کسی چه می داند چرا؟

امروز مراسم ختم پدر بزرگوار جناب آقای وجودی مديرکل بهزيستی استان فارس برگزار شد که در آن شرکت کردم . ايشان مرد بزرگ و بواقع از خادمان قران و مردم بودند و سالها با سادگی در بروجرد ساکن بودند و نام نيکی از خود برجای گذاشتند. به نوبه خودم درگذشت ايشان را به خانواده محترم ايشان تسليت عرض می کنم و علو درجات برای آن مرحوم خواستارم.در حاشيه مراسم با تنی از دوستان قديمی در بهزيستی بعد از مدتی ديداری داشتم . يکی از نکاتی که اشاره کردند و البته خيلی تعجب آور نيست تغيير معاون پشتيبانی سازمان بهزيستی بود. آقای مهندس خدمتگزار بالاخره از سازمان جداشدند وبعنوان فرماندار کرج مشغول بکار شدند. خب نکته درکجا بود، بله در جانشين ايشان. بعد از معاون اموراجتماعی سازمان و معاون طرح وبرنامه که از دوستان سبزواری - ممکن است گفته شود اينها اهل سبزوار نيستند - انتخاب شده بودند فرماندار سبزوار هم بجای معاون پشتيبانی به سازمان آمدند. معوان اموراجتماعی سازمان گويا از دانشگاه سبزورا هستنتد، معاون جديد طرح وبرنامه ، رويس شبکه بهداشت و درمان سبزوار بوده اند!!! و خب ...من خيلی قصد ندارم با استناد به شهر سکونت و اين قبيل مسائل به مشکلات اشاره کنم ، اما بواقع در حالیکه متخصصين امور اجتماعی و توانبخشی و مديران ارزشمندی در داخل سازمان حضور دارند ، اينگونه انتخابات حتما جای سوال دارد. چه بلحاظ تخصص وبلحاظ سابقه کاردربهزيستی و ...
اميدوارم بدور از دوستی و نظرات شخصی انتخاب هائی در بهزيستی انجام شود که اینگونه شائبه ها رابهمراه نداشته باشد.....

کتک زدن در هنگام جلسات توانبخشی

امروز توفيقی داشتم تا بعد از مدت زيادی خدمت يکی از مادران که صاحب فرزندی مبتلا به سندرم داون است برسم. مدتی بود که دختر کوچولوی ايشان را نديده بودم.خيلی بزرگ شده بود و الحمدلله پيشرفت خوبی هم نشان می داد. يکی از دانشجويان سال آخر کاردرمانی با او کار می کند که پيشرفت کودک در اين زمان بسيار رضايت بخش هم بوده است.اما نکته ای را شنيدم کهدر بيان هردو نفر آنها بود وآن اينکه برخی از دوستان که متاسفانه نام آنها را هم بردند ، در برخی جلسات تمرين و کار کلينيکی کودکان را تنبيه هم می کنند و در مورد همين کودک هم در مقابل چشمان مادراين مسئله رخ داده است و پاسخ اعتراض مادر را اينگونه داده اند که اگر با اين روش برخورد نکنيد ؛ آنها دچار ناهنجاری رفتاری می شوند. متاسفانه هم دربين کاردرمانان و هم در بين گفتاردرمانگران ، نام هائی را ذکر کردند. واقعا" تا بحال اين چنين مطلبی را نشنيده بودم. بسيار متاسفم ، هم برای خودم که تابحال بی خبر بودم وهم برای جامعه توانبخشی و بويژه انجمن کاردرمانی و گفتاردرمانی که بايد هرچه سريعتر به موضوع رسيدگی کنند. بر خود من فرض است که موضوع را به طور جدی پيگيری نمايم واينکاررا حتما" انجام خواهم داد. هرچه فکر کردم متخصصی تحصيلکرده که همه زندگی خود را از کنار اين کودکان دارد چگونه به خود اجازه می دهد تا چنين برخوردی داشت باشد ، بجائی نرسيدم.....

