سال نو مسيحی

ساعاتی چند به تحويل سال نو مسيحی یعنی سال 2005 نمانده است. امسال هم همچون سال گذشته که زلزله مهيب بم در آستانه سال 2004 رخ داد و هموطنان مسيحی ما هم در سوگ بودند ، زلزله عظيم 2/9 ريشتر در جنوب آسيا سايه سنگينی بر مراسم سال نو در بسياری از کشور ها انداخته است. هرروز آمار کشته شدگان و ناپديد شدگان افزايش می يابد و آنچه امشب شنيدم رقم به نزديک 130000 نفر بالغ شده است . به هرشکل آغاز سال جديد را به دوستان مسيحی تبريک م یگويم و آرزو می کنم که سال 2005 انشاالله سالی خوب و دور ازمشکلات برای همه جهانيان در پيش باشد....

دوستان بهزيستی

امروز تقريبا" به طورتمام وقت در جلسه ای که در مورد کودکان خيابانی تشکيل شده بود در وزارت رفاه بودم. بعد از مدتها در حضور برخی از مديران سازمان بهزيستی بودم ، گروهی از دوستان قديمی و برخی از آنان که اخيرا به سازمان آمده اند . فرصت مغتنمی بود تا از نزديک خاطره های خوب روزهای کاری فشرده در سازمان را بياد آورم . خیلی اوقات توجهی که برخی از مديران گذشته سازمان به وضعيت سازمان داشتند- با وجود آنکه ديگر د رسازمان فعاليت نمی کردند- برايم جالب بود. اينک می بينم که خود من هم مانند آنان شده ام. تصور می کنم راز اين مسئله در نوع خدمتی است که انسان با مخاطبی دردمند و آشنا در سازمان دارد و از کاری که برای مخاطب خود در سازمان انجام می دهد ، احساس رضایت قلبی علیرغم همه سختی هايش پيدا می کند و امروز اين را در چهره مديران عزيزی که می دانم زحمت زيادی را در سازمان با نداشتن اعتبار کافی متقبل می شوند، می ديدم. خوشحالم که اين دوستان را هنوز هم تلاشگر و اهل عمل ديدم ... برای همه عزيزان در سازمان بهزيستی در انجام کارهای ارزشمند آروزی توفيق بيشتر دارم...

شديد ترين زلزله

هنوز در تب و تاب اخبار سالگرد زلزله بم هستيم که ديروز از یک زلزله د رسواحل استراليا با 2/8 ريشتر خبر رسيد و امروز هم که شنيده ايد زلزله بسيار شديدی با 9/8 ريشتر در اندونزی و هند ، تايلند و سريلانکا رخ داده است که چند دقيقه پيش در اخبار تعداد تلفات را 9500 نفر اعلام شد. تصاويری که می ديدم بسيار عجيب بود ، در آن منطقه ساحلی که عمدتا" سواحل توريستی هم بود آنچنان اتوموبيل ها در هم کوبيده شده بود و نزديک ساختمانها مچاله شده بودند که باور کردنی نبود و اتوبوسهای زيادی که همچون پرکاه در رودخانه ای بزرگ و باسرعتی باورنکردنی به امواج سپرده شده بودند .اينها فقط گوشه هايی از قدرت عظيم خداوند است که فاعتبرو يا اولی الاابصار....

طرح جدید صفحه وبلاگ

این چند روز یه مقدار فرصت شد تا شکل های جديدی را در وبلاگ هايم قرار دهم . اميدوارم اگر نظر يا پيشنهادی برای بهبود کار باشد دريغ نکنيد....

صفحه با معلولين روزنامه اطلاعات

امروز دوشنبه است و مثل هميشه نوبت انتشار يک هفته در ميان " صفحه با معلولين روزنامه اطلاعات " . مطلبی در مورد " ناتوانی های رشدی " نوشتم که دوستان در اين صفحه منتشر کرده اند. متن آن را اينجا هم می توانيد ببينيد.دو مطلب هم در مورد حقوق معلولان در صفحه آمده است که مهمند. هم مطلبی که آقای انصاری معاون حقوقی رياست جمهور گفته اند که : " قانون حقوق معلولان را برای اجرا نوشته ايم نه برای بايگانی و کتاب قانون " که خدا خيرشان بدهد و انشاالله گوش شنوايي هم پيدا شود. دوم هم صحبت مدير عامل جمعيت دفاع از حقوق معلولان است که گفته اند: "هيچ مرجع حقوقی برای شکايت معلولان وجود ندارد " . توصيه می کنم هر دو گزارش را نيز بخوانيد....

