قضاوت های غلط

دیروز در کلاس " جامعه شناسی توانبخشی " که این ترم با دوستان رشته مدیریت توانبخشی دارم بحثی داشتیم در مورد دیدگاه معلولان نسبت به جامعه و نیز دیدگاه جامعه در برخورد با معلولان. اتفاقا بحث های خوبی هم شد موارد زیادی از برخوردهای نامناسب در این زمینه مطرح شد و ازدوستان خواستم که این بحث را به صورتی جدی و علمی ادامه دهیم . متاسفانه آنقدر که این بحث در بین دوستان دارای ناتوانی و معلولیت آشنا و جاافتاده است، برای بسیاری از افراد جامعه و حتی دانشجویان بسیار بعید و دور از ذهن می نماید . اینکه اصولا در بسیاری از موارد نه در برنامه ریزی ها و نه در کارهای اجرائی، افراد دارای معلولیت را به هیچ می انگاریم و در نظر نمی گیریم - گوئی اصلا وجود خارجی ندارند و متاسفانه گاهی علیرغم آنکه در نزدیکترین فاصله با ما قررا دارند - براستی به چه معنا است . این موضوعی است که سالهاست ذهنم را مشغول کرده است و امیدوارم با کمک دوستان دانشجو و نیز دوستان عزیزم که دارای ناتوانی و معلولیت هستند در یک مجموعه تحقیق کیفی به این سوالات پاسخ دهم . براستی معلولان در مورد برخوردهای جامعه ( مردم) چگونه می اندیشند و مردم نسبت به آنان چگونه نظری دارند . این دو پرسش اساسی در حوزه اجتماعی توانبخشی است و البته همه برنامه های توانبخشی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد . امروز در همین زمینه فکرمی کردم که نگاهم به روزنامه اطلاعات امروز افتاد . در صفحه با معلولین آن مقاله ای از آقای سید محسن حسینی طه ؛ دوست خوبمان آمده است که شرحی زیبا نوشته از واقعیتهائی که در دروران دانشجوئی خود با آن درگیر بوده است. قضاوتهای مردم را تنها در یک روز - روز آخر کلاسهای درس دانشجوئی - نوشته است . ببینید که ما چه کرده و چه می کنیم و او استوار و سربلند از آزمونها بیرون آمده است و تنها امروز در گوشه ای از روزنامه فقط درددل کرده است. براستی اینگونه برخوردها اگر با ما شود چه می گوئیم و چه خواهیم کرد...
توصیه میکنم مطب او و دیگر مطالب صفحه را
در اینجا بخوانید....

سياه و سفيد ولي عميقاً رنگي

همشهری روز چهارشنبه گذشته گوشه ای از آثار ارزشمند کامبیز درم بخش کاریکاتوریست صاحب نام ایران را منتشر کرده بود که بسیار دیدنی است. توصیه میکنم حتما سری بزنید و ملاحظه کنید....