مورچگان و پروانه ها

جمله "ما بيشتر از آنکه به پروانه ها شبيه باشيم ، به مورچه ها می مانيم.تنها عده کمی از مردم اوقات فراغت دارند. جرالد بزمان
" را برای فردا انتخاب کرده م تا در سخن روز صفحه اصلی سايت قرار دهم . شما در مورد آن چگونه فکر می کنيد. موافقيد يا مخالف. البته من تصور می کنم اين موضوع علاوه بر آنکه جنبه شخصی دارد ولی گاهی به يک پديده اجتماعی بدل می شود. بطور مشخص می خواهم بگويم گاهی وضعيت اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی يک جامعه در تبديل آدمها به مورچگان می تواند نقش مهمی داشته باشد. البته اگر ساعات کار درايران را با دنيا مقايسه کنيم ممکن است برخی بگويند در ايران فقط پروانه ها زندگی می کنند. اما نکته حائز اهميت به نظر من آن است که نه تنها مورچگان نيستيم بلکه از پروانه شدن هم دوری جسته ايم . به تعبير ديگر اصولا اوقات فراغت يعنی چه؟...

کارت هوشمند سلامت

امروز در يک رپرتاژ آگهی در روزنامه ايران آمده بود که شرکتی با همکاری دانشگاه علوم پزشکی فارس ، کارت هوشمند اطلاعات پزشکی خاص را تدارک و راه اندازی کرده است. نظير اين پروژه رادر دوران کار در سازمان درنظر داشتيم که متاسفانه انجام نشد. به نظرم با توجه به منافع متعددی که برای اين کارت ها وجود دارد مناسب است مسئولان سازمان بهزيستی حتما د راين زمينه اقدام کنند...

رعايت بيان واژه ها

شنيدم در برنامه تهران 20 ، مقام ارشد سازمان بهزيستی در بيان فعاليت های سازمان خو د در مورد رسيدگی به بيماران روانی هم صحبت کرده اند . در همين اثنا مجری می پرسد " منظور شما چه کسانی هستند؟ " ايشان هم در پاسخ می فرمايند : همين دیونه ها که در معابر و خيابانها هستند..." وبعد مجری می پرسد " منظورتان بيماران روانی هستند" ايشا ن هم می فرمايند " بله ، همين ها ولی از نوع شديد" . بارها شنيده ايم که حرمت امام زاده را متولی آن بايد نگه دارد . اگر قرار باشد متوليان ام با الفاظی چون عليل ، کور وکر وديوانه از خدمت گيرندگان خود سخن بگويند ، چه انتظاری از ديگران داريم که....

خرابی وبلاگ ها

گويآ اين عدم امکان ديدن وبلاگ در بلگ اسپات هنوز وجود دارد....

تصاويری از معلولان

روزنامه همشهری "جمعه " دو صفحه داخلی خود را به تصاوير زيبائی از يک مسابقه دو بين معلولان بمناسبت هفته بهزيستی اختصاص داده بود. ببينيد...

معلولان ، برايمان عادی نشوند

مقاله ای به مناسب هفته بهزيستی نوشته ام تحت عنوان " معلولان ، برايمان عادی نشوند" که در صفحه" با معلولين " روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده است. ضمن اينکه در اينجا هم می توانيد آنرا بيابيد...

Aims (Vardavard Limited Surgery Charity Center) - مرکز خيريه جراحی محدود وردآورد

Aims (Vardavard Limited Surgery Charity Center)
يکی از کارهای بسيار خوبی که در بهزيستی انجام شد ، راه اندازی مرکز جراحی دندانپزشکی در وردآورد بود.کمک استادان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علولم پزشکی تهران و افراد خير ، آن نهاد را بنياد گذاشت که تا کنون هم ادامه فعاليت می دهند . خوشبختانه با توجه به منحصر به فرد بودن مرکز ، فعاليت های علمی خوبی هم انجام می شود که برگزاری پنجمين كنفرانس تخصصي دندانپزشكي معلولين ذهني
تهران - فروردين ۸۲ ، را می توان از آن جمله دانست. چند دقيقه پيش متوجه شدم سايتی هم راه اندازی کرده اند که مناسب است آنرا ببينيد.....