قصه های خوب برای بچه های خوب

مطلبی در همشهری امروز توجهم را جلب کرد." تا کودکی باقی است" ". مصاحبه ای است با مهدی آذريزدی ، نويسنده قديمی کودکان و مجموعه آثار ارزشمند " قصه های خوب ، برای بچه های خوب " .

ناگهان به ياد دوران کودکی افتادم و شايد بتوانم بگويم که جزء خاطره انگيزترين و اولين کتابهای داستانی که خواندم همين مجموع کتابها بود. يادشان بخير. اما نکته ای که در مصاحبه بود و آن جمله ای بود که : "او اكنون در سرزمين مان، در شهر خود يزد تنها زندگي مي كند. خودش مي گويد: توقعي از مردم ندارم ولي در حال حاضر به پرستار بسيار محتاجم. زندگي من مثل يك خيابان يكطرفه است كه راهي به گذشته ندارد و در حال حاضر به پايان رسيده است. خواندن اين مطالب براي نسل من كه با قصه هاي او زندگي كرده و كودكي خود را سپري كرده ايم و با كتاب آشنا شده ايم بسيار غم انگيز و متاثر كننده بود."
من هم همچون نويسنده محترم بسيار متاثر شدم. دردل آرزو کردم که ای کاش الان هم در بهزيستی بودم و می توانستم از همکارانم در بهزيستی يزد خواهش کنم که در اسرع وقت مشکل استاد را حل کنند، همانند آن دوران که قرار شد استاد احمد آرام به کشور بازگردند و ما هم تمهيداتی را انديشيديم ولی خب اجل مهلت نداد و ايشان را ازما گرفت. گفتم امشب اين مطلب را اينجا می نويسم با اين اميد که دوستان در بهزيستی بخوانند و اگر هم نخواندند فردا حتما تماسی خواهم گرفت تا انشاالله به ياری اين مرد بزرگ که بحق بر گردن بسياری از ما حق دارد برخيزيم.اين کوچکترين حق شناسی در مورد استاد بود که می توانستم بجای آورم....

جشنواره خورشيد

دو مطلب يکی ديشب و يکی امشب در مورد " جشنواره خورشيد " در وبلاگ " آموزش برای بهداشت " نوشتم که د راينجا آنها را قرار می دهم . بدون هيچ گونه توصيفی....
اول متن امشب: " خب امشب در سايت خورشيد نتايج مسابقه در بخش های مختلف اعلام شده است . در بخش وبلاگ هم اين وبلاگ برنده نشده است و همينطور وبلاگ توانبخشی ايران. البته افتخار راهيابی دو وبلاگ " آموزش برای بهداشت " و " توانبخشی ايران " به عنوان برگزيدگان اوليه ، برای من بسيار ارزنده است. اميدوارم بتوانم در بالابردن سطح کيفی هردو وبلاگ بيشتر تلاش کنم...."
و حالا متن ديشب : " به طور اتفاقی به یک خبر مهم دسترسی پيدا کردم . داشتم صفحات ورودی به وبلاگ توانبخشی ايران را نگاه می کردم که يک لينک جديد توجهم را جلب کرد. وارد شدم ، هم تعجب کردم و هم تاسف خوردم و از شما چه پنهان خوشحال هم شدم . خب اما اصل خبر گويا جشنواره ای برگزار شده است تحت عنوان " جشن‌واره‌ی خورشيد " يا ( نخستين جشنواره هنر و رسانه های سلامت ) برای انتخاب بهترين ها درقسمت های فيلم ، پوستر شبکه و رايانه و ... من هم که اصلا خبر نداشتم . این بی خبری از چنين جشنواره های برای من نمره منفی دارد و همان است که برايش تاسف خوردم . دوم اینکه گويا وبلاگ " آموزش برای بهداشت " يعنی همين وبلاگی که مشغول خواندن آن هستيد جزء برگزيدگان جشنواره د رقسمت " وبلاگ " بوده است. اين هم برای قسمت خوشحالی ، البته چون در قسمت برگزيدگان سايت جشنواره نام وبلاگ را نوشته بودند می گويم . تعجب و نيز تاسف بعدی هم برای اينکه مراسم اختتاميه و اهدا تنديس هم ديشب بوده است و نمی دانم که علت عدم دعوت چه بوده است .
خب حال ااگر کسی خبری دارد لطفا بما هم بگويد..."

