فردا اول اکتبر است و بر اساس تصميم مجمع عمومي سازمان ملل در چنين روزي که به نام " روز جهاني سالمند " ناميده مي شود ، ملت ها و دولت ها با گرامي داشت سالمندان به استقبال پديده عظيم قرن بيست و يکم يعني " خاکستري شدن جمعيت " مي روند.متاسفانه عليرغم رشد سريع سالمندي در کشورمان، که به نظر مي رسد سرعت آن دو برابر رشد جمعيت عادي است و احتمالا در بيست سال آتي جمعيت افراد 60 سال به بالا به دو برابر حد کنوني خواهد رسيد، هنوز بسياري از مسئولان ذيربط با غفلت از کنار اين پديده مهم مي گذرند تا زماني که همچون دو سه سال اخير که در برابرموضوع اشتغال به سردرگمي رسيده ايم در ساليان آينده وقتي مشکل خود را نشان داد بخواهيم فکر چاره باشيم. ماده 192 قانون برنامه سوم توسعه دولت را موظف به ساماندهي و طراحي برنامه ملي سالمندان نموده است که در آن زمان براي تصويب آن چه سختي ها که نکشيديم. اما عليرغم اينکه مدتهاست با همکاري دوستان اداره سلامت وزارت بهداشت بويژه دوست خوبم جناب اقاي دکتر دلاور آئين نامه اجرائي آنرا نوشتيم ولي هنوز از تصويب آن خبري نيست و وقت به سرعت در حال گذر است. گاهي حس مي کنم برخي آقايان احتمالا" صبر کرده اند تا به سن سالمندي برسند و بعد بدنبال تصويب موضوع باشند شايد مي خواهند تجربه کنند که در آن زمان خودشان داراي چه وضعيتي خواهند بود تا مطابق آن شرايط آئين نامه بنويسند. به هر صورت امسال هم روز جهاني گذشت و کار برجسته اي براي قشر سالمند نتوانستيم انجام دهيم ، البته امروز مراسمي در سالن شهيد فياض بخش دانشکده علوم توانبخشي برگزار شد و نکته قابل توجه آن حضور سالمندان تهراني از کانونهاي جهانديدگان جديدي است که اخيرا" راه اندازي شده اند. براي من اين قسمت جلب توجه مي کرد چون مدت زيادي انتظار اين حرکت را در تهران داشتم که بالاخره ثمر داد. اميدوارم اين مراکز که ازجمله اميد هاي اصلي من براي کاهش مراگز نگهداري سالمندان است هرروز بيش از پيش گسترش يابند. فردا هم که سمينار سالمندي در دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي برگزار مي شود ببينيم فردا چه خواهد شد....

امروز به مناسبتی کتاب " مبانی علم رايانه برای سال سوم دبيستان " را می ديدم. در بخشی از آن که به کاربرد رايانه برای آموزش اختصاص داشت ضمن اينکه عکس هائی از کلاسهای آموزشی معلولين را نشان می داد که از کامپيوتر استفاده می شد، در يک تکليف کلاسی از دانش آموزان خواسته بود که در مورد نحوه استفاده مطلوب اين گروه دانش آموزان از رايانه - با توجه به نوع معلوليت آنها - بيانديشند. کار بسيار ارزنده ای بود . سالهاست که در اين مورد با دوستان آموزش و پرورش بحث و گفتگو داريم که بايد از فرصت های موجود در کتب درسی برای شناساندن معلولان و مسائل مبتلابه آنان سود برد. متاسفانه درساليان طولانی نگرش های منفی حاکم بر اذهان آقايان مانع این کار شده است . خوشبختانه در چند سال اخير اين موارد رو به کاهش گذاشته است و شاهديم که با انعطاف بهتری در اين زمينه برخورد می شود. اميدوارم باتوجه به مسئوليت خطيری که سازمان آموزش و پرورش استثنائی در اين زمينه دارد و می تواند گامهای موثری بردارد ، شاهد آن باشيم که در سالهای آينده محتوای بيشتری را در اين خصوص در کتب درسی اختصاص دهند....

مراسم روزجهانی ناشنوايان امروز و امشب در تالار باشگاه صنعت نفت تهران برگزار شد. فرصت مغتنمی دست داد تا در اين مراسم شرکت کنم . از محبت دوستان ناشنوا و همکاران سابق کلی شرمنده شدم. هميشه احساس من اين بوده است که با کمی محبت و صميميت بزرگترين ديوار ها را هم می توان از بين برد به شرط آنکه دراين اظهار محبت ريا و عجب نداشته باشی و سرشار از صداقت باشی . آنچه امروز در چهره دوستان ناشنوا ديدم همين بود وهمينطور برخی از همکاران سابق که امروز ديدار داشتيم. نقطه نگرانی من در مورد ناشنوايان هميشه اختلافات بين آنها ست که به علت نبود يک بزرگتر معمولا به مشکلات بزرگتری مبدل می شود و امروز هم جناب آقای دکتر گيتی به صراحت از آن سخن گفت. دکتر گيتی که صادقانه و بواسطه آنکه سالهاست با چنين مشکلی درخانواده خود دست به گربيان است ، به ميدان آمده است و اميدوارم دوستان ناشنوا بيش از گذشته از وجود ايشان بهره ببرند. نکته قابل توجه ديگردر اين مراسم صحبتی بود که جناب آقای موسوی - از دوستان وهمکاران ناشنوا - گفت و آن اينکه زبان اشاره حق ناشنواست و او حق دارد از آن بهره ببرد و اينکه ناشنواست که بايد انتخاب کند و اين نشان می دهد که اوامروز کمی واقع بينانه تر به مسائل نگاه می کند. الته در انتها بار ديگر روی مسئله زيرنويس در تلويزيون تاکيد داشت ، عليرغم اينکه ماهم با اين کار موافق بوديم ولی خب سيما قادر به انجام اينکار نبود.در همينجا از زحمات سرکار خانم آقامحمد و سرکار خانم غلامی در ادامه فعاليت برای ترجمه رابطی برنامه های سيما برای ناشنوايان بايد تشکر نمايم.از سرکار خانم طوفان و سرکار خانم اصدقی هم بايد تشکر کنم در تلاشی که برای ادامه کار گروه سرود زبان اشاره مرکز آيت دارند و امروز کار بسيار زيبائی را با خواندن يک سرود به مناسبت هفته دفاع مقدس انجام دادند. سرود که دارای ريتم تندی بود به بهترين وجه توسط عزيزان ارائه شد که خيلی لذت بردم .برايشان آرزوی توقيق بيشتر دارم....