هفته بهزيستی

روزهای هفته بهزيستی در حال گذر است . همه از فعاليت ها و خدمات می گويند وکمتر به کمبودها اشاره می شود.نه اينکه چوندر بهزيستی نيستم اينگونه حرف می زنم ، چه آنها که مرا می شناسند می دانند که در همان زمان هم از تمام فرصت ها برای بيان آنچه کمبود برای بهتر زيستن معلولان است می گفتم. آنچه انتظار می رود حرکت جدی تری از سوی انجمن ها و جوامع معلولان است برای رسانيدن صدای خود به مسئولان که بيش از گذشته به نياز های آنان رسيدگی کنند و اين حرف را بارها به آنها گفته ام که حضور دائمی و فعال شما در همه صحنه ها می تواند در نهايت به جبران کمبود ها منجر شود. گاهی در انجمن ها متاسفانه حالتی رخ می دهد که چنانچه مشکل چند نفر بلحاظ اداری يا معيشتی حل شد کارراتمام شده می انگارندو دست از پيگيری جدی امور برمی دارند واين نقطه مشکل زا و بحرانی برای آنان است. اميدوارم که اين دوستان بيش از گذشته در بيان و ارائه مسائل و پيگيری امورشان موفق و کوشا باشند.
امشب در سايت بی بی سی به گزيده ای از سخنان رياست جمهوری در سال گذشته رسيدم که عينا" جهت اطلاع و ديدگاه ايشان که هميشه در مورد معلولان مثبت بوده است ، نقل می کنم....

محمد خاتمی، رييس جمهوری در جمع وزير بهداشت، رييس سازمان بهزيستی و نمايندگان انجمن های غير دولتی حمايت از معلولان بر ضرورت توجه بيشتر به معلولان و تامين نيازهای آنان تاکيد کرد.به گزارش ايرنا، آقای خاتمی با اشاره به تجربه کشورهای پيشرفته در ارائه خدمات به جامعه معلولان گفته است که بايد از دستاوردهای مثبت کشورهای غربی در اين زمينه بهره گرفت.رييس جمهوری ايران افزوده:"من غبطه زندگی غربی را نمی خورم، اما بايد سعی کنيم از دستاوردها و تجارب مثبت آنان در امور مختلف به درستی استفاده کنيم.

::Shefa:: How can you upgrade your feelings?

::Shefa:: How can you upgrade your feelings?
پيش از اين هم وبلاگ " شفا " را به شما معرفی کرده بودم. کار بسيارخوب وارزنده است با مطالب ودرسهائی مفيد. امروز هم که آنرا می ديدم ، مطلبی را مشاهده کردم که حيفم آمد آنرا به اطلاع شما نرسانم . گويا با الهام از سخنان استاد الهی قمشه ای آنرا نوشته اند . من قسمت اول آنرا اينحا ذکر می کنم مابقی را درسايت ببينيد....

وبلاگ مديريت آموزش وپرورش استثنايي مازندران

گفتم حتما" آنرا معرفی کنم. وبلاگ مديريت آموزش وپرورش استثنايي مازندران گويا مدتی است که راه اندازی شده است. آنطور که از امضای نوشته ها برمی آيد، جناب آقای ميرشفيعی زحمت آنرا می کشند که در خورتقدير است. البته نمی دانم که مسوليت اداره هم با ايشان است يا خير؟ خب اول اينکه قصد معرفی وبلاگ ايشا ن بود و در مرحله بعدی تشکر کنم از لطفی که به من داشته اند و سايت شخصی را معرفی کرده اند. اميدوارم خبرهای خوبی در آينده از اين وبلاگ داشته باشم....

