جام جم امروز مطلبی در صفحه هفتم خود درمورد سالمندی دارد که بد نيست مطالعه نمائيد.

توقعات بی اندازه و مشکلات کاری هرروز ابعاد تازه تر ی پيدا می کند. برخی تصميمات، برنامه ها و عزل و نصب ها ی بدون قاعده و پيش بينی نشده سررشته امور را از هم می پاشد.تعدد مراکز تصميم گيری و دخالت بيش از اندازه نظرات شخصی در انجام امورو عدم انسجام منطقی در سير برنامه ها متاسفانه فضای مثبتی حتی برای انديشيدن باقی نمی گذارد. اميدورام روزهای آتی کمی از سنگينی فضا کاسته شود....آمين

سرکار خانم بنفشه سام گيس از روزنامه نگارانی است که تا بحال چند مصاحبه با من داشته است و هر بار سعی کرده است بخوبی مطالب را بيان کند. خب نمی دانم دقيقا" دو ماه يا سه ماه پيش بود که ايشان را در دفتر کارم ملاقات کرده و مصاحبه ای انجام داديم - البته فکر می کنم آن موقع مصاحبه برای روزنامه ای ديگر بود- حال آن مصاحبه در " همشهری جمعه " ديروز به چاپ رسيده است با عنوان " هيچ کس حرف مارا گوش نمی دهد ، چون دولتی هستيم " . تقريبا به اکثر مطالب پرداخته شده است . اگر نظری هم دوستان داشته باشند ممنون خواهم بود با من در ميان بگذارنند....

گويا سايت داانشگاه علوم بهزيستی و توانبخشی با شکلی جديد ارائه شده است.البته دوستان دانشگاهی من ايراد نگيرند که اين کار خيلی وقت پيش انجام شده ، راستش خيلی وقت بود سر نزده بودم . به هر حال توصيه می کنم سری بزنيد ودر صورتی که نظری داشتيد به همکاران اعلام کنيد....

چند روزقبل امکانی فراهم شد تا يکی از فيلم های خوب سال 2002 را بنام " I am Sam " را ببينم.فيلم درمورد يک فرد کم توان ذهنی است که در رستورانی کار ميکند و داستان فيلم با تولد فرزند او آغاز و در همان ابتدا مادر کودک او را رها می کند.سام " لوسی " را با مشقت زياد بزرگ می کند وآرام آرام ودر سنين آغاز مدرسه "لوسی " با رفتار های پدر مشکل پيدا می کند و بالاخره در روز تولدش فرار می کند و بهانه ديگری بدست اداره حمايت از کودکان می دهد تا سرپرستی را از " سام " سلب کند. اوج فيلم داستان تلاش " سام و وکيلش " برای بدست آوردن مجدد سرپرستی " لوسی " است که سرانجام به بار می نشيند. فيلم سرشار از صحنه های بديع و جذاب است چه آنجا که سادگی و لطافت روح " سام " را به تصوير می کشد ويا آنجا که از خودگذشتگی دوستان کم توان او در پرداخت هزينه کفش دخترش را و چه در آنجا که رفتار های اهانت و تحقير آميز جامعه رابا " سام " به نمايش می گذارد.آنچه از ديد توانبخشی برای من در اين فيلم جلب نظر کرد انتخاب موضوعی اينچنين برای توسعه تفکر " برابر سازی فرصتها در جامعه در مورد افراد معلول " است .بنظر می آيد انتخاب فرد کم توان ذهنی از اين جنبه که سخت ترين نوع معلوليت برای اجتماعی شدن است بدين دليل صورت گرفته است که بگويد حتی اين گروه نيز داردای حقی مساوی برای بهره مندی از امکانات جامعه هستندو بايد اين حق محترم شمرده شود. در ويژه نامه " قاب کوچک " روزنامه جام حم اين هفت معرفی اين فيلم با نقد کوتاهی که کمی با واقعيت فاصله داشت نوشته شده بود که امروز با کمک يکی از دوستانی نقدی برآن نوشتم و برای روزنامه ارسال شد که اميدوارم در هفته آينده بچاپ برسد که در صورت چاپ يا عدم چاپ آن، هفته آينده متن آنرا برای شما ارائه خواهم کرد....

