این دوستان تلاشی دو چندان را در محور فعالیت هایمان قرار دهیم...
"
وبگاه توانبخشی ایران " را در همین سال راه اندازی کردم که هدفم از آن ایجاد پایگاهی منحصر بفرد برای توانبخشی ایران است که امیدوارم با کمک و مساعدت دوستان در سال 85 بخش خوبی از این راه را طی کنیم.
با توجه به اتمام دوره عضویت در " کمیته ملی پار المپیک " در انتخابات مجمع شرکت داشتم که با لطفی که دوستان هیات های استانی داشتند بار دیگر برای چهار سال به عضویت هیات اجرائی کمیته ملی پار المپیک درآمدم. این حیطه از جمله زمینه ای ارزشمندی است که می تواند باعث حضور هرچه بیشتر دوستان دارای ناتوانی در جامعه شود. برگزاری موفق " روز پار المپیک " در این سال با استقبال خوبی از سوی رسانه ها مردم و خانواده ها مواجه شد که می تواند در گسترش ورزش در بین دوستان دارای ناتوانی موثر باشد...
دو یا به تعبیر سه کتاب در دست تدوین و انتشار دارم که انتظار داشتم در سال 84 به انجام آن موفق شوم که از مهمترین بخش های عدم موفقیت برایم محسوب می شوند. تلاش خود را در سال جدید بر این امر متمرکز خواهم کرد که این کار را محقق سازم...
شاید مهمترین تلخی را باید در غم از دست دادن برادر ، دوست و همکارم دکتر سعید کاظمی آشتیانی ذکر کنم. بواقع مصیبت جا نگدازی بود و باورش سخت ، اما افسوس که تقدیر را چاره ای نیست و باید تن دهی به آنچه رخ داده است. دوستی که 27 سال از نزدیک در کنارش بودی به ناگاه پر می کشد و تو می مانی مبهوت و بهت زده که باید با این فقدان چه کنی ... از دست رفتن سعید برای خیلی از افراد و موضوعات تاسف آور و خرد کننده بود... دلم نمی آید که تصور حضور در رویان بدون او را داشته باشم ، اما هنوز دو هفته از درگذشت او نگذشته بود که باید در مراسم اهدا جایزه کنگره سلامت خانواده شرکت می کردم که در طول مراسم فقدان حضورش بیش از آن زمان که بود ، جلوه می کرد...
اما به هر صورت سال نو میشود و باید تلاش کرد و زندگی ، باید آنچه سعید بدنبالش بود با جدیت بیشتری دنبال شود.. ساختمان جدی پژوهشکده رویان که او هر روز در مسیر یا بدانجا سر می زد و یا نگاه به آن می انداخت در شرف تکمیل شدن است.. باید محققانی بیشتر از قبل راهی را که او ترسیم کرده در اینجا ادامه دهند و باید جشنواره و کنگره هفتم رویان با شکوهی بیش از قبل برگزار شود تا همه از طبیعت بیاموزیم که همیشه بهاری در راه است که خواهد رسید و بوی شکوفه های یاس را برایمان به همراه خواهد آورد و زندگی باید که تدوام یابد ، هرچند از مرگ هم رهایی نیست ... حلول سال 1385 را تبریک عرض می کنم و آرزوی سلامتی و سربلندی برای همه عزیزان دارم... با این بیت از فرخی سیستانی خاتمه می دهم که :
ز باغ ای باغبان ، ما را همی بوی بهار آید کلید باغ ما را ده که فردا مان بکار آید