راستش نمي دانم شما هم نظري که در مورد يادداشت ديشب آمده است ديده ايد يا نه؟ سرکار خانم بزرگ نيا از کارشناسان صاحبنظر و با سابقه توانبخشي هستند که خود نيز به معلوليت دچارند. عليرغم شدت معلوليت ، ايشان همواره با بالا ترين بازده در خدمت به جامعه معلولين کوشيده اند. من هم ديروز هنگامي که سرکار خانم قميشي از کارشناسان سازمان بهزيستي براي دعوت مراسم سالگرد تاسيس انجمن شايعات نخاعي تهران زنگ زده بودند از مشکل پيش آمده براي سرکار خانم دکتر مير فتاح مطلع شدم. البته بايد گلايه کنم ازودوستان که ما را در بي خبري گذاشته بودند. بهرصورت معلولين و بويژه افراد ضايعه نخاعي با انواع محروميت ها روبرو هستند ومتاسفانه کمبود هاي بسياري هم دارند ومشکلات فرواوان و در همه زمينه ها. امروز توفيق داشتم در مراسم آنان شرکت کنم. جمع خوبي از مردم و خانواده هاي آنان در مراسم حضور داشتند. آنچه مشخص است و هميشه بر آن تاکيد داشته ام همدلي مردم است منتها بايد آگاهي داد و راه کمک را به ان شکل که خود دوستان طالب هستند پيش پاي آنان گذاشت. به سهم خودم از مسئولين شرکت کاوشيار که بيش از شش ماه پذيراي انجمن در محل شرکت خود بوده اند تشکر مي کنم.بواقع آنان بدون هيچ چشمداشتي در خدمت دوستان بوده اند. از گزارش سرکار خانم خلوق و اينکه توانسته اند با بيش از 300 نفر از عزيزان ضايعه نخاعي در تماس باشند خوشحال شدم. من از همان ابتدا به اين حرکت اعتقاد داشتم وآنچه امشب ديدم اين اميد را در من تقويت کرد که انشاالله در آينده شاهد رشد وگسترش بيشتر اين مجموعه خواهيم بود. انجمني که بدون هيچ شک و ترديدي تلاش و پيگيري سرکار خانم دکتر ميرفتاح در شکوفائي آن نقشي بي بديل داشته است.از خداوند متعال شفاي عاجل براي ايشان خواستارم.متاسفانه امشب سعادت ديدار ايشان را نداشتيم....

گاهی اوقات برخی مقالات مربوط به صفحه " معلولين " روزنامه همشهری را از دست می دهم. يکی از آنها مربوط به مشکلی است که برای دوست نابينائی رخ داده است و اورا برای شکايت به دادگاه کشانده است.اين مطلب در همشهری روز نوزده شهريور امسال با عنوان " مقصرم چون نمی بينم " چاپ شده است

می افزايد: سليمانی که نابينا بود با افتادن در چاهی به عمق 20 متر به ضايعه نخاعی هم دجار شده است. بارها در مورد مسائلی اينگونه تذکر داده ايم اما متاسفانه نگاه دوستان در شهرداری همه جانبه نيست . تنها برخی از عزيزان را بسيار جدی در مورد مسائل مناسب سازی ديدم. به هر صورت اگر دقت کنيد بيشتر مردم را هم می بينيد که بجای حرکت در پيادهروها عمدتا" از حاشيه خيابان حرکت می کنند. اين بواسطه مشکلات تردد در پياده روهاست و عليرغم خطری که مردم را تهديد می کند آنها ترجيح می دهند از کنار خيابان حرکت کنند و اميدوارم با پيوسته ساختن پياده روها و ايجاد مسيرهای ويژه نابينايان - نظير آنچه در خيبان شهيد آيت تهران به همت آقای مهندس ماندگار معاون محترم ترافيک منطقه 8 شهرداری انجام شده است- به ياری اين عزيزان بشتابند. کل مطلب را در اينجا بخوانيد....

مهر ماه هر سال 3 ويژگی مهم در مورد مسائل معلولين و سالمندان دارد. روز يا هفته جهانی ناشنوايان ، روز جهانی سالمندان و روز جهانی نابينايان اين مناسبت های مهم هستند. 30 دسامبربرابر 8 مهرماه روز جهانی ناشنوايان است . البته گاهی 2 تا 8 مهرماه را هفته جهانی ناشنوايان ناميده اند. ناشنوايان بواسطه آنکه ناتوانی يا معلوليت شان کمتر در ظاهر مشخص است در جامعه با مشکلات متفاوتی روبرو هستند واين مسائل هم کمتر مورد توجه عموم و مسئولان مختلف قرار ميگيرد. هفته ناشنوايان فرصت خوبی است تا اين دوستان با تلاش بيشتر در رسانه های گروهی مسائل و مشکلات خود را بيشتر به جامعه اعلام کنند. البته در اين زمينه کانون ها و انجمن های آنان بايد نقش فعال تری را ايفا نمايند. اميداست سيما ی جمهوری اسلامی هم به همين مناسبت فرصت بيشتری را در اختيار اين عزيزان قرار دهد....

