هيچ چيز به اندازه مطالعه کتابهای خوب نمی تواند به انسان معنا ی خوبی های زندگی را بچشاند.....

اگر بتوانيم بيشتر به نشانه های خداوند که در هر لحظه از گوشه و کنار خود را می نماياند ، دقت کنيم تصور می کنم زندگی کردن با اين همه نور چقدر آسان می شد .

اين روزها سرگرم خواندن رمانی هستم که اگر مقدور شد درمورد آن حرف خواهم زد. نکته ای که امروز توجهم را جلب کرد آنکه در خواندن رما ن انسان چه خوب به گذر سريع زمان پی می برد، هم از اين نظر که نمی توانی آنرا پيگری نکنی و ادامه می دهی و اين خود نشان خواهد داد که در طی زمان نسبتا" کوتاهی داستانی که ممکن است زندگی دو يا سه نسل را بيا ن کرده باشد می خوانی و گذر عمر را می ببينی. ازسوی ديگر توجه به زندگی و طی عمر خويش می اندازی و ناگهان به خود می آئی که امروز چهارم فروردين 82 بود وکمی مانده است که سه شنبه پنجم فروردين هم از راه برسد و... وتو چه کرده ای آيا در مسير صحيح هستی ؟ آيا کارهای عقب مانده نداری ؟ آيا می دانی به کجا می روی و... به هر طريق بارها همين جا و هم در سخنان مهمی که در سايت اصلی نوشته ام بر اين نکته تاکيد داشته ام. اينها را من باب تذکر می گويم اول به خودم و بعد به دوستان . ازخداوند هميشه خواسته ام در اين مسير سخت هدايت و نور خود را دريغ نورزد....

امروز صبح يک گزارش و قسمتی از يک فيلم کوتاه را در تلويزيون ديدم که به نظرم رسيد در باره آن کمی بنويسم. الته فرصتی نشد تا الان. گزارش ريا، در مورد پزشکی بود که عليرغم جانباز بودن و بويژه اينکه بر روی صندلی چرخدار زندگی می کرد - از جانبازان قطع نخاع جنگ - توانسته بود تحصيل کند وکارهای روزمره خود را در بيمارستانی در شهر بندرعباس انجام می داد. تا اينجای کار که خوب بود و در نمايش عظمت انسانی و اينکه عليرغم داشتن معلوليت می توان به کجا رسيد بسيار هم مطلوب. اما در خلال گزارش مسائلی هم وجود داشت . هرچند اين دوست پزشک توان رانندگی را داشت اما واقعا اتوموبيلی که داشت ، شايسته او نبود. او در زمانی که در کلاس سوم راهنمائی بوده است دچار مصدوميت می شود وتا اينجا خود را بالا می کشد؛ آيا نبايد بنياد اتوموبيلی در خوربه او بدهد . من می دانم که برای بسياری سهميه خودرو پژو داد اند حال او را نشان می دهيم که با صندلی چرخدار نزديک وانت می آيد در را باز می کند و خود آن صندلی را در حالی برروی لبه های وانت خود را بالا کشيد است و بازحمت بسيار آنرا در قسمت بار می گذارد و بعد هم بار ديگر پائين آمده سوار می شود . در منزل هم همان سطح شيب دارمختصر را بدون رعايت استاندارد برا يش ساخته اند تا با زحمت بالا برود و... آيا نبايد بعد از اين همه سال در مورد اين مسائل کوچک دچار خطا نشويم. جانباز آنقدر ارزش دارد که بيش از اينها برايش هزينه کنيم حال او که پزشک هم شده است و الگوئی برای خيلي ها که دست روی دست گذاشته اند. براستی مگر چقدر هزينه دارد . البته مطمئن هستم هزينه مطرح نيست مهم ديدگاه است و اينکه اميدوارم در بنياد نگرش نسبت به معلوليت جانبازان منفی نباشد....
فيلم کوتاه هم با نام " من خودم هستم " نمايش داده شد که متاسفانه جند دقيقه آخر آن را ديدم. داستان نوجوانی مبتلا به " سندرم داون " که عاشق رويا دختر همسايه اشان شده بود. نمی توانم در مورد فيلم صحبت کنم چون کامل نديم . اما دلم می خواهد از سازندگان فيلم برای پرداختن به اين موضوع تشکر کنم ، چرا که با همين نمايش ها می توان ارتقاء آگاهی و تغيير نگرش جامعه نسبت به معلولان و بويژه ومعلولان ذهنی را فراهم کرد، خاصه اينکه همچون اين فيلم ظرافت های هنری را هم رعايت کرده باشد. اميدوارم ساخت و نمايش اينگونه فيلم ها ادامه يآبد.....