آی آدمها

ایمیل یکی از دوستان بدستم رسید که هرچند نویسنده متن آن را از نزدیک نمی شناسم اما با توجه به متن نامه که برای من چیزی جز صحت نیست ، برای یادآوری بخشی از ناملایماتی که بر معلولان ایرانی میرود ، آن را در اینجا نقل می کنم. امید که در رفتارهایمان تجدیدنظر کنیم...- این قسمت را بعد از دریافت کامنت آقای حمید علیزاده نویسنده نامه اصلاح کردم- با پورش از ایشان بخاطر اشتباهی که رخ داده بود.
وقتی روز سه شنبه 16/12/84 از سازمان مدیریت و برنامه ریزی تماس گرفتند و گفتند به جهت قبولیتان در آزمون استخدام ادواری بیایید به این آدرس تا از شما مصاحبه بعمل آید و در صورت نیاز از شما در ادارات دولتی استفاده شود ، با خودم گفتم بالاخره سازمانی هم پیدا شد تا به حقوق مکتسب افرادی که حداقل ده پانزده هزار تومان هزینه ثبت نام دادند ، یک روز وقت گذاشتند در صف طویل پست تا فرم ثبت نام را تکمیل کنند ، یک روز وقت گذاشتند ، اعصاب شریف و عمر گرانمایه را در جلسه امتحان به هدر دادند و احتمالا مدتی را نیز صرف آماده سازی علمی خود برای آزمون کردند در مقابل کسانی که خواب شیرین را بر تحمل این مصائب ترجیح دادند ، احترام بگذارد و جور سیستم بدیع آزمون و خطایی قانون گذاران محترم که تصویب و لغو قانون استخدام ادواری نه نخستین نمونه و نه آخرین مصداق آن خواهد بود را بکشد .نمیخواهم به این بپردازم که آیا تبعیض که به عنوان دلیل لغو این قانون مطرح گردید این است که تمام متقاضیان استخدام در یک آزمون برابر، شایستگی هایشان برای احراز شغل مورد نظر محک زده شود یا اینکه کار یکباره به سلیقه شخصی مدیران و مدیران کل دولتی سپرده شود ؟ که در افواه مشهور است از لهجه غالب پرسنل یک وزارتخانه میتوان فهمید وزیر کجایی است
داعی من در نوشتن این مختصر شرح آنچیزی است که در این مصاحبه بر من بعنوان یک معلول جسمی حرکتی دارای مدرک لیسانس حقوق با معدل حدود 18 از دانشگاه تهران گذشت . وقتی یک روز دیگر خود را برای رفتن به آدرس مذکور با تمام مشکلاتی که در آمد و شد دارم اختصاص میدادم تا حدودی از کم و کیف رفتاری که با من خواهد شد آگاه بودم. نمونه آنرا 27 سال است که دیده ام . ولی رفتم . رفتم تا اگر روزی متهم به کاهلی و تن پروری شدم ، بگویم چهار سال کشان کشان مصافت خانه تا دانشگاه را پیمودم ، چاله های خیابانهایتان مرا زمین زد ، بی توجهی تان مرا هل داد ، ازدحامتان مرا از اتوبوس جا گذاشت ، نگاه هایتان ،زخم زبانهایتان ، خنده هایتان ، پچ پچ هایتان ، هیچیک مانعم نشد . سرم به جدول خیابانهایتان شکست اما اراده ام نه . در تمام کلاسها حاضر شدم و بهتر از بسیاری از شما نتیجه گرفتم. پس معلول شما و جامعه شماست نه من .
روز مصاحبه، مصاحبه کننده مجترم وقتی وضعیت و شرایط من را دید بسیار محترمانه و مودبانه از من عذرخواهی کرد و گفت« اگر شرایط شما را میدانستیم مزاحم شما نمیشدیم وشما را به زحمت نمی انداختیم چون همانطور که میدانید برای افراد دارای معافیت پزشکی از خدمت سربازی منع استخدام وجود دارد» هرچند من نمیدانستم . خدا را باید صد هزار بار شاکر باشم که بی نظمی و بی برنامگی در سازمانهای دولتی حتی آنهایی که نام مدیریت و برنامه ریزی را یدک میکشند به حدی است که زحمت مطالعه پرونده هایی که در اختیارشان است را نیز به خودشان نمی دهند وگرنه مرا حتی به مصاحبه دعوت نیز نمیکردند چون معلول هستم .
سئوال این است که اگر دولت که اعمال حاکمیت و به تبع آن حمایت از اقشار آسیب پذیر تر اجتماع و گروههایی که رقابت آزاد و بدون کنترل به حذف و نابودی آنها می انجامد از وظایف عمده ی اوست از استخدام معلولین خودداری کند ،چه توقعی از بخش خصوصی است که بحق ماهیت سیاستگداریهای آن منفعت طلبانه و سود جویانه است . افراد دارای معافیت پزشکی نام محترمانه معلولین است. چرا آنها باید از استخدام ممنوع باشند؟ چرا برای استخدام معلولین که بر اساس داده های آماری ده درصد جامعه هستند باید سقف سه درصد در نظر گرفته شود که همان هم اجرا نمیشود ؟ تلقی من همیشه این بود که سهمیه سه درصد امتیازی است برای معلولان که دستگاههای دولتی ملزم به رعایت آن هستند در حالیکه اگر وجود قانون منع استخدام افراد دارای معافیت پزشکی از خدمت سربازی صحت داشته باشد ، جمع این دو قانون به معنای تعیین سقف برای استخدام معلولین در دستگاههای دولتی است که هیچ منطقی توجیه گر آن نمیباشد. آیا یک مشاور حقوقی کارگر ساختمانی است که میباید از سلامت کامل جسمانی برخوردار باشد؟ عقل سلیم ومنطق حقوقی توانایی انجام کار را برای احراز یک شغل کافی میداند و تبعیض بی دلیل در حق معلولان با عدالت سازگار نیست.