" صفحه با معلولين " روزنامه اطلاعات ديروز عمدتا به مسائل " نابينايان " اختصاص يافته بود. مقاله مفصلی از" سرکار خانم ارجمندخواه " - از کارشناسان باسابقه بهزيستی که سالها مديريت مجموعه ارزشمند رودکی را برعهده داشتند- در مورد " مناسب سازی محيط برای کودکان دارای اختلال بينائی " بچاپ رسيده بود که کار ارزنده ای است . مقاله ديگری هم در همين زمينه از سرکارخانم صفری داشت که به مناسب سازی محيط برای معلولان وسالمندان می پردازد. اميدوارم مسوئولين سازمانها و بويژه شهرداری در مورد ماده 193 قانون برنامه سوم که لزوم مناسب سازی را تاکيد می کند ، جدی تر بگيرند.

حالا که از مهر ماه گفتيم مناسب است يکی از شبکه های خوب ارتباط بين مدارس ايران را هم معرفی کنم. " شبکه مدراس ايران " را نگاه کنيد....

امروز اول مهرماه است و طبق يک سنت ديرينه روز آغاز سال تحصيلي و يادآور خاطرات خوب وشيرين کودکي و.... البته مي دانيد که ما در دانشکده خودمان از هفته پيش کلاس ها را شروع کرديم. براي همه دانش پژوهان آرزوي توفيق و سربلندي در سال جديد تحصيلي دارم....

فرصتی دست داد تا کمی در ظاهر اين صفحه دستکاری کنم . البته برای من که چيزی از این کارها سر درنمی آورم- انشاالله خرابکاری نکنم- تمرين است و می دانيد هرچه تمرين بيشتر کار بهتر. افسوس که کمی وقت اجازه کار و تمرين بيشتر را نمی دهد....

امروز در خبر هاي پزشکي شبکه خبر گزارشي از امضاء قراردادي بين وزير بهداشت ايران با يک NGO بين المللي ارائه که در زمينه پيوستن ايران به برنامه جهاني پيشگيري از نابينائي تا سال 2020 ميلادي بود.از اينکه وزارت بهداشت به مسئله نابينائي توجه کرده است با يد تشکر کرد که بعد از سالها به موضوعاتي که به حيطه معلوليت ها مربوط مي شود نگاهي انداخته است. البته در مصاحبه آقاي دکتر اکبري گفته شد ما براي اين کار همه چيز داريم هم نيروي متخصص چشم پزشک و اپتومتريست و هم برنامه جامع اما فقط پول نداريم وخب حتما آن NGO بين امللي هم براي دادن همين پول آمده است که به نظر من دور از واقعيت است. اما نکته اي که برايم قابل توجه بود عدم حضور سازمان بهزيستي در اين مراسم بود حال از بخش توانبخشي که بگذريم حداقل در بخش پيشگيري سازمان سالهاست در مورد پيشگيري از نابينائي کار مي شود و دور از ذهن است که بهزيستي و بويژه بخش پيشگيري در آنجا غايب باشد. اميدوارم مسئولين معاونت سلامت قدر کارهاي انجام شده در ان حوزه را نيز بدانند و اين نکته را از ذهن خود دور نکنند که موفقيت در چنين برنامه اي با کمک همه بخش ها و حوزه ها قابل دستيابي است و از تنها عمل کردن نتيجه مطلوب حاصل نخواهد شد اين گونه کارها ماهيتي تيمي دارند و نهاينا" اين تيم است که پيروز است نه شخص....

امشب فرصتی بود تا کتاب " جامعه شناسی نخبه کشی " را بخوانم. به نظرم کتاب خوبی است که در متنی نسبتا" کوتاه حقايق بسياری را در مورد تاريخ 500 ساله اخير ايران آورده است.بويژه درآن مواردی که در مورد مردم صحبت می کند و اينکه واقعا در بسياری از اتفاقات که بر سر کشور رفته است مردم خود نقش اساسی داشته اند. به هر صورت در طول اين دوران تنها از آن سه نخست وزير - قائم مقام ، اميرکبير و مصدق- بعنوان افرادی که برای کشور خود بواقع قصد خدمت و کسب استقلال واقعی داشتند نام برده می شود و شرايط آنان دردوران کوتاه و مشقت بار زمامداری بررسی شده است. نکته مهمی که در اينجا ديدم و يکی از دوستان آنرا به شکل ديگری قبلا مطرح می کرد اين بود که صنعتی شدن لوازمی می خواهد که با زور وفقدان شرايط لازم بدست نمی آيد ونیامده است. آن دوستم گاهی که برخی می گفتند، خب آنچه در غرب - مثلا در مورد ايجاد مراکز توانبخشی - وجود دارد را کپی برداری کنيم. او می گفت : " کپی را بايد برروی کاغذ سفيد گرفت و ما در اينجا کاغذ سفيد نداريم" و عمده کار ما آن بوده است که برروی کاغذی که کوکانه روی آن نقاشی های خط خطی کشيده اند ، کپی گرفته ايم.شايد اي« يکی از نقاط مهم اشتباه ما در توسعه است که هنوز هم با بی خردی آنرا ادامه می دهيم. به هر طريق شرايط اجتماعی در ايجاد تحولات جامعه نقشی اساسی دارند، بدون خواست مردم از روی درک و اطلاع بسياری از امور در بطن خود ناکام هستند....