3 روز ازآغاز جنگ بوش علیه صدام می گذرد. آنچه که اهميت دارد زيرسوال رفتن سازمان ملل است.شايد ادعائی که امريکائی ها برای نظم نوين جهانی داشتند همين جا خود را نشان داد. بواقع با اين اقدامی که امريکا و انگليس انجام دادند ديگر کدام عاقلی - البته يش از اين هم عقلا به سازمان مل بهائی نمی دادند- برای آن سازمان ارزش و بهائی قائل خواهد شد. به نظر می رسد نکته اساسی در همين جا باشد ودنيا احتمالا تاوان سختی برای اين جنايت خواهد داد و يک نکته ديگر که من به آن خيلی اهميت می دهم و آن اعتراض سراسری مردم در جهان است به اين عملکرد وآنچه برخی کشورها از اين امپرياليسم نقابدار می گفتند اينک بوضوح می بينندو مطمئن هستم اين اعتراض جهانی برای آينده دنيا مبارک است....

فرارسيدن سال 1382 را به همه دوستان وعريران تبريک وتهنيت عرض مي نمايم. از خداوند متعال براي همه سعادت وسلامت خواهانم.

به روزهاي پايان سال نزديک مي شويم. از خداوند متعال مي خواهم که آنچه در سال 81 انجام داده ايم برما با ديده اغماض بنگرد و در سال جديد هم لحظه اي ما را به خود وامگذارد.آمين

از سرکار خانم حسينی بخاطر يادداشتی که در قسمت نظرها نوشته اند و بی نهايت من را شرمنده خود کرده اند ، ممنونم. ايشان نوشته اند که در هنگام خواندن يادداشت من نامه ای دريافت کرده اند وآدرس آنرا هم نوشته بودند که خب من هم به آنجا سر زدم. کار بسيار زيبا و قشنگی است و توصيه می کنم حتما شما هم آنرا ببينيد. گفتگو با استاد الهی نام اين سايت است که کار ارزشمندی است....

آخرين صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات در سال 81 امروز منتشر شد. دو مطلب علمی زينت بخش اين صفحه است يکی در مورد هوش و آن ديگری پيرامون سندرم تورت . تلاش سرکار خانم حسينی که به تنهائی بار سنگين اين صفحه را بردوش داشتند ارزشمند و شايان تقدير است. آنچه در يادداشت پايان سال خود هم گفته اند حکايتی از همين دست است . اميدوارم که اين صفحه در سال 82 بيش از گذشته از سوی همکاران توانبخشی و دوستان دارای معلوليت مورد توجه قرار گيرد واز آن بعنوان بستری مناسب برای بيان دردها ونيازها و توانمنديهای خود استفاده کنند . به هر صورت نقش رسانه ها برای بالابردن آگاهی های عمومی در دنيای امروز غير قابل انکار است و اين فرصت را همه غنيمت شماريم و با کمک به دوستانی نظير سرکار خانم حسينی بر غنای اين صفحه بيافزائیم . باشد که جايگاه واقعی وفراموش شده معلولان در صحنه های اجتماع امروز بيش از گذشته نمايان و تحقق يابد....

ضميمه " کاشف " روزنامه جام جم امروز خبر از راه اندازی رسمی " سايت جامع اطلاعات پزشکی " داده است . ملاحظه کنيد...

سلام ، اميدوارم حال همه دوستان خوب باشد.

امروز وبلاگی را ديدم که مربوط به " مرکز توانبخشی تلاش " است.البته من نويسنده آنرا نمی شناسم ولی خب درددلی هم در مورد شهريه مراکز دارد که درست هم می گويد. هرچند در اين زمينه نبايد فقط سازمان را متهم دانست و همه تقصيرها را به گردن او انداخت . سازمان مديريت و برنامه ريزی و دفتر تامين اجتماعی هم در اين مورد بسيار موثر هستند وبايد بيش از اينها کمک کنند. اميدوارم که مشکلات اطن دوستان در سال آنی کمتر از گذشته باشد.