روزنامه انتخاب امروز مطلبی در مورد " تعطيلات فله ای " دارد که آمار های خوبی را ارئه کرده است ، اگر خواستيد بخوانيد......

امروز روزنامه ايران در صفحه های ويژه هنر های تجسمی و موسيقی که روزهای سه شنبه منتشر می کند مطلبی دارد تحت عنوان " معلولان ذهنی هم می توانند نقاشی کنند " . مطلب جالبی است که البته برای من خيلی تعجب برانگيز نبود چون در طی سالهای کار دربهزيستی بارها شاهد هنرنمائی های معلولين عزيز بوده ام. مقاله حول محور زندگی و کارهای " جانانان " يک نوجوان کم توان ذهنی است با بهره هوشی 53. انتخاب او جای تقدير دارد یعنی فرديکه خيلی از متخصصين هم ممکن است به فکرشان خطور نکند که می تواند اين گونه نقاشی کند. اين مطلب را بايد بپذيريم که ميزان يادگيری در کودکان کم توان ذهنی بشدت افزايش يافته است .روش های آموزشی و توانبخشی نيز به همين ترتيب رشد کرده اند و اين امکان بوجود خواهدآمد که شاهد پيشرفت خيلی بيشتر اين بچه ها باشيم و من در حال حاضر در ايران با گسترش مراکز روزانه شاهد ان هستم که هر ساله تعداد قابل ملاحظه ای از کم توانان ذهنی بعد از طی کلاس های مراکز روزانه به مدارس استثنائی و حتی عادی وارد می شوند که بسيار ارزنده است . اميدوارم در آينده خبر های بهتری را در اين زمينه برای شما داشته باشم.

مطلبی تحت عنوان " هدف ، تأمين زندگی عادی برای معلولين " نوشتم که در صفحه با معلولين امروز روزنامه اطلاعات بچاپ رسيده است. متن کامل صفحه را اينجا می توانيد بخوانيد و متن مقاله رابه تنهائی در اينجا.

خبری در روزنامه ايران آمده بود که : " در ايران بيمارستان توانبخشی نداريم" . خيلی جالب است بعد از بيست و چند سال بالاخره يکی از آقايان به فکر بيمارستان توانبخشی افتاد تا نگويند شما که سالها جايگاه پزشکی طب فيزيکی و توانبخشی را در دست داريد ، برای چه در مقابل هجمه بزرگی که در طول اين سالها به ان بخش صورت گرفت و بدان صورت ابتدا آن بلاها را بر سر بيمارستان " شفا یحيائيان " آوردند تا آنجا را از حالت بهترين سايت پزشکی و توانبخشی کشوربه يک بيمارستان ارتوپدی تبديل کردند. همچنين اينجا که حالا به بيمارستان ميلاد تبديل شده است با چه تمهيداتی از تبديل شدن آن به بزرگترين بيمارستان توانبخشی خاورميانه - که طراحی اولیه آن برای چنين هدفی بويژه برای معلولين ضايعات نخاعی درنظر گرفته شده بود- جلوگيری کردند وبه يک بيمارستان عمومی برای کسب درآمد بيشتر تبديل کردند. چرا در اوضاعی آنچنان دوستان پاپيش نگذاشتند و حالا که همه اميد ها از دست رفته ، چنين سخنانی را چه سود.؟!!

امروز ملاقاتی با خانم ثمينه باغچه بان فرزند زنده ياد " جبار باغچه بان " پدر ناشنوايان ايران داشتم. بعد از مدتها ايشان به ايران سفر کرده اند واين ملاقات را هم بيشتر - آنگونه که خودشان می گفتند - برای تشکر از زحمات دوستان در مورد ناشنوايان خواسته بودند که انجام شود. خب از برنامه هائی که در صدا وسيما برگزار می شود تشکر زيادی داشتند و بويژه از سرکار خانم آقا محمد که انصافا " حق بزرگی بر گردن جامعه دارند که اينگونه زحمت می کشند. صحبت های زيادی انجام شد با اين اميد که انشاالله همگی بتوانيم آنچه در توان داريم برای اين گروه از دوستان انجام بدهيم....