هفته بهزيستی

باز هم به هفته بهزيستی رسيديم . در ابتدا لازم می دانم اين هفته را به تمامی همکاران زحمت کش و عزيزی که خالصانه برای بهبود شرايط زندگی عزيزان معلول و ساير افرادی که از خدمات بهزيستی در حوزه های اجتماعی و پيشگيری بهره مند می شوند تبريک بگويم وبرای آنان آرزوی توفيق خدمت بيشتر داشته باشم. به هر صورت ساليان زيادی است که اينگونه هفته ها می رسند ومی گذرند . اما آنچه باقی مانده است عدم تغيير اساسی در وضعيت معلولان و مدجويان سازمان است.قصد آن ندارم که بگويم هيچ گونه تغييری حاصل نشده است اما قطعا" می گويم فاصله ما با حداقل ها هم بسيار زياد است. عوامل بسياری در اين امر دخيل هستند که مهمترين آنها مشکل نگرشی در مسئولان وجامعه است ، تفاوتی هم در بين تحصيل کردگان و سايرين وجود ندارد. آنچه اهميت دارد عدم پذيرش حضور معلولان در جامعه بعنوان شهروندانی است که از حق استفاده از امکانات جامعه برخورداند. همين امر باعث شده است در همه امور آنها را در برنامه ريزی ها و اقدامات فراموش کنند و اگر در جائی هم دوستان دلسوخته و درد آشنائی باشندکه از سر ترحم ودلسوزی خواسته اند کاری کنن داما از ترس برخورد نامناسب ديگران دست نگه داشته اند.همين موضوع اشتغال را ببينيد ساده ترين برخورد ها در بين مسولان دولتی و کارفرمايان بخش خصوصی آن است که " ای بابا در حاليکه اين همه بيکار سالم داريم شما هم دلتان خوش است ، از بکارگيری معلولان می گوئيد ، فعلا بماند تابعد " و يا اينکه اگر بنا بر تعديل نيروی انسانی است ابتدا به سراغ همين گروه می روند و مظلومانه اخراجشان می کنند که با کمال تاسف آنچه اين روزها می شنوم حکايت از موج تازه ای از اخراج هاست.برای بهتر ديدن مسئله اشتغال گزارش مفصلی که در روزنامه ايران امروز تحت عنوان " معلولان سرکارنيستند!!!" توسط آقای خواجه حسينی نوشته شده است را ببينيد. وقتی مشکل نگرش از مجلس و نمايندگان محترم آن شروع می شود چه انتظاری از ديگران داريم. خاطرتا ن باشد سال گذشته بازهم در شرايط نمايندگا ن مجلس آمده بود نداشتن "ناتوانی و معلوليت" و اين به معنای محروم کردن گروه بزرگی از جامعه از حضور درمجلس و داشتن نماينده است. خب با اينگونه تفکرات انتظار بهبود امور معلولان کمی دشوار می شود. البته ساير اقشار خدمت گيرنده از بهزيستی هم وضعيت بهتری ندارند هرچند ممکن است بلحاظ برخی مسائل بيشتر دربورس تبليغاتی قرار بگيرند اما درنهايت آنها هم چيزی عايدشان نمی شود.آنچه امروز بايد در نظام جامع تامين اجتماعی - که در حد لايحه هنوز باقی مانده است - رخ دهد ارائه جايگاه ويژه ای به بهزيستی است و برخوردهای انفعالی با اين موضوع هرروز از جايگاه مناسب بهزيستی در نظام آينده خواهد کاست و بيشترين ضرر را باز هم معلولان ومدجويان سازمان تحمل خواهند کرد.
در اين زمينه سخن بسيار است و حوصله کم ، آرزومی کنم دولت بيش از گذشته به وضعيت يکی از مهمترين سازمان های خود توجه کند . همانطور که در سخن روز صفحه اصلی سايت جملی ای از يکی از نخست وزيران گذشته انگلستان را نقل کرده ام که :" دولت تنها يک وظيفه دارد ، تامين رفاه اجتماعی مردم " اميدوارم دولت ماهم که مطمئن هستم در تفکر چنين انديشه ای را دارد در عمل هم بتواند آن رابه انجام برساند...

وضعيت وبلاگ ها

با توجه به اينکه گويا وبلاگ ها از طريق سايت های اصلی خود قابل دسترس نيستند ." وبلاگ توانبخشی ايران" و " يادداشت های روزانه خودم" را به سايت اصلی منقل کردم که اميدوارم بتوان آنها را ديد.....