امروز تاسوعا بود و امشب شب شهادت امام حسين (ع) و شب عاشورا ست.اين ايام را به همه دوستداران و ارادتمندان آن حضرت تسليت می گويم. عشقی که به آن امام در ذهن و قلب اين ملت است نه تنها در طول ساليان کاسته نشده است بلکه فزونی هم يافته است. چه خوب که اين عشق با اطلاعات و دانستنيهای موجود در مورد آن حضرت همراه گردد. يکی از سايت های خوب در اين زمينه سايت " جستجوگر پايگاههای شيعی " است که اطلاعات بسيار جامعی در اين زمينه تدارک ديده است. در مورد امام حسين (ع) هم می توانيد به اين صفحه مراجعه کنيد. مطمئن هستم بهره کافی خواهيد برد....

چندی پيش مطلبی را در مورد دخترک معصومی که در بيمارستان مفيد مدتی است به انتظار درمان - پيوند ريه - نشسته است نقل کردم. خبرهای جديدی از او دارم که فکر کردم در اين شب های عزيز که دلها بيشتربا دعا مانوس هستند وحتما" پاسخ های بهتری هم می گيرند، نقل کنم والتماس دعا داشته باشم. بعد از آن گزارش در روزنامه اطلاعات باز هم در ويژه نامه روزنامه اعتماد و نيز در روزنامه اطلاعات بين الملل هم سرکار خانم حسينی در اين مورد نوشتند که در پاسخی مثبت بدان نوشته ها انسانهای شريفی از داخل وخارج به قصد کمک برای تامين هزينه های بسيار بالای آن داوطلب شده اند. و مقدار خوبی از آن هزينه تاکنون به حساب محبوبه واريز شده است. گروه های مختلف هم پيگير هستند و اميد در چشم های محبوبه کوچک ومادرش موج می زند وحتما" چشم انتظار دعای همه ما در اين شب ها هستند. دوست عزيزی می گفت محبوبه اين روزها خيلی دلش می خواست و می خواهد که به جمع عزاداران حسينی برود و با آنها هم آوا شود . بيائيد برای او و برای شفای عاجل و وآغاز زندگی بی دغدغه و فارغ از رنج ودرد بيماری مهلکش دعا کنيم و باز هم از آنان که می توانند کمکی برای اين امر با زهم بخواهيم که به اين امر انسانی کمک نمائيند

امروز آخرين جلسه کميته ملی پاراالمپيک را برگزار کرديم. دو خبر خوب در جلسه داشتيم که هردو مربوط به آقای خسروی وفا رئيس محترم کميته ملی پاراالمپيک وفدراسيون معلولين وجانبازان می شد. خب حتما می دانيد که ايشان ازانتخاب شدگان اخير شورای شهر تهران هستند که به شخصه آن را برای حوزه معلوليت و توانبخشی بسيار مفيد و ارزشمند می دانم.ايشان خود از جانبازان قطع عضو هستند که سالهای طولانی است در فدراسيون به خدمت مشغولند وبا مسائل معلولين هم تعامل ودرک عميقی دارند.اين امر می تواند در بهبود ديدگاه اعضای شورای شهر و نيز به طبع آن شهرداری نسبت به وضعيت دسترسی معلولان وجانبازان به خدمات شهری تاثيرات مهمی بگذارد. همين امروز هم از من خواستنددر اين زمينه چنانچه نظراتی دارم برای ايشان تهيه کنم که اميدوارم فرصت آنرا پيدا کنم. دومين نکته نيز به انتخاب انتخاب ايشان در انتخابات اخير کميته منطقه خاورميانه پاراالميک در سمت دبيرکلی وخزانه دارمنطقه است که بسيار ارزشمند است. ممکن است بدانيد که در اغلب تقسيمات سازمان های بين الملی ما در خاورميانه قرار می گيريم که با توجه به اکثريت اعراب در منطقه معمولا اغلب پست های کليدی در اشغال آنان می باشد. اين فرصت اخير را من بسيار مغتنم می دانم که بايد به بهترين حالت ازآن استفاده کنيم و آنقدر خوب وفعال باشيم که برای دوره های بعدی هم منطقه را در اختيار داشته باشيم. وقتی شما اداره امور کشورهای منطقه را برعهده داشته باشيد از فرصتهای مختلف بويژه فرصت های آموزش به بهترين شکل می توانيد برای گسترش و ارتقاء سطح کيفی وکمی ورزش معلولان در کشور استفاده نمائيد. به هرصورت اميدوارم عليرغم فشار زيادی که مجموعه اين امور بر ايشان وارد خواهد کرد با لطف خداوند بتوانند از عهده کار برآيند که اينچنين باد.....