اين هم يک خبر ديگر در مورد پيشرفت های بدست آمده برای کمک به معلولان

اخيرا دوستانی از دندانپزشکان در مورد وضعيت بهداشت دهان ودندان کودکان عقب مانده ذهنی مراکز بهزيستی تحقيقی در اين زمينه انجام دادند که بد نيست نگاهی به خبر آن بياندازيد.....

نمی دانم اين کتاب را قبلا ديده ام يا نه ؟ در سايت " jobiran " کتاب " اشتغال معلولين " را ديدم . فکر می کنم کتاب مناسبی برای خوادن باشد بويژه آنکه امسال هم برای ما اشتغال معلولين در اولويت است....

شنبه اين هفته روزنامه ها از قول آقای احمد مسجد جامعی نوشتند " نابينايان از تسهيلات ويژه برای دسترسی به کتاب بهره مند می شوند " خبر خوبی بود که بعلت برخی مشغله ها نتوانستم بدان بپردازم.از سال گذشته شاهد هستيم که با ارتباط مناسبی که با جناب آقای رمضانپور معاونت محترم فرهنگی وزارت ارشاد برقرار شده است و عنايت خوبی که ايشان دارند ، موضوع مسايل فرهنگی معلولين بويژه نابينايان بعنوان يک دستور کارجدی دراين معاونت مطرح شده است .اميدوارم با اختصاص بودجه خاص برای تامين کتاب های ويژه نابينايان و کتب گويا و... که از سوی وزير محترم مورد موافقت قرار گرفته است ،در راه تحقق زندگی عادی برای معلولين بيش از گذشته موفق باشيم....

ويژه نامه " ماجرای زندگی " هر چهارشنبه در رزونامه ايران برای خانواده ها منتشر می شود.در شماره امروز آن يک داستان 37 ثانيه ای آمده است که بسيار جالب و خواندنی است.يعنی اگر 37 ثانيه وقت داشته باشيد کافی است تا درس بزرگی برای زندگی کردن خوب بيابيد.اگر خواستيد اينجا کليک کنيد....

يک مطلبی در بی.بی.سی فارسی بود در مورد ترميم نخاع که قابل توجه است .اميدوارم اين تحقيقات به نتايج مطلوبی برسد.....

امروز در دفتر آقای قدمی رياست محترم سازمان آموزش و پرورش استثنائی جلسه شورای سياست گذاری آموزش فراگير برگزار شد که در آن شرکت کردم. گزارش های خوبی از انجام موفق طرح در دو استان گيلان واصفهان ارائه شد که دلگرم کننده است. هرچند زمان زيادی از شروع برنامه آموزش تلفيقی نمی گذرد ولی آغاز برنامه آموزش فراگير از جمله اقدامات اساسی است که می با يد از سوی وزارت آموزش و پرورش با جديت بيشتری دنبال شود. از جمله نکات خوب در گزارش ها همکاری مناسب و بی شائبه دوستان ما در بهزيستی اين دو استان و ستاد توانبخشی مبتنی بر جامعه بود که بنده نيز قول همکاری بيشتر را برای موفقيت برنامه اعلام کردم . اميدوارم در آينده با برگزاری جلسات مشترک در زمينه برخی هماهنگی ها که لازم است بعمل آيد اقدام کنيم...

همانطور که قبلا گفتم بدليل تقارن با محرم مراسم روز جهانی بهداشت امسال را امروز 26 فروردين برگزار کردند. ( اصل آن هفتم آوريل است )بهمين مناسبت مصاحبه ای با خبرگزاری داشتم که در جرايد امروز نقل شده بود .فکر می کنم مطلبی بسيار مهم است که ذکر شد وآن موضوع ناهنجاری های وضعيتیT بويژه ستون فقرات دانش آموزان است. دامنه آن در تحقيقات حدود 40 تا 80 درصد نشان داده شده است و اين خيلی بالاست. بنظر می رسد علت اصلی در کم تحرکی و الگو های غلط ايستادن ، نشستن ، خوابيدن ، راه رفتن و...می باشد.البته آموزس وپروزش بخصوص اداره کل تربيت بدنی دختران در اين دوسال اخير تلاش های خوبی را برای بررسی و ساماندهی اين معضل آغاز کرده است که اميدورام نتايج خوبی بدنبال داشته باشد....