ايمان

درست است مدتی است چيزی ننوشته ام که دلايل خود را دارد. متنی بسيار زيبا در گروه پژوهشی " دستاورد" قرار گرفت هاست که حيفم آمد این يادداشت ها را به آن زيور نبخشم. مطمئنم شما هم همين احساس را خواهيد داشت...
" به خاطر باران
مزرعه ها و زمینهای کشاورزی به خاطر کمبود باران زرد و خشک شده و محصولات از شدت کم آبی پژمرده بودند. مردم نگران و حساس به دنبال نشانه هایی از ابر در آسمان می گشتند. روزها به ماه ها تبدیل شد اما اثری از باران نبود. کشیش های کلیسا های محلی مردم را برای مراسم دعا، روز شنبه به میدان شهر دعوت کردند. آنها از مردم درخواست کردند که هر کس چیزی به نشانه ایمان همراه آورد.
ظهر شنبه مقرر، مردم شهر در گروه هایی، میدان شهر را با قلبهایی امیدوار و چهره های نگران پر کردند. کشیش ها چیزهای مختلفی در دستهای مردم دیدند: کتابهای مقدس و ...
وقتی زمان دعا به پایان رسید، مثل اینکه معجزه ای اتفاق افتاده باشد، باران نم نم شروع به باریدن کرد. مردم که بسیار خوشحال شده بودند، اشیا باارزش خود را به نشانه سپاس به طرف آسمان گرفتند. در میان جمعیت چیزی می درخشید که بقیه را زیر سایه خود گرفته بود... و آن، پسربچه 9 ساله ای بود که چتری با خود همراه داشت.......... "
(ترجمه رقیه ابراهیم خوانی)"

روز جهانی معلولان

خیلی دلم می خواهد که بيش از اينها از روز جهانی معلولان بگويم . اما خب دردها زياد است و مجال اندک و حوصله ها هم کم. اما متنی زيبا بدستم رسيد از سرکار خانم حسينی . همه ايشان را می شناسيم و قلم توانايش رابارها هنگامی که برای معلولان و عزيزانی دارای ناتوانی بر کاغذ صادقانه نگاشته است ، ديده ايم.در روزنامه اطلاعات بمناسبت روزجهانی معلولان مطلبی نوشته اند که دردرل همه ماست . توصيه می کنم آن را با عنوان " آمده ام حرف های ديگری بزنم..." بخوانيد...

با ما ، برای ما

صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات دوشنبه اين هفته منتشر شد. بعلت گرفتاری ها نتوانستم زودتر از اين آنرا در سایت قرار دهم. مقاله ای با عنوان " با ما ، برای ما " نوشتم که شعار امسال روز جهانی معلولين بود. در مقاله کمی گلايه کرده ام از آنچه برای معلولان بايد انجام شود و معمولا دوستان به راحتی از کنار آن می گذرند. صفحه " با معلولين " و مقاله را در اينجا می توانيد ببينيد...

درددل

آقای محمد حسن استاد از بندر عباس ايميلی فرستاند که عينا در اينجا می گذارم. قضاوت باشما:
بنام خداوند بزرگ و مهربان
با سلام خدمت استاد ارجمند جناب آقاي دكتر كمالي
مراسم روز جهاني معلولين برگزار گرديد ولي عدم حضور اقايان عارف و شريف زادگان
در اين مجلس كه در ان قرار بود از معلولين موفق تقدير گردد باعث تكدر خاطر
معلولين گرديد ضمن انكه رياست محترم جمهوري جناب اقاي خاتمي از ارسال پيامي
كوتاه دريغ كردند در حاليكه شايد معلولين اين حق را داشته باشند كه از حضور
سران كشور در جمع خويش بهره مند گردند . اين بي مهري ها گرچه بر عزم واراده
معلولين تاثير نخواهد نهاد وليكن اين مطلب كه ايا واقعا معلولين شهروند درجه يك
مي باشند را تحت تاثير خواهد نهاد .اقاي دكتر بهزيستي چگونه مي خواهد حقي را
مطالبه نمايد در حاليكه خود بدان پايبند نيست حقوقي چون حضور فيزيكي معلولين در
اجتماع رفع مشكلات بهداشتي و درماني-توليد شغل-تامين مسكن و....به هر تقدير درد
دل ها بسيار است و وقت شما كم و گرانبها . لذا از اينكه وقت شما را گرفتم پوزش
مي خواهم . با سپاس فراوان مجمد حسن استاد - از بندر عباس

روز جهانی معلولان

سر فصل های چند خبر و مقاله که در مورد روزجهانی معلولان در مطبوعات ديدم برايتان نقل می کنم. می توانيد با مراجعه بدانها از مطالبشان استفاده کنيد.
- روزنامه شرق در گزارشی از عدم ضمانت اجرايي قانون جامع حقوق معلولان گفته است...
- همين روزنامه مطلبی هم دارد درمورد" کنوانسيون حقوق معلولان " که قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل به تصويب برسد...
- روزنامه ايران هم به ضمانت اجرايي قانون جامع حقوق معلولان البته به شکل خبری پرداخت . ا ز روزنامه ايران انتظار بيشتری برای پرداختن به اين موضوع می رفت...