خبر درگذشت نابهنگام " سرکار خانم ربانی " همکار عزيز و گرامیم در سازمان بهزيستی بسيار تاسف انگيز بود.او را از همان دوره اول کار دربهزيستی می شناختم ساعی بود وکوشا ومهره ای ارزشمند در کارهای اداری که بخوبی از عهده وظايفی که به او سپرده می شد بر می آمد.همين هفته گذشته که بخاطر کاری با يکی از همکاران تماسی داشتم فرصتی دست دادتا با هم صحبتی کوتاه داشته باشيم. از خداوند متعال برايش طلب مغفرت و جزای خير دارم وبرای پسرش که در خارج از کشور است و نمی دانم برای اين مسئله به ايران آمده يا نه و همه خانواده اس آرزوس صبر.خدايش رحمت کند....

هفت گذشته مديران آسايشگاه های سالمندان کشور در تهران گردهمائی داشتند و به بررسی مسائل خود پرداختند. البته باز هم برخی شعارها داهده شد و قول وقرار هائی که نمی دانم برای اين دوستان ثمری داشته باشد يانه؟ اين که برنامه سازمان ازاين به بعد نگاه به بخش خصوصی در اين زمينه است کمی به نظر خوشايند نمی آيد چه سالهاست که اين کار درسازمان انجام شده است. اميدوارم دوستان در سازمان در حمايت از اين عزيزان را به طور جدی تری در دستور کار قرار دهند هرچند نقش سازمان مديريت هم نبايد ناديده انگاشته شود. آقای دکتر رسولی از اعضای هيات مديره انجمن آسايشگاهها ی سالمندان امروز مصاحبه ای با " جام جم " داشته اند که گويای مطالب مهم وخوبی در اين زمينه است ، بخوانيد...

پيش از آين در مورد کار نقاشی و مجسمه سازی نابينايان گفته بودم . بويژه در مورد سرکار خانم سپهر که از مدتها قبل به اين کار مشغول هستند. ويژه نامه " دوچرخه " روزنامه " همشهری " گفتگوئی با ايشان دارد وچندين تابلو از کارهای هنرمندان نابينا و شاگردان ايشان راچاپ کرده است که جالب است ببينيد...

با نوشته های آقای محمد آقازاده در روزنامه ايران آشنا بودم.. گاهی هم که روزنامه " اعتماد " می گيرم در صفحه آخر به موضوعات اجتماعی می پردازد که زاويه ديد خوبی به مسائل دارد. امروز هم درآن روزنامه به موضوعی خوب پرداخته است که هر روزدامنه وسيعتری پيدا می کند و می رود تا افراد فزونتری را دربر گيرد. موضوع "كار بلدهاي‌ خسته‌ " مربوط به عدم استفاده از نيروهای متخصص است که در نهايت منجر به دلزدگی و خستگی و در پايان گوشه گيری آنها می شود. او در اين مطلب به شرحی در مورد يکی از دوستانش می پردازد که گويا در همين مسائل مورد بی مهری واقع شده می پردازد. درجائی می گويد: " روزنامه‌نگار هم‌ هست‌ و همچنان‌ اين‌ شغل‌ را در خود حفظ‌ مي‌كند. هيچكس‌ وقتي‌ وارد اين‌ وادي‌ شده‌ نمي‌تواند آن‌ را رها سازد. حتي‌ اگر ننويسد كه‌ او مي‌نويسد. هر بار مي‌بينمش‌ در سازماني‌ كار مي‌كند، حرفه‌اش‌ را مي‌شناسد ولي‌ مديران‌ كار نابلد، آدمهاي‌ متخصص را برنمي‌تابند. آنها كوتوله‌ها را دوست‌ مي‌دارند تا قد خودشان‌ را بلند جلوه‌ دهند، ولي‌ جز خودشان‌ همه‌ واقعيت‌ را مي‌بينند متخصصان‌ و روزنامه‌نگاران‌ آرام‌ و قراري‌ ندارند. غم‌نان‌ اگر بگذارد." .موضوع برای من که مدت زيادی در امور اجرائی بوده ام کاملا ملموس است بويژ] که حالا در آن امور نيستم. اميدوارم هرچه زودتر اينگونه آسيب ها از نظام اداری و اجرائی وبويژه محيطهای علمی ، ا»وزش و فرهنگی جامعه رخت بربندد....

ایام محرم هم آغاز شد وسالی ديگر هم به سرعت در حال سپری شدن است. مناسب است بنشينيم و ببينيم در اين سالی که آخرين روزهای انرا می گذرانيم چه کرده ايم و کجا هستيم.....