ديروز برخی روزنامه ها از جمله روزنامه جمهوری اسلامی خبری از مصاحبه من با خبر گزاری را چاپ کرده بودند که که برايم جالب بود.در متن خبر يک اشتباه فاحش وجود داشت که مربوط به تلکس اصلی خبر گزاری بود .اما حالب است که عليرغم واقعا بارز بودن اشتباه همه آنرا نقل کرده بودند وحتی در يکی هم نديدم که تصحيح کرده باشند. جمله را ببينيد : " تا پايان سال گذشته ، 620 مرکز غيردولتی خدمات توانبخشی در سراسر کشور فعال بودند که اين رقم در سال جاری به 81 مرکز افزايش خواهد يافت " . خب حالا قضاوت کنيد.....

امروز کتاب کشکول شيخ بهائی را ورق می زدم به حکايتی رسيدم فکر کردم بدنيست آنرا در بلاگ خود بنويسم تا هم تنوعی در مطالب حاصل آيد و هم دريچه ای باشد برای اشنائی با يکی از آثار ارزشمند ادبيات فارسی : حکايت شده است که عارفی پارچه ای بافت و در بافت آن دقت بکار داشت. چون آنرا فروخت بعلت عيب هائی که داشت به او بازگرداندند و او گريست. اما مشتری گفت : ای فلان ، مگری ، ک بدان راضيم و او گفت : گريه من از اين نيست ، بلکه از آن می گريم که در بافت آن کوشش بسيار کردم و به سبب عيب های پنهانی ، به من باز گردانده شد.حال از آن می ترسم تا اعمالی که چهل سال در آن کوشيده ام ، نپذيرند.

اينکه ديروز از شاعران نابينا صحبت کردم باعث شد تا دوستی امروز يک نوار بسيار زيبا از " آندره بوچلی " را برايم بياورد. من تا امروز نام او را نشنيده بودم وشناختی هم نداشتم. اين نوار که در ايران تکثير و توزيع شده است برخی از قطعات اپرا که خوانندگی آن توسط اين هنرمند نابينا انجام شده است را در بر دارد. در برگه داخل نوار تهيه کننده محترم برخی اطلاعات را ارئه کرده است که : " آندره بوچلی " هنرمند نابينا با صدای خود سحر وجادو می کند ، او متولد 1958 دريکی از شهر های کوچک ايتاليا ست بنام لاجاتيکو . از دوران کودکی عاشق موسيقی بوده و خواندن. او با پشتوانه استعداد وتلاش فراوان در کمتر از ده سال اکنون در بين بهترين خوانندگان ايتاليا و ارورپا قرار دارد. او همچنين در نوازندگی پيانو چيره دست است.آندره نابينای مادرزادی است وبا اتکا به نفس و تعصب خود توانسته است به اين مرحله برسد. از قطعات خوب اين نوار بخش " آوه ماريا " است که در مدح و ثنای حضرت مريم (س) می باشد که اثر" شوبرت " است و بسيار زيبا اجرا شده است. اين هنرمند نابينا در اينترنت هم پايگاهی دارد می توانيد مراجعه کنيد . نوارش هم در بازار حتما موجود است....

يک سايت خوب در زمينه " ضايعات نخاعی " . در اين پايگاه که بنام Spinal Cord Injury Information Network می باشد به اطلاعات بسيار خوبی می توانيد دست پيدا کنيد.....

همانطور که ممکن است برخی از دوستان بدانند فاصله سالهای 1993 تا 2002 توسط اسکاپ " کمسيون اجتماعی ، اقتصادی آسيا و اقيانوسيه " بنام " دهه معلولين آسيا واقيانوسيه " نامگذاری شده است . در برنامه مشخصی که برای اين سالها جهت دسترسی معلولين به امکان يک زندگی مساوی با ديگر اعضا جامعه تدوين شده است دستيابی به برخی از اهداف معين گرديده است . آخرين گزارش وضعيت کشورهای منطقه را در پايگاه اسکاپ می توان يافت . گزارش کشور خودمان هم در کتابی که اسکاپ منشر کرده است آمده است و آنرا در اين قسمت می توانيد مطالعه کنيد. دوستانی که در حوزه توانبخشی کار می کنند حتما بخوانند....