طرح حمايت از حقوق معلولان

پيش از آين هم در مورد طرح و ضرورت های تصويب آن صحبت کرده بودم. روزنامه ايران پنچ شنبه گزارش نسبتا" مفصلی در اين مورد داشت که تحت عنوان "سرنوشت نامعلوم طرح معلولان در ماههای پايانی مجلس ششم " به چاپ رسيده بود. برای اطلاع بيشتر بدان مراجعه کنيد...

لاله و لادن

خب انتظار آنان به پايان رسيد و در کنار هم ديگر به آرامش رسيدند . خب مطابق معمول که بعد از درگذشت عزيزی تازه ياد خوبی ها و ارزش های او می افتيم و اطلاعيه می دهيم ومجلس می گيريم و.. اين بار هم همانگونه شده است و گويا سيلی براه افتاده است که نبايد از قافله عقب ماند. کمی فکر کنيم آيا بهتر نيست در همان روزهائی که آنان در کنارمان هستند وکاری می توان کرد ، اقدام کنيم تا سرنوشت محبوبه ؛ لاله و لادن و ...برای عزيزان ديگری همچون مهرانه رخ ندهد....امروز را ازدست ندهيم دوستان ومسئولانی که می توانيد و می خواهيد کاری برای مردم انجام دهيد ، فردا دير است...

انتظار

در مورد انتظار نوشته بودم. خب اگر انتظار به سر آمد و آنچه منتظر بوديد رخ نداد ، تکليف چيست؟

درگذشت لاله و لادن

لاله و لادن را از سالهای دور می شناختم . در زمانی که در بهزيستی بودم دو بار هم ملاقاتی داشتيم . يکبار بواسطه حضور آنان در جلسه کنکور که در محل همين دانشکده علوم توانبخشی خودمان حاضر شدند و با سختی در آزمون شرکت کردند . دوستانی هم به شوخی از امکان کمک کردن آنان به همديگر در هنگام آزمون می گفتند. يکبار هم در سازمان ملاقاتی داشتيم و خب در حدی که مقدور بود برای رفع مشکل آنان کمک کردم. آنچه برايم در ذهن باقی است روحيه بسيار بالا و قوی آنان بودکه تا روزهای پايانی هم شما شاهد آن بوديدو ايمانی سترگ که اثری از ترس در آن مشاهده نمی شد. بواقع آنچه در تمام اين مدت در سر می پروراندند رويای جدائی از هم و درکنا ريا بهتر بگويم روبروی هم نشستن بود. اما افسوس که تقدير آنان اين نبود و امروز در حاليکه شايد بتوانم بگويم به آرزوی خود رسيدند - منظورم جداشدن از يکديگر يود- اما به فاصله ای کوتا ه پرکشيدندو به آرامشی ابدی رسيدند. خدايشان رحمت کند و تسليت باد بر همه آنان که اين روزها و شايد ساليان زيادی برای آنان دعا کردند وصميمانه دوستشان داشتند.....

عروسی در کهريزک

صفحه با معلولين روزنامه اطلاعات امروز را که می بينی احساس خوبی پيدا می کنی.چه گزارش اصلی آن از يک واقعه شيرين و ازدواج دومعلول آگاهت می کند . افسوس که زمانی که آنرا به پايان می بری، باری بر روی دوش خود احساس می کنی که نه تنها از آهنگ شادمانه اوليه خبری ندارد بلکه سايه غمی را برايت به همراه می آورد. سرکار خانم حسينی بارها در اين صفحه در مقام نقدمسئولان امور ودفاع از معلولان گام برداشته اند و اين بار هم چرخش قلمشان بدون هيچ گذشتی دامان کهريزک را گرفته است. حتما دوستان کهريزکی پاسخی برای آن دارند ، اما افسوس ديگر آن شب را نمی توان به شبی پرخاطره برای آنان که در کنار استخر بزرگ کهريزک بوده اند تبديل کرد.....