Shargh Newspaperجاى خالى معلولين در اعلاميه حقوق بشر

همانطور که قبلا گفته بودم ، درجلسه هم اندیشی کمیسیون اسلامی حقوق بشر درمورد کنوانسیون جهانی حقوق معلولان جلسه ای برقرار شد که من هم حاضر بودم و سخنرانی کردم. ایسنا و روزنامه شرق گزارشی داشتند که می توانید ملاحظه کنید . امیدوارم که همان مطلبی را که در آنجا گفتم بتوانم برای شماره بعدی صفحه با معلولین روزنامه اطلاعات آماده کنم....

بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولان در مجامع حقوق بشر


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: فقه و حقوق - حقوق اجتماعي
كميسيون حقوق بشر اسلامي در ادامه برگزاري سلسله جلسات هم‌انديشي علمي و پژوهشي در يازدهمين نشست خود با حضور كارشناسان مربوطه به بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولان در مجامع حقوق بشر مي‌پردازد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ادامه‌ي برگزاري جلسات هم‌انديشي علمي و پژوهشي كميسيون حقوق بشر اسلامي ايران در نيمه‌ي دوم سال ‌٨٤، يازدهمين نشست مربوطه كه به مباحث داراي اولويت علمي كاربردي بين‌المللي مربوط مي‌شود، تحت عنوان "بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولين در مجامع حقوق بشر" درتاريخ ‌١٦/١٢/٨٤ ساعت ‌١٤ الي ‌١٩ در محل اين كميسيون برگزار مي‌شود.
محورهاي سخنراني‌هاي تخصصي نشست مزبور به شرح زير است.
‌١- بررسي آخرين اسناد حقوقي در زمينه‌ي حقوق معلولين در سطح بين‌المللي (سازمان ملل و ديگر مجامع بين‌المللي).
با سخنراني دكتر مصفا، استاد دانشكده‌ي حقوق دانشگاه تهران
‌٢- بررسي آخرين تلاش‌هاي مربوط به حقوق معلولين در سطح سازمان‌هاي غير دولتي بين‌المللي و نهادهاي ملي.
در ارائه گزارشي از سوي واحد تحقيق و پژوهش كميسيون حقوق بشر اسلامي.
‌٣- نگاهي به وضعيت حقوق معلولين در ايران: دستاوردها، چالش‌ها و راهكارهاي بهبود وضعيت.
الف) قوانين و مقررات ايران
ب) مشكلات علمي و دستاوردها از نگاه سازمان بهزيستي در گزارشي از سوي معاونت توانبخشي سازمان بهزيستي
ج) ارزيابي موضوع از نگاه يكي از صاحب‌نظران مرتبط با مسائل معلولين در سخنراني دكتر كمالي، از صاحب‌نظران ايران در زمينه‌ي امور معلولين و توانبخشي
د) ارزيابي موضوع از نگاه تشكل‌هاي مدني فعال ايران در زمينه‌ي معلولين با سخنراني رييس انجمن حمايت از حقوق معلولين.