روزنامه " ايران جمعه " امروز مطلبی در باره هنرمندان وبويژه شاعران نابينا داشت که جالب بود.از جمله نکات تازه ای که ديدم اين بود که " ونگوگ " نقاش بزرگ ، اثر گلهای آفتابگردانش را هنگامی آفريد که روشنای چشمانش به تاريکی گرائيده بود. مطلب را در اينجا می توانيد بطور کامل بيابيد....

هفته گذشته هم روزنامه نوروز گزارشی از سرای سالمندان هاشمی نژاد داشت . گزارش خوبی است ولی تصور می کنم دوستان خبرنگار و گزارشگر هر وقت به سراغ معلول و سالمند می آيند همه چيز را با عينک سياه می بينند.من منکر ضعف و خدمات نارسا در بهزيستی نيستم ولی اينکه سالمندی را بهانه ای برای انتهای زندگی و سخن از مرگ گفتن قلمدادکنيم خوب نيست.به اين گونه اماکن بايد روح شادی و نشاط تزريق کرد نه واژه های ياس و نااميدی . نکته ديگر ذکر برخی حرفهای سالمندان مستقر در آنجاست که بايد با تدقيق بيشتری همراه باشد و بيان هرآنچه آنان می گويند که گاهی بعلت برخی بيماريهای آنان فاقد حقايق است دردی را دوا نمی کند بلکه صرفا برای جلب توجه به متن گزارش چاپ شده در روزنامه مناسب است، که من نمی دانم تا چه حداي« کار اخلاقی است.....

روزنامه نوروز با آقای دکتر جغتائی ، رئيس محترم دانشگاه علوم بهزيستی و توانبخشی مصاحبای در مورد توانبخشی و معلوليت انجام داده است که حاوی برخی نظرات ايشان در اين زمينه است. بد نيست نگاهی بياندازيد

آقا من از کار اين دوستان روزنامه انتخاب سر درنياوردم.امروز مطلبی از مصاحبه من با مجله ثمر " نشريه درون سازمانی سازمان بازنشتگی کشور " را تحت عنوان " جمعيت ايران خاکستری می شود- بازنشتگی ،سن آغاز اشتغال مجدد " نقل کرده اند ودر ميان مطلب، آنجا که نام حقير را ذکر کرده اند اسم کوچک را اشتباه نوشته اند. يادتان باشد در اواخر سال گذشته هم در مصاحبه ای که با من داشتند يک اشتباه بزرگ داشتند که تذکر دادم آمدند تصحیح کردندولی با اشتباه ديگری آنرا همراه ساختند وبعد تذکر دوم را هم ترتيب اثر ندادند و حالا اين آخرين دستپخت است .هرچند احتمال می دهم خود مجله " ثمر" اين اشتباه را انجام داده باشد - چون هنوز آن مجله را نديده ام - اما فکر می کنم دوستان روزنامه با عنايت به مکاتباتی که داشتم حداقل می بايست يادشان می بود. خب اصل مطلب روزنامه را هم اينجا ببينيد.....

مجتمع نيکوکاری رعد از ساليان قبل کار و فعليت خود را برای ارئه آموزش های فنی وحرفای به معلولين آغاز نمودو در طول اين سالها منشا خدمات ارزنده ای بوده است. در حال حاضر علاوه بر ساختمان مرکزی در شهرک قدس (غرب ) تهران، در چند شهر ديگر کشور هم شعباتی را تاسيس کرده اند و به فعاليت مشغول هستند. صبح امروز توفيقی دست داد تااز اين مجتمع بازديدی داشته باشم. خوشبختانه حدود 185 نفر از افراد معلول با رحيه ای بسيار مناسب و از همان ساعت هشت صبح در کلاسهای آموزشی فعاليت های خود را آغاز نمودند.جناب آقای مدنی مدير محترم مجتمع اظهار می کرد که بر اساس برنامه امسال، قصد دارند حدود پانصد نفر از معلولين رادر سال جاری آموزش دهندکه اين خود بسيار ارزنده است. تمامی کلاسها برای معلولين بصورت رايگان است که بنظرم منحصربفرد است وقابل ذکر، که می تواند برای ساير موسسات خيریه