در بم

چندی قبل دوستان انجمن ضایعات نخاعی تهران تماسی داشتند که بر اساس برنامه ای که بطور مشترک با سازمان کاریتاس ایتالیا و سازمان بهداشت جهانی برای افراد مبتلا به ضایعات نخاعی بم دارند ، قرار است یک دوره آموزشی برا ی آنها به مدت پنج روز برگزار شود و یک بخش را هم تحت عنوان " حقوق افراد دارای ناتوانی " پیش بینی کرده اند که تقاضا شد من تدریس کنم. خوشبختانه توفیقی داشتم تا پنج شنبه گذشته سفری به بم داشته باشم و صبح و بعد از ظهر در خدمت عده ای از این دوستان بودم. بر اساس آنچه مدیر عامل محترم انجمن تازه تاسیس شده ضایعات نخاعی بم می گفت وضعیت بچه ها روز بروز بهتر شده است و عده بیشتری از مجموع 250 نفری که در زلزله دچار ضایعه نخاعی شدند علاقمند به شرکت در برنامه ها شده اند. البته هنوز کار زیادی تا وضعیت مطلوب باید انجام شود. خوشبختانه کاریتاس همکاری خوبی با بجه ها دارد و در حال حاضر کار ساخت 50 واحد مسکونی برای آنها را در دست اقدام دارد که در مرحله بعد هم 50 واحد دیگر ساخته خواهد شد. برنامه های آموزشی را هم با همکاری بهداشت جهانی پیگیر هستند و چند دوره هم برگزار کرده اند . البته دوستان انجمن ضایعات نخاعی استان تهران هم از همان روزهای اول زلزله به یاری این عزیزان آمده اند و آقای عنایت مدیر انجمن و سایر بچه ها هم در حرفهایشان بخوبی براین مطلب اذعان داشتند. کاریتاس سرویس های بهداشتی مناسبی را هم در منزل افراد و هم در همان محلی که کارگاه برگزار می شد که چیزی قریب به 35 واحد هم برای آن افرادی که کسی برای مراقبت نداشتند تامین کرده است.اینکار را بعد از زلزله زرند هم به تعداد زیادی انجام داده است. خوشبختانه بازخوردی که از شرکت کنندگان داشتم مثبت بود و با برخی از مسائل تازه ای که به عنوان حقوق شهروندی و رعایت این موارد از سوی دولت بخوبی ارتباط برقرار میکردند.
آنچه باعث تاسف بود مشاهده این بود که بعد از گذشت دو سال از بروز ضایعه هنوز سامان مناسبی در اقدامات پزشکی توانبخشی برای این دوستان وجود ندارد. یکی از مسئولان کاریتاس می گفت که دو پرستار از خراج تا چندی پیش حضور داشتند که با تلاش شبانه روزی وضعیت مناسبی برای سلامت و بهداشت آنان فراهم کرده بودند اما با رفتن آنها وضعیت اصلا مناسب نیست. متاسفانه برخی افراد – ازجمله یکی از شرکت کنندگان در کارگاه – زخمهای عمیقی داشت که قابل تصور نبود. این نشان می داد که حضور همکاران بهداشت و درمان و بهزیستی متاسفانه کارساز نبوده و گلایه هایی هم بود. آنچه من احساس کردم نیاز روحی و روانی افراد بود که باید تلاش بیشتر ی در این زمینه انجام شود و البته این بدان معنا نیست که اقدامات توانبخشی پزشکی به پایان رسیده است، نه هنوز هم بطور جدی مسئله مطرح است و کمبود نیروهای متخصص توانبخشی پزشکی به خوبی احساس می شود.
به هر صورت برای استان کرمان که قبل از زلزله 250 فرد دارای ضایع نخاعی نداشت اینک حضور تنها 250 فرد مبتلا در شهرستان بم ، چالش عمده ای است و نیازمند تدبیری شایسته. مطمئنم که دوستان در بهزیستی با من هم عقیده اند که برای رفع مشکلات این عزیزان نیازمند کار و کوششی دو چندان و همه جانبه هستیم و صرف پرداختن بواسطه ضرورتهای شغلی راه به جائی نخواهد برد. باید همه سیستم های اداری و نهادهای فعال در زلزله را به اهمیت مشکلات معلولان آگاه ساخت و با یاری همه زندگی بهتری برای معلولان ناشی از زلزله فراهم کنیم. در این میان به دوستان ضایعه نخاعی در بم هم عرض کردم که اگر خودتان در صحنه نباشید و پیگیری مسائل را نکنید مطمئن باشید که آنهایی که پایی برای رفتن دارند و ارتباطات بهتری ، اولویت رسیدگی را به نام خود رقم خواهند زد و شما باز هم در انتهای صف خواهید ماند . پس باید که بیش از پیش در همه صحنه ها باشید تا انشاالله مسئولی فراموش نکند که مشکل شما با اولویت ترین مسئله است...
می خواهم از غربت " ارگ بم " در آن شبی که آنجا بودم و به دیدارش رفت بنویسم ، اما مطلب طولانی می شود...بگذارید تا وقتی دیگر
...