- روزنامه جام جم اما بيشتر از ديگران موضوع را پوشش داد. هم خبرمصاحبه معاون توانبخشی بهزيستی را نقل کرده و هم مطلبی در مورد وضعيت زندگی و مشکلات دوستان ضايعه نخاعی ارائه نموده است. يک خبر خوب هم د رمورد تجهيز ومناسب سازی 5 کتابخانه کانون پرورش فکری به امکانات و تامين دسترسی معلولان دارد که بسيار خوب است و دنباله کاری است که با همکاری یونيسف و کانون د رآن زمان آغاز کرديم..

روز جهانی معلولان

باز هم در مورد روز جهانی معلولان بايد بنويسم. البته قصد داشتم ديشب اين يادداشت را بنويسم که نشد و امروز هم به همين ترتيب تا اينکه الان فرصتی فراهم شد تا نکته هايي را بنويسم. یکی اينکه خوشبختانه ديروز در دانشکده ما هم در محل ورودی در اصلی پلاکاردی با مضمون گرامی داشت روز جهانی معلولان نصب شده بود که برای من هم جالب توجه بود و هم خوشحال کننده. اول اينکه قبلا یعنی در جندسال گذشته کمتر شاهد اين گونه کارها بودم و خوشحال از اينکه در چنين موضوعاتی که جای دانشکده های توانبخشی معمولا خالی است ، قدمی را مشاهده کردم که به فال نيک میگيرم و آرزوم میکنم بيش از گذشته شاهد آنها باشيم.
دوم هم در مورد پلاکارد بنويسم و آن پلاکارد بزرگی بود که امروز در سطح تهران يکی دو جا ديدم وچيزی شبيه به بيلبورد های تبليغاتی - البته از نوع پارچه ای - که کار فرهنگسرای سلامت و سازمان فرهنگی هنری شهرداری بود. حضور اين دو مجموعه هم در برنامه روز جهانی معلولين جالب است و جالبتر خالی بودن جای اسم نهادهای اصلی و صاحب عزا که در کنار اسامی اين دوستان نيامده بود.

سوم اينکه ديشب همچون چند سال اخير مجلس جشن باشکوهی در تالار سازمان حج و زيارت برپا شده بود از سوی سازمان آموزش و پرورش استثنايي . حضور خيرين مدرسه ساز برای نخستين بار درچنين مجلسی نويد مشارکت گسترده تر آنان را درساخت مدارس براي عزيزان معلول می داد. نمايشگاه کارهای معلولان دانش آموز هم که همچون سالهای گذشته رونق بخش بود وبرخی کارهای جديدشان اميدبخش بنظرم آمد بويژه در زمينه های حرفه آموزی..
نکته زيبای مراسم دو برنامه بود که یکی همچون سال گذشته توسط ارکستر تلفيقی دانش آموزان شهرری به سرپرستی آقای اسدی که کار بسيار زيبايي را ارائه کردند. بايد در آنجا می بوديد تا ارزش اين کار بزرگ را درک کنيد. قريب به يکصد دانش آموز معلول و غير معلول برنامه ای به مدت نزديک به 40 دقيقه را به زيبايي و هماهنگی خوبی بروروی صحنه اجرا کردند که ديدنی بود. دست آقای اسدی و همکارانشان درد نکند.
و دست آخر از حامد می گويم. يکی از دانش آموزان میتلا به سندرم داون که به شکلی جذاب به آواز خوانی در مراسم پرداخت . مربی ايشان کار ارزنده ای انجام داده بودو به او آواز خواندن را آموخته بود. حامد که ابتدا بیان تشکری داشت همراه با لکنت نسبتا زياد سخن گفت ليکن به هنگام خواندن هيچگاه دچار لکنت نشد و با ريتمی مناسب سه ترانه و سرود اجرا کرد که بر دلها نشست. کار حامد و مربي او بار ديگر نشان داد که زمينه های کار با معلولان انتها ناپذير است و هرچه بيشتر کار شود باز هم کار باقيمانده فراوان است.
انشالله باز هم دراين مورد خواهم نوشت....