امشب از جمله شب های خجسته در دنيا ست .شب تولد مولود کعبه ، حضرت علی (ع) . ميلاد با سعادت ايشان را به حضور همه دوستان و سروران محترم تبريک و تهنيت عرض می کنم. اميدوارم بتوانيم هرچه بيشتر از اين سرچشمه علم ودانائی بهره ببريم و تا حد امکان به چهره تابناک و نورانی او نزديک شويم.

خيلی وقت بود می خواستم يادداشتی در مورد " آموزش بهداشت " بنويسم. امروز در روزنامه همشهری مطلبی در اين زمينه با توجه به آغاز قريب الوقوع کار مدارس ديدم که بی مناسبت نديدم در اينجا مطرح کنم. اين مطلب تحت عنوان " مدارس سالم ، دانش آموزان سالم " اراطه شده است که بواقع هم همينطور است. اگر فضای کلی مدرسه شامل فضای انسانی ، فضای فيزيکی ، فضای ارتباطی و... بهداشتی و سالم باشد مطمئن هستم که دانش آموزان هم با سلامت بيشتر به تحصيل خواهند پرداخت. البته در حال حاضر وضعيت بهداشتی مدارس مطلوب نيست . همين چند روز پيش مسدولين تربيت بدنی آموزش و پرورش استان تهران از ابتلای 95 درصد از دانش آموزان دختر به فقر حرکتی خبر دادند. درمورد ساير مسائل و وضعيت فيزيکی هم که خودتان بهتر می دانيد. خاطرم می آيد چنسال پيش که دوست عزيزم جناب آقای دکتر رمضانخانی مسئوليت اداره بهداشت مدارس وزارت بهداشت را داشت با چه مشکلاتی روبرو بود. در اين ميان نقش آموزش بهداشت در بالا بردن سطح سلامت دانش آموزان انکار ناپذير است . اميدوارم با همکاری خانواده ها و تلاش دو وزارت بهداشت و درمان و آموزش و پرورش انشاالله مشکلات بهداشتی مدازس کاهش يابد وبه سوی مدارس سالم حرکت کنيم....

امشب هنگاهی که قصد داشتم برخی از تنظيمات صفحه يادداشت ها رو عوض کنم که صفحه به فرمت زبان چينی درآمد و مشکلات فراوان بوجود آورد که با اين بضاعت مزجاه من خدا رحم کرد و با دوز وکلکی توانستم صفحه را نجات دهم....

ديروز و امروز در دو جلسه دفاع پايان نامه شرکت داشتم که از يک نظر شبيه به هم بودند. ديروز در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکي ايران بعنوان داور حضورداشتم که اين براي اولين بار بود که در جلسات دفاع اين دانشکده حضور پيدا مي کردم.امروز هم در دانشکده روانشناسي دانشگاه آزاد به عنوان مشاور در جلسه دفاع بودم که اين هم براي اولين بار بود که در اين دانشگاه در چنين جلساتي شرکت مي کردم. اين از جهت شباهت ، اما تفاوت هائي هم داشتند اولي در مورد آموزش بهداشت بود ودومي در مورد روانشناسي کودکان استثنائي که هردو از زمينه هاي کاري من هستند. آنچه باعث شد تا امشب در اين مورد بنويسم نکاتي است که مدتها در زمينه پايان نامه هاي تحصيلي در ذهن دارم ولي فرصتي براي بيان نداشتم تا الان که به برخي اشاره مي کنم.


1- معتقدم که دانشجويان کارشناسي ارشد معمولازحمات لازم را براي کار خودشان ميکشند و در برخي موارد بيش ازآنچه لازم است.اما در عمل به آن ميزاني که بايد از حاصل اين زحمت سود عايد جامعه شود -چه جامعه علمي وچه جامعه به معناي عام - نمي شود. عليرغم نظر برخي معتقدم اين مشکل از دانشگاه است نه دانشجو!


2- مسئولين اجرائي کمتر به فکر استفاده از دستاوردهاي اين پايان نامه ها هستند.در همين دو پايان نامه دلايل خوبي براي نوع فعاليت هائي که مسئولين اجرائي بايد در کار خود انجام دهند وجود دارد اما مشاهده مي کنم هردو از هم بيخبرند وبراي اين موضوع هم بيشتر دانشگاه را مقصر مي دانم البته نه خيلي بيشتر از آقايان اجرائي !


3- ظرفيت بالقوه دانشجوئي براي حل مشکلات مراکز اجرائي از طريق انجام بررسي در حين گذراندن پايان نامه ها بسيار بالاست . اما تجربه کار اجرائي و شناختي که از آن دوستان دارم مرا به اين اعتقاد رسانده است که مشکل اصلي در عدم شناخت و بيان مشکلات مراکز اجرائي است . بواقع تشخيص اينکه مشکل چيست موضوع اصلي است که براي دوستان پوشيده است. البته اگر مشکل يافت شود با تحقيق مي توان براي راه حل ها فکر کرد و به نتيجه رسيد!


4- چنانچه بتوانيم با همدلي و مشارکت مراکز اجرائي و گروه هاي آموزشي به فهرست هاي مشترک از عناوين تحقيقاتي کاربردي براي رفع مسائل و مشکلات جامعه دست يابيم اين بهترين فرصت براي استفاده از نيروي بالقوه عظيمي است که در دانچويان نهفته است.


اميدوارم به اين مهم دست پيدا کنيم...