جداسازی لاله و لادن


بالاخره زمان جداسازی اين دوقلوهای ايرانی فرارسيده است و کار در بيمارستان رافلز سنگاپور آغاز شده است. اين دو خواهر صبور از همگان تقاضای دعابرای موفقيت عمل داشته اند و از همه برای اينکار تشکر کرده اند. کاری که فعلا می توانيم انجام دهيم، همين دعاست. پس همگی از خداوند بخواهيم آنان را دراين عمل سخت کمک کند و هردو را سالم به آغوش ميهن بازگرداند....اگر تمايل به ديدن اخبار و عکس هائی در اين زمينه داشتيد می توانيد به اينجا سری بزنيد

تشکر خاضعانه

اگر اشتباه نکنم ، سال گذشته در چنين روزهائی به همراه تيم تيراندازی معلولان و جانبازان و بعنوان سرپرست تيم در کره جنوبی بودم که خبر رسيد ، با حکم رئيس سازمان بهزيستی برکنار و جانشينی هم تعيين کرده اند. البته برای من غير منتظره نبود چه با آن مشکلاتی که بروز کرده بود ديگر جای ماندن برای من نمانده بود. بعضی دوستان و همکارن در اين چند روز در تماسهائی که داشتند موضوع را يادآور شدند و خب اظهار لطف که ...
آما آنچه برايم مهم است آنکه در مدت يکسال گذشته آنچه که می توانستم -البته در حدي که مذاق برخی را تلخ نکند- برای توانبخشی و معلولان انجام دادم و اصولا تصور میکنم غير ازآن نمی توانم باشم. از سال 57 که وارد دانشکده توانبخشی شدم تا کنون هميشه با يک واژه زندگی کرده ام و آن توانبخشی است -حتی زمانی که آموزش بهداشت می خواندم- و حال چگونه می توانم از اين واژه دوری گزينم و توانبخشی و کار برای معلولان را وظيفه ای خطير می دانم که در اين سالها از نزديک و گاهی کمی دورتر بدان مشغول بوده ام و اميدوارم در اين سالهای باقيمانده از عمر - خيلی گويا اميدوارم - آروزمندم که بتوانم بازهم بدان اشتغال داشته باشم و برای آن تلاش کنم واز آن بگويم و بنويسم و حقی را که هنوز معلولان از جامعه مطالبه می کند ، بيشتر به اجتماع و مردم بشناسانم .
آنچه در اينجا بار ديگر بايد بگويم، قدردانی خالصانه ای است نسبت به همه همکارانی که در سازمان بهزيستی و در انجمن های معلولان و در مراکز خيريه و غيردولتی و خصوصی ورسانه ها و مطبوعات داشته ودارم و اميد وارم که هميشه سربلند وموفق باشند و در اين مسيری که گام برمی دارندبيش از پيش مويد باشند.....

انتظار

شک ندارم که تا بحال بارها به انتظار نشسته ايد!نمی دانم آيا چيزی سخت تر از انتظار هم وجود دارد؟.....

مهرانه همچون محبوبه نيازمند کمک است

نويسنده محترم وبلاگ شب شکن چند شب پيش ای ميلی فرستاده بودند وضمن اينکه خبر مشکل مهرانه قائمی را مطرح کردند . مشکل ايشان هم همانند محبوبه است که مدتی پيشی ازميان ما پرکشيد و تلاش های انجام شده برای کمک به او بجائی نرسيد. ايشان موضوع را پيگيری و به مشکل مهرانه رسيده اند. امشب هم ای ميلی داشتم که متن گزارشی از وضعيت مهرانه را ايشان زحمت کشيده و ارسال کرده اند ومن آنرا در صفحه مطالب و مقالات شما در سايت خودم قرار داده ام و همينطور عکسی از مهرانه را در همان صفحه اول سايت گذاشته ام. اميدوارم همه آنها که می توانند از هر گونه کمکی دريغ نفرمايند با اين اميد که خداوند هم لطفش را شامل حال او و خانواده محترمش بگرداند وسلامت کامل را به او بازگرداند...