امروز یا فردا

این سوال اساسی است که این روزها در هر زمینه ای میتوان پرسید که آینده را در زمینه .... چگونه می بینید؟ هرکس نیز به فراخور دانش و تجربه خویش حتما نظرات و دیدگاه هایش را می تواند بیان کند چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشته. در این میان افراد عمدتا به بیان شفاهی اکتفا می کنند و اغلب ممکن است حرف های خوبی هم بزنند اما چون شفاهی است معمولا بیاد نخواهد ماند. از این روست که همیشه توصیه به نوشتن یکی از دستورات مهم بوده است . درمورد مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز در سالهای اخیر داد سخن بسیار رفته است . اگر کتاب " جامعه شناسی خودمانی " را خوانده باشید می بینید که بسیاری از مطالب نوشته شده در کتاب همانهایی ست که بارها با دوستان و دانشجویان و خویشان و اطرافیان در مورد آن بحث کرده اید و به تعبیری مشکل را همه ما به خوبی می دانیم اما آنچه فقدانش مشهود است عمل و اقدام مناسب برای تحدید اینگونه مسائل است که مشکلات کلی در جامعه را دامن زده است . روزنامه شرق گویا از عدهای ازصاحبنظران سینما سوالی را پرسیده است که درمورد آینده سینما بنویسند. امروز متنی را که آقای کیانیان بازیگر توانای سینما نوشته اند منتشر کرده است . مطلب جذاب و ارزشمندی نوشته اند و به نکات بسیار خوب و اساسی پرداخته اند . در بخشی از آن به گونه هایی از مسایل رایج در جامعه که جنبه ای کلی تر از سینما دارد پرداخته اند که مرابیاد کتاب بالا انداخت . گوشه هایی از مطلب چنین است :
" حرف هاى كلى نزنيم. يادمان باشد مسائل كلى از جزئيات تشكيل مى شوند. مسائل كلى را سپر ندانسته هامان نكنيم. راجع به جزئيات حرف بزنيم تا بتوانيم از پس شان بربياييم. مسائل بزرگ پيشكش فيلسوفان. مسائل بزرگ و كلى به دنياى مفاهيم و مجردات تعلق دارند. اما زندگى و سينما در دنياى روزمره جريان دارند. آيا ما دنياى روزمره مان را مى شناسيم؟ مثلاً مى دانيم چرا دوبله پارك مى كنيم؟ چرا سبقت غيرمجاز مى گيريم؟ چرا اين همه موتورسيكلت در پياده روها رفت و آمد مى كنند و گاز مى دهند؟ چرا پليس ها به موتورسيكلت هايى كه از چراغ قرمز مى گذرند چيزى نمى گويند؟ چرا حق عابر پياده را رعايت نمى كنيم؟ چرا توى صف نمى ايستيم؟ چرا مثل نقل و نبات دروغ مى گوييم؟ چرا همه جا پر از جنس قاچاق است؟ چرا؟ ما در مسالمت كامل با اين همه بدى كوچك به سر مى بريم و به همه اين بدى ها و پلشتى ها عادت كرده ايم و با دست هاى كوچك آلوده مى خواهيم آينده اى پاك و بزرگ بسازيم. سئوال برانگيز نيست؟ "

خب نظر شما جیست ؟ واقعا با این همه رفتارهائی که همه بر آنها واقف هستیم به کدام سمت حرکت می کنیم؟ آیا نباید به فکر حال باشیم همانطور که کیانیان در مطلب خود بر آن تاکید می ورزد؟ و آیا آینده راهی نیست که از حال می گذرد و چگونه می توان بدون ساختن درست امروز به آینده ای قدم گذاشت که فقط در ذهن هاست؟....