روزنامه ها امروز خبری از قول رئيس سازمان بهزيستی داشتند مبنی بر اينکه با سازمان ها و وزارتخانه هائی که سهميه 3 درصد معلولين را رعايت نکنند برخورد خواهد شد. ( خدا کند...) البته ايشان نگفتند جه نوع برخوردی خواهد شد اگر از همان نوع است که تا کنون بوده است که اميدی بدا ننداشته باشيم. اما اميدوارم با توجه به موضوع تمرکزی که هم اکنون گويا برای استخدام های دولتی فراهم شده و قرار است آزمون سراسری بگيرند ، فکر می کنم اگر بخواهند می توانند. بالاخره چه موقع معلولين به حقوق اساسی خود دست خواهند يافت مشخص نيست...

نيمسال جديد سال تحصيلی از امروز در دانشکده آغاز شد و جنب و جوش دانشجويان آرام آرام صحنه دانشکده را زييا ساخت. هرچند امروز بيشتر دانشجويان سرگرم انتخاب واحد بودند ولی آنطور که از گفته های دوستان آموزش بر می آيد کلاسها هم از همين هفته آغاز می شوند و اگر اين گونه باشد فردا صبح بايد درس را آغاز کنيم ، هرچند تصور نمی کنم فردا را بتوانيم با همه دانشجويان در کلاس باشيم. خب ببينيم فردا چه خواهد شد...

در وبلاگ جديد " توانبخشی ايران " آقای دکتر ارجمند هم مطلب خواهند نوشت . همينطور آقای سيد محسن بنی هاشمی هم که از دوستان قديمی و صاحبنظر در گفتاردرمانی و توانبخشی هستند. اميدوارم بزودی چند دوست ديگر هم در آنجا مطلب بنويسند......

اگر خواستيد با الفبای زبان اشاره امريکائی آشنا شويد می توانيد به اينجا سر بزنيد. البته در اينجا هم می توانيد با دادن کلمات انگليسی نمايش زيان اشاره آنرا راببينيد.جالب است ...

فنآوري در خدمت ناشنوايان



و يک خبر هم در مورد ناشنوايان از " جام جم " و آن اينکه با اختراع " دستکش مخصوص " علائم زبان اشاره به رايانه منتقل می شود.

يک خبر هم از " جام جم " و آن اينکه " نابينايان صاحب سگ راهنما می شوند " . خب مبارک است ، موسسه خيريه حمايت از نابينايان وناشنوايان با اعلام اين خبر گفته است با توافقی که با معاونت امور دام وزارت جهاد کشاورزی انجام داده است می خواهد اين کار را بکند. با توجه به مسائل فرهنگی در جامعه فکر می کنم با کمی با احتياط با اين مسئله برخورد شود. نمی دانم دوستان در بهزيستی هم در جريان هستند يا خير ولی اميدوارم با مطالعه به اين کار اقدام شود....

٭ معاونين امور توانبخشی بهزيستی استانها در کرمانشاه همايشی داشته اند که آقای دکتر مکارم معاون جديد سازمان هم مصاحبه ای انجام داده اند که در همشهری منعکس شده است . سوای از مباحثی که معمولا تکرار می شود يک نکته که بشدت بر سر آن درگير شده بودم گويا رخ داده است و آن کاهش شديد بودجه خريد وسائل توانبخشی در سال جاری است که به نظرمی آيد آقای راه چمنی بلاخره کار خود را کرده اند. آقای مکارم گفته اند امسال دو ميلياردواندی برای خريد وسائل توانبخشی هزينه می شود. در حاليکه بودجه ای که آن زمان ما در نظر گرفته بوديم حدود چهار ميلياردو هشتصد ميليون تومان بود!!!!؟؟؟مطمئن هستم اين مسئله ضربه بدی برای وضعيت وسائل توانبخشی معلولين خواهد بود...



امروز در محل " همايش هاي رازي در داشنگاه علوم پزشکي ايران " سومين جشنواره بين المللی رويان آغاز شد. استقبال متخصصين رشته هاي مرتبط بسيار خوب بود و به نظر مي رسد نسبت به سال گذشته رشد چشمگيري داشته است ، بويژه در شرايط 11 سپتامبر که خب دوستان خارج کمي در سفر ها اکراه هم دارند. به هر حال اين جشنواره که با عنوان " جايزه رويان يا ROYAN AWARD " انجام مي شود در اين سه سال توانسته است در مجامع نازائي دنيا جايگاه ويژه اي براي خود کسب کند . اين سخني بود که پروفسور " ايورس " رئيس انجمن نازائي اروپائي امروز صبح زد و فکر ميکنم خستگي دوستان روياني را کم کرد. موسسه و يا بهتر بگويم " پژوهشکده رويان" از حدود 10 سال پيش به همت دوستان " جهاد دانشگاهي علوم پزشکي ايران " و بويژه جناب آقاي دکتر کاظمي ايجاد شد و من هم افتخار دارم که به صورت متناوب با آنجا ارتباط ذاشته ام. در يکسال اخير هم که مسئوليت گروه " اپيدميولوژي و بهداشت باروري " آنجا رابرعهده دارم که ضمن اينکه به ساير گروه ها در موارد پژوهشي کمک کرده ايم چند طرح تحقيقي هم انجام داده ايم که مقاله يکي از آنها ، که بررسي وضعيت مراجعين به رويان در فاصله سالهاي 76 تا 80 مي باشد را روز جمعه بايد ارائه کنم....