حدود يک هفته از طرح مشکلی که بدنبال مرگ عده ای از بچه های معلول ذهنی پيش آمده است ، من سعی کردن بدلايلی اظهار نظر نکنم تا اينکه در همايش " پرستاری توانبخشی " نکته ای را در اين زمينه گفتم. خب بازهم به مذاق آقايان گويا خوش نيامده است و گفته اند چرا کمالی حرف زده است ؟ البته خوب است ابتدا جواب آنها را بدهند که در روزنامه ها نوشتند ...خب طرح موضوع شد من همين جا فقط مطلبی که سرکار خانم حسينی در روزنامه اطلاعات امروز نوشته اند را نقل می کنم و فعلا چيزی نمی گويم. تابعد.....

روزنامه همشهری در صفحه " معلولين " خود در هفته گذشته مطلبی داشت تحت عنوان " معلولان، شوراها و مديريت شهري " . موضوع بسيار مهمی است. بخوبی می دانيد که شهر و بسياری از نظام های آن به هيچ وجه برای معلولان قابل استفاده نيست. شايد بيشترين کاری که ما در سالاهی گذشته در بهزيستي توانستي» انجام دهيم بالا بردن اگاهی مردم ومسئولان نسبت به اين قضيه بود ، اما احساس می کنم در مورد نگرش موفقيت قابل توجهی بدست نياورديم. چه در همين هفته های اخير بود که در فانون انتخابات مجلس بازهم ديديم که گفتند برای نماينده شدن حتما سلامت جسمانی در حد بينائی و شنوائي ضروری است. البته در ديدار يکی از نمايندگان که اعتراض کردم می گفت اينها از لوازم نمايندگی است، البته بعد استدلالهای من را پذيرفت.پرسيدم آن استاد محترم دانشگاه که نابيناست يا او که برصندلی چرخدار است و مديرکل مجموعه بزرگی است ، آيا آنها لوازم کار را ندارند درحاليکه می بينيم بسيار موفق هم عمل می کنند. به هرحال اميدوارم اين گروه جديدی که به شورا ها راه پيدا کرده اند در اين زمينه دقت نظر بيشتری بعمل آورند. البته جای خوشحالی دارد که آقای خسروی وفا رئيس محترم فدراسيون ورزشهای معلولين وجانبازان و کميته ملی پارااليميک که خود جانبازی هستند که قطع عضو می باشند و سالهاست با درد معلولان وجانبازان دم خور وزندگيش عجين با آن است ، به شوراس شهر تهران راه يافتند و من بسيار ا»يدورام که بتوانند موثر باشند.....

روزنامه ها ی ايران و جام جم امروز دو خبر درمورد جمعيت داشتند. يکی جمعيت ايران و يکی هم در مورد جمعيت ايران . اولی را 6/3 ميليارد نفر و دومی را حدود 68 ميليون نفر در حال حاضر. همچنين اعلام شده که در سال 2050 جمعيت جهان به 8/9 ميليارد نفر وايزان به 105 ميليون نفرخواهد رسيد. اگر به فکر نباشيم و همين روند فعلی را ادامه دهيم با شرايط بدی روبرو خواهيم شد و آن رقم 100 ميليونی زودتر ازموعد فراخواهد رسيد ومشکلات را چندين برابر کرد. البت ماکه آن موقع نيستيم ولی نذکر دادن که بد نيست.نوجوانان و جوانان آينده توجه داشته باشند....

صفحه " زندگی " که در ضميمه روزنامه اطلاعات چاپ می شود ، امروز گزارشی داشت در مورد خطرات ناشی از مواد محترقه که با نزديک شدن ايام نوروزمصرف و کاربرد آن هم بسيار افزايش می يابد. نکته قابل توجه آن صحبتی بود که يکی ار مسئولين آتش نشانی داشت که در سال فبل حدود 70 مورد عارضه نابينائی و ناشنوائی کامل رخ داده است. اين خود حائز اهميت زيادی است و هزينه هائی که برای خانواده ها و جامعه بدنبال دارد فراوان و طاقت فرساست. اميدوارم جوانان و خانواده ها بيشترازاينها به عواقب اين کار بيانديشند و آنرا جدی بگيرند. ممکن است لحظاتی را بتوان با هيجانات غيرعادی طی نمود ليکن چنانچه آن آسيب ها رخ دهند به هيچ وجه امکان جبران نخواهند داشت....