گروه باور

قول دادم که امشب در مورد " گروه باور " بنویسم. گروه باور را جمعی از دوستان دارای معلولیت و افراد عادی - التبه همه از جوانهای مستعد و خوب - سال گذشته تشکیل دادند. در مراسم جشن سالگرد گروه که جمعه شب در یکی از مراکز شهرداری برگزار شد به دوستان گروه و مهیمانهایشان عرض کردم که مهمترین ویژگی گروه باور همین است که گروه تنها با شائبه صنفی تشکیل نشده است . بدین شکل که گروهی از افراد دارای معلولیت تشکلی صنفی برا ی احقاق حقوق خود راه انداخته باشند. حضور جوانانی که دارای ناتوانی نیستند سرمنشاء تحولات خوبی در تغییر نگرش جامعه نسبت به ناتوانی را فراهم خواهد ساخت.حرکت هائی هم که در طول یکسال گذشته انجام داده اند - می توانید در سایتشان ببینید - موید این نظر من است. معتقدم که گروه باور در آینده می تواند به رشد مناسبی در فعالیتهای خود برسد به این شرط که همیشه چون امروز دارای انگیزه عالی باشند و در این مسیر سخت از مشکلات عدیده نهراسند و با تداوم لبخندی که امروز بر چهره همه دوستان می بینم حرکتی دائمی را دامن بزنند.. خدا یارو یاورشان باد....

آقای دشتی

دیشب که از مراسم سالگرد گروه باور بازگشتم در ذهنم بود تا در مورد این گروه مطلبی بنویسم که بدلایلی مقدور نشد. درانتهای شب که سری به اینترنت زدم ایمیلی از دوست خوبمان آقای دشتی که معرف حضور هستند داشتم که با مراجعه به وبلاگشان دیدم که مطلبی را در مورد " توقف " نوشته اند. می خواهم درمورد " باوری ها" بنویسم آما آنچه آقای دشتی نوشته اند هم مهم است . پس اشاره ای به این موضوع داشته باشم و انشاالله فردا در مورد گروه باور بنویسم...وبلاگ آقای دشتی را در اینجا می توانید ببینید. دشتی از دلسوختگان حوزه ناتوانی و توانبخشی است که خود مستقیما با موضوع مرتبط است. سالهای نسبتا زیادی است که ایشان را می شناسم. از فعالان حوزه است ولی بیشتر به کارمی اندیشد تا طرح خود... به هر صورت از عناصر ارزنده است که باید دوستان جامعه معلولان قدرش را بدانند. در یادداشت توقف اشاره به این داشتم که تاخیرم در نوشتن، دوستانی را هم به فکر انداخت که تذکر بدهند که ازجمله به آقای دشتی اشاره کردم. گویا ایشان تصور کرده اند من از تذکر ایشان گلایه کرده ام. نه دوست خوبم ، چنین نبوده و نیست. من هرگز گلایه نکردم و حتی اگر نقد کنید خوشحالتر می شوم تا گونه های دیگر . نکاتی هم که در مطلب وبلاگتان نوشتید : " آقاي دكتر كمالي عزيز!سلام توقف شما، من را به شدت تكان داد.گفتم نكند چيزي نوشته ام كه دكتر را ناراحت كرده باشم. متن شما و پيام خودم را چندين بار خواندم. ديدم هر دوي ما حق داريم. آقاي دشتي حق دارد با كسي درد دل كند . دكتر كمالي هم حق دارد كه اگر مجالي نبود چيزي ننويسيد يا سكوت كند. " ... همه را قبول دارم و امیدوارم که حرکتی را که در این وبلاگ ها ادامه می دهیم در جهت تحقق آرزوهایمان باشد. جامعه ای که در آن همه درکنار هم و با برخورداری از حق شهروندی زنگی کنند.آقای دشتی در ادامه یادداشت خود تصویری از مصاحبه من در سال 76 با آقای عبداللهی مسئول وقت صفحه با معلولین روزنامه اطلاعات را آورده اند که خب یاد آن روزها را برایم زنده کرد...