از فردا در کرمانشاه " همايش معاونين امور توانبخشي بهزيستي استانها " برگزار مي گردد.اززماني که ديگر در بهزيستي نيستم متاسفانه فرصتي نبود تا با ين دوستان ديداري داشته باشم و با آنان خداحافظي کنم و عذر زحمات داشته باشم. به هر صورت تا آنجا که من دوستان را مي شناسم همگي از جمله افراد خوب و لايق مي باشند و البته نمي خواهم قصد کلي گوئي داشته باشم.بديهي است نقاط قوت وضعف در همه وجود دارد ولي در يک نمود کلي من همه را افرادي مي دانم که قصد خدمت به معلولين را داشتند و اين براي من بسيار با اهميت بود. به هر صورت آنچه مي خواهم بدان توصيه کنم آنکه قدر اين لحظات را که بار مسئوليت و مديريت دارند سخت بدانند. اينها لحظاتي است که تکرار شدني نيستند و بايد از اين فرصت کوتاه بهترين استفاده را براي خدمت به عزيزان معلول برد. قدر فرصت را آن مي داند که اکنون در بين شما حضور ندارد و شما را بدانستن قدر زمان توصيه مي کند. وبواقع زمان حضور در بهزيستي و خدمت به معلولان عزيز را فرصتي گرانبها مي دانم که اميدوارم و آرزو مي کنم دوستان بتوانند بهره مناسبي از آن ببرند و انشالله خداوند هم اجر وپاداش آنرا در زندگي شما عطا مي کند. البته من مي دانم که امسال با آن اوضاعي که قبلا نوشته ام بويژه در مبحث بودجه سال سختي در پيش رو داريد اما دعا ميکنم و دعا کنيد که اين مسئله با کوچکترين آسيب براي معلولين همراه نباشد.


خداوند بر توفيقاتتان بيافزايد.

چند روز پيش روز نامه ها نوشتند : " نخستين کتابخانه نابينايان در فرهنگسراي مدرسه گشايش يافت " من البته از افتتاح کتابخانه يا هر چيز ديگر براي نابينايان و معلولان خوشحال مي شوم. اما از اين که همه قصد دارند بفرمايند ما اولين بوديم کمي دلخور مي شوم. اين را قبل از اين هم يکبار گفته بودم. سالهاست در بهزيستي کتابخانه نابينايان به فعاليت مشغول است . همين طور در جاهاي ديگر . اگر هم منظور استفاده از دستگاه برجسته نگار است که بازهم پيشرو در آن حوزه توانبخشي بهزيستي بوده است بنابراين بهتر است دست از اين اول شدن ها برداريم وبيشتر به فکر همين دوستان نابينا باشيم که واقعا" داراي مشکلات عديده اي در اين زمينه ها هستن. خبر هائي دارم که جناب آقاي رمضانپور معاون محترم فرهنگي وزارت ارشاد در اين زمينه بسيار پيگير هستند و امميدوارم که همه کمک کنيم تا شرايط مطلوبي براي کارهاي فرهنگي معلولان فراهم شود....

مطلبی در جام جم ديروز بود تحت عنوان " واژه هايي که ياري تمنا مي کنند " که در آن به شعارها و جملات خاصی که مراکز مختلف و انجمن هائی که به ياری نيازمندان می شتابند برای فعاليت هايشان انخاب کرده اند. جالب بو البته تعداد کمی از آنها را انتخاب کرده بودند. اگر بخواهيد به سايت جديد جام جم برويد اينجا کليک کنيدو گرنه مطلب را همين جا ببينيد....

وگرنه مطلب را همين جا ببينيد



در حال حاضر براي حمايت از بيماراني که بيماري مزمن و صعب العلاج دارند و نيز کودکان و سالمندان ، موسسه ها و نهادهاي خيريه متعددي فعاليت مي کنند شعارها و جملات کليدي اين موسسه ها براي جلب کمکهاي مردميو افراد نيکوکار خالي از ظرافت و سليقه هاي هنرمندانه نيست و حتما اشاره اي کوتاه به آنها براي شما نيز جالب خواهد بود برخي از اين شعارها را مرور مي کنيم: انجمن خيريه حمايت از بيماران صرع : من از يادت نمي کاهم تو را من چشم در راهم انجمن حمايت از حقوق کودکان : همه کودکان حق دارند مجتمع خدمات بهزيستي معلولين : عظمت ايثار به ريزش آن است ببخش تا بزرگ بماني جمعيت مبارزه با استعمال دخانيات ايران : عمري دود دل خوردن چرا؟ انجمن خيريه حمايت از بيماران تالاسمي : بياييد همه به ياري بيماران تالاسمي بشتابيم موسسه خيريه بهنام دهش پور: خدايا تو بر کار خيرم بدار مجتمع نگهداري و توانبخشي معلولين و سالمندان قدس : در مسير جاده تا دور دست ها رد پاي من است اما تو نيستي موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان : سرطان غير از درد هزينه دارد انجمن ام اس ايران : بيا دريا شويم آسايشگاه معلولين و سالمندان کهريزک : کمک به معلولين و سالمندان اين ديار به معبود انديشيدن است و در وادي عشق قدم زدن چه زيباست موسسه خيريه عمل : با بال شکسته پرگشودن هنر است بنياد امور بيماري هاي خاص : هم اکنون نيازمند ياري سبزتان هستيم

يک خبر مهم برای امشب دارم. در حال حاضر چند روزی است که مشغول راه اندازی يک " وبلاگ " جديد هستم با عنوان " توانبخشی ايران " . البته قصدم اين نيست که بخواهم خودم به تنهائی آنرا بنويسم. از دوستان زيادی بتدريج دعوت خواهم کرد تا در اين " وبلاگ " مطلب بنويسند. خب از اسمش پيدا است که کار مربوط به موضوع توانبخشی خواهد بود . البته تلاش خواهيم کرد که به همه رشته ها و جوانب مسئله بپردازيم. اميدوارم در آينده ای نزديک اين " وبلاگ " محلی برای نبادل نظر در زمينه های مسائل توانبخشی در کشور بشود.....

سايت دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي هم با تغييراتي به روز شده است . ببينيد....