تغییر ساعت

عوامی، عوام گرایی، عوام زدگی، عوام اندیشی، عوامانه، عوام پنداری، عوام نگری، عوام پرستی و عوام... تنها واژه هایی هستند که در مورد عدم تغییر ساعت در سال جدید از همان روز اول تا کنون به ذهنم میرسد. از همان شبی که موضوع را شنیدم می خواستم این یادداشت را بنویسم. نمی دانم ولی تصورمی کنم این روزها بسیاری از افراد- البته با دلایل مختلف - حرف ها ی خود را نمی زنند. نمی دانم از ترس اتهام مخالفت است یا ... به هر شکل تصور می کنم این شیوه باید عوض شود و بخصوص در بحث هایی که جنبه علمی آن بسیار قوی است نگذاریم مشکلات بیش از پیش بشود. در مورد تغییر ساعت وقتی توجیهات بسیار غیر منطقی آقای وزیر رفاه را خواندم بیشتر مصر به نوشتن شدم. واقعا اینکه بیائیم و بگوئیم برا ی20 میلیون روستایی این موضوع فرقی نمی کند و به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم، آیا چیزی جز آن کلمات اول این یادداشت را بیاد شما می آورد؟ مثل اینکه کسی نبوده است که به آقایان بگویدآیا برای 50 میلیون نفر شهری هم همین گونه است؟ پای دانش آموزان را چرا به این مسئله می کشید و آنچه در این دو روز بر سر آنان آمده است را در نظر نمی گیرید؟ جناب وزیر در مصاحبه خود آنچنان بر مسائل غیر اصلی سخن رانده بودند که گویا تنها چیزی که در این زمینه مطرح نیست همانا صرفه جویی در انرژی است . در هنگام ابلاغ مصوبه در خبر آمده بود که چون تا کنون هیچ تحقیقی در ایران نشان نداده است که این شیوه خوبی برای صرفه جویی در انرژی است ما آن را لغو میکنیم. من مطمئن بودم که حتما چنین تحقیقاتی صورت گرفته است و خوشبختانه یکی از آنها را امروز در سایت ایسنا دیدم بواقع حجم قابل توجهی است که انشاالله مورد توجه آقایان قرار بگیرد . در همان روزها یکی از سایت ها در ویکی پدیا صفحه ای را لینک داده بود که نشاندهنده برقراری این سیستم در بسیار از کشورهای دنیاست و محاسبات انجام یافته در زمینه صرفه جویی انرژی را هم به همراه داشت. به هر صورت هرچند این موضوع تخصصی من نیست ولی تصور می کنم موضوعی است که اهمیت فراوانی در اجتماع امروز ما دارد و باید همه بدان بپردازند و بیش از این تاوان برخی تصمیات غیر کارشناسی را نخوریم . امید که توصیه ها و دلایل کارشناسی ارائه شده بتواند باعث تغییر این تصمیم شود و بزودی شاهد تصمیم شجاعانه ای از سوی دولت باشیم که با لغو مصوبه قبلی نشان هد که پایندی به نظرات کارشناسی را در عمل قبول دارد نه در شعار و حرف....

رژه پنگوئن ها

دیروز شبکه چهار فیلم رژه پنگوئن ها را به نمایش گذاشت . فیلمی استثنایی و زیبا که به نظرم در مورد پنگوئن ها منحصر بفرد است. کارگردان بروی فیلم سخن می گفت و ضمن روایت داستان زندگی پنگوئن ها سختی ها و مشقاتی که برای ساخت آن متحمل شده بودند، بیان می کرد. صحنه های حیرت انگیز و خیره کننده قطب و نظم دیدنی و ستودنی زندگی پنگوئن ها ، تجمع های پرمعنا و تلاش برای ادامه نسل و بقا را می توان از نکات بیاد ماندنی فیلم ذکر کرد . آنچه در ورای فیلم مشهود بود تلاش ارزشمند گروه فیلم ساز است که قریب به 13 ماه در سرمای منهای 40 درچه قطب و در بدترین شرایط جوی به فیلمبرداری مشغول بوده اند . روایت کارگردان در طول فیلم حاکی از عشق و علاقمندی وی و گروه به انجام این کار بود، چه درغیر اینصورت امکان به نتیجه رسیدن آن به نظرم اصلا وجود نمی داشت . از این کوتاه سخن خواستم هم دوستان را توصیه به دیدن فیلم کنم - گویا ساعت 11 امروز صبح هم تکرار خواهد شد - وهم این نکته آخری را تاکید کنم که تنها راه موفقیت و حصول به نتیجه مطلوب آن است که کار خود را با عشق و انگیزه بالا آغاز کنیم و در مسیر آن همه سختی ها را با تلاش و کوشش ازپیش رو برداریم. این شاید انرژی مثبتی باشد که دلم میخواست در ابتدای سال جدید و روزی که کارها از نوآغاز شده است به همه دوستان تقدیم کنم...همراه باآرزوی سلامت و موفقیت بیشتر برای همه عزیزان...