خب ، يادداشت ديشب که يادتان هست. آنچه امروز در کشتی های طلائی و حيدری ديديم صحت گفته های قبلی را تائيد می کند آنها هم در ديدارهای آخر خود اب دلهره و استرس روی تشک آمدند . نظر شما چيست؟... اما نگاه کنيم به " حاجی زاده " آيا شما هم معتقدنيستيد که او خود را از پيش بر روی سکو می ديد؟ من که اين اعتقاد را دارم. بنظر می رسد از هر که بيشتر گفتند کمتر نتيجه گرفت و آنکه با آرامش و اقتدار کشتی گرفت بر سکو گام نهاد.....

امروز روز کشتی بود. همانطور که در دوران جام جهانی فوتبال هم از ورزش گفتم. امشب هم چند نکته ای در اين زمينه می خواهم بنويسم.البته تخصص من شايد ورزش نباشد ولی توانبخشی و فيزيوتراپی از جمله رشته هائی است که خود را با ورزش نزديک حس می کند. در تز دوره دکتری هم نقش آموزش بهداشت را در بهبود وضعيت بدنی دانش آموزان بررسی کردم که نشاندهنده همبستگی بين آنها بود. از دوران کودکی هم از جمله علاقمندان به ورزش بوده ام و به صورت متناوب هم ، ورزش را تا همين سالها دنبال کرده ا م. شايد از همين رو بود که اخيرا دوستان فشار زيادی هم برای پذيرش مسئوليت يکی از فدراسيون ها داشتند که زير بار نرفتم. از همين جهت است که امشب در مورد کشتی و وضعيت دبير ، دلم می خواست چيزی بنويسم. حتما شما هم متوجه شديد که دبير در کشتی فينال ، دبير کشتی های فبل نبود. براستی از نظر روحی ضعيف نشان داد. او آغازگر حمله نبود. پتج بار از يک سوراخ گزيده شد و کشتی را واگذار کرد، آنهم درلحظه آخر. به غير از او مجيد خدائی هم در کشتی با کوبا ئی ، يک از پيش باخته بود. زمانيکه روی تشک آمد و مبارزه را آغاز کرد حس کردم از نظر توان روحی بسيار ضعيف است. فشار مسابقات خيلی زياد است و همينطور حضور در مقابل اين جمعيت. نمی دانم آيا روانشناس و مشاوری که هم کشتی بفهمد و هم روحيات اين عزيزان را در اردو داشته ايم يا نه ولی بدانيد آنچه دبير امروز لازم داشت بيش از هرچيز آرامش بود و اورا بايد از فشار ها دورمی کرديم. گمان نمی کنم چنين چيزی اتفاق افتاده باشد. امروز نقش " پزشکی ورزشی " بسيار فراتر از آن است که آنرا به آنچه بعد ازحادثه ورزشی رخ می دهد ويا آسيب وارده در نظر بگيريم. امروز بيش از هر زمانی به روانشناسی ورزشی نيازمنديم. مبارزات بسيار سنگين و فشرده شده اند و قهرمانان تحت فشارعصبی و استرس خيلی زيادی قرار دارند .بايد بيش از پيش به اين امر همت گماريم. از خداوندمی خواهم آنچه بر دبير رفت بر حيدری ، طلائی و بويژه حاجی زاده جوان نرود....

امروز سومين سالگرد درگذشت دوست و همکارخوبمان مرحوم اسماعيل اسماعيلی بود. مردی که بواقع از خدمتگزاران حقيقی مردم بود و چهره خوب او در بين مردم منطقه الموت و نيز دانشجويان دانشگاه های علوم پزشکی و بويژه دانشگاه علوم پزشکی شهيد بهشتی بياد ماندنی است. اسماعيلی ابتدا در دانشگاه علوم پزشکی شهيد بهشتی مدیر امور دانشجوئی بود و سپس به وزارت بهداشت آمد و مديرکل امور دانشجويان شد و در نهايت هم رئيس صندوق رفاه دانشجويان وزارت بهداشت بود که به لقا الهی شتافت. او سه سال پيش در يک سانحه رانندگی دارفانی را وداع گفت. ازخداوند متعال برای او مغفرت وبرای بازماندگانش صبر آرزو می نمايم

ديروز هم در " ايران خانواده " قسمت ديگری از مقالات مربوط به " حضور کودک معلول در خانواده " که در مورد " کودک ناشنوا " بود بچاپ رسانيد. متاسفانه همانطور که گفتم نمی دانم به چه دليل - عليرغم اينکه از دوستان ايرانی هم پرسيده ام - صفحات ويژه نامه در اينترنت قرار نمی گيرد. انشاالله بايد آنها را تايپ کنم ودر سايت قرار دهم....

امشب که آن مقاله مربوط به خط فقر و معلولين را در همشهری يادآوری کردم در جستجوئی که داشتم به مقاله ديگری در همشهری برخوردم تحت عنوان" من بدنيا آمده ام در: برهوت عاطفه و اطلاعات " که زمانی بچاپ رسيده است که من در کره جنوبی بودم و متاسفانه نتوانستم آنرا بخوانم. داستان خانواده ای است که در يک زايمان صاحب 4 فرزند شده اند و يکی از آنان نابيناست. بنام مينا .

پدر آنطور که گفته است بسيار دنبال اطلاعات و آگاهي در زمينه مسايل نابينايان گشته است ولي کمتر يافته است حتي دوستان بهزيستي هم برخورد خوبي نداشته اند و همينطور جاهاي ديگر. آن زمان تاکيد زيادي روي آموزش خانواده ها داشتم ولي بهردليل کمتر موفق شدم و اين شايد يکي از دلايل شرمندگي امروز من است در مقابل اين خانواده ها ، که اميدوارم عذر خواهي من را بپذيرند. اين مقاله و مقاله فقر ، هردو تلنگري محکم است بر دست اندر کاران - نه در بهزيستي بلکه در همه سازمان ها و نهادها - که بايد کمي بيشتر به مسائل معلولين اهميت داد. و اين داستاني است که پاياني ندارد تا بشر هست معلوليت هم با او خواهد بود هرچند روش هاي پيشگيري جديدتر و مناسبتر از راه خواهند رسيد ولي تا زماني که به يک جامعه بودن معلوليت برسيم راه طولاني است.....


خط فقر را براي معلولين محاسبه کنيد



ديروز صفحه " معلولين " روزنامه همشهری به مطلبی مهم در مورد وضعيت معيشتی معلولان ختصاص يافته بود. نويسندگان مقاله به درستی خبر از هزينه های گزاف خانواده های معلولين داده بودند . عمده اين هزينه ها را حول چهار محور؛ آموزش ؛ خدمات درمانی پزشکی ؛ تردد و مسايل روزمره بررسی کرده اند که در همه موارد مخارج زيادی را سربار هزينه های زندگی می کند. در نهايت سوال نويسندگاه اين است " اگر خط فقر برای کشور ما 120 هزار تومان است ، ايا اين برای معلولان هم صادق است؟" به جرات می توان گفت به هيچ عنوان. اين موضوعی بوده است که در دوران کار در بهزيستی بارها با مديران محترم سازمان برنامه سابق و مديريت و برنامه ريزی فعلی گفته ام وگفته ايم . اما هيچ گاه عليرغ آنکه می دانم حداقل ذلشان برای معلولان می سوخت ولی کاری در خور نکردند. ساير مقامات ومسئولان هم يا برای ما و معلولان دعا می کردند و اگر هم دستوری داده می شد در همان سازمان مديريت ، به بهانه فقدان بودجه محبوس می گرديد. در يکی از مصاحبه هايم با روزنامه رسالت با صراحت گفتم بالاخره دولت تکليف خود را بامعلولان بعنوان بزرگترين اقليت غيرنژادی روشن کند . البته بجائی هم نرسيد . من منکر اين نيستم که وضعيت معلولان نسبت به گذشته بهتر شده است ولی با اين تورم وحشتناک در ساليان اخير و گرانی خدمات و عدم توجه کافی مسئولان به موضوعات روزمره زندگی معلولان ونپذيرفتن سهمشان در بهبود کيفيت زندگی آنان ، بديهی است راه بجائی نخواهيم برد وآنچه رادوستان در مقاله همشهری گفته اند بايد تائيد کرد و ازهمه دولتمردان خواست برای اين قشر بزرگ بيانديشند.

سال گذشته از طرف آقای دکتر سياری معاونت محترم وزارت بهداشت نامه ای دريافت کرديم که پيوست آن سخنانی از بزرگان در مورد مديريت بود. عنوان مطلب " 163 بند در مورد مديريت " قرار داده شده بود. اخيرا" که آنرا نگاه می کردم بنظرم آمد بد نيست برخی از آنها را برای دوستانی که به نوعی در مشاغل مديريتی هستند به صورت نمايش اسلايد ارئه کنم. اين باعث شد که در قسمت " اين برای شماست " در سايت اصلی خودم می توانيد به اين نمايش تحت عنوان" برای مديران " حدود 11 اسلايد را مشاهده کنيد که فکر می کنم مفيد باشد....

خيلي از دوستاني که با عزيزان مبتلا به فلج مغزي کار کرده اند مانند من مشاهده کرده اند که در بيشتر موارد با افرادي که از هوش خوبي برخوردارند ، روبرو هستيم. بسياري ار آنان به مراحل تحصيلات دانشگاهي هم رسيده اند يا آنرا به اتمام رسانيده اند. البته در زمينه اشتغال بخاطر همان ديدگاه هاي ترحم آميز و نگرش هاي منفي موجود را به جائي نبرده اند. " صفحه با معلولين روزنامه اطلاعات " ، امروز سخني دارد در مورد يکي از اين دوستان که قلم تواناي سرکار خانم حسيني ، آنرا طوري پرداخته است که بخوبي خود را در کنار " سيد محسن حسيني طه " دانشجوس سال اول رشته زبان انگليسي دانشگاه علامه طباطبا ئي حس مي کني. او از شکست ها وموفقيت هايش گقته است و از ناملايماتي که حس ترحم مردم براي او بوجود آورده است ، که شايد پاياني هم نداشته باشد. شعر يا بهتر بگويم غزلي که در کنار همين مطلب چاپ شده است نيز از آثار اوست که بسيار زيبا و لطيف است . براستي او نيازمند ترحم است يا ما که همه ديدگاهمان را در يک ميز ، اتوموبيل ، خانه ، مقام و... خلاصه کرده ايم....

دست ماشيني



يک خبری هم در BBC آمده بود تحت عنوان " دست های ماشينی برای افراد معلول " که گزارشی از پيشرفت های بدست آمده در اين زمينه است . بخوانيد....

سال گذشته در مهرماه قرار بود اولين کنفرانس بين المللی فيزيوتراپی کويت برگزار شود که بخاطر وقايع يازدهم سپتامبر برگزار نشد. مقاله ای در آن کنفرانس داشتم که پذيرفته شده بود و بهمين دليل امسال قرار است که آنرا ارائه نمايم. سايت اختصاصی کنفرانس اطلاعاتی در اين مورد ارائه می دهد که علاقمندان و بويژه فيزيوتراپيست ها می توانند ملاحظه کنند. اميدوارم امسال بخاطر نگرانی از حمله امريکا به عراق باز هم به تعويق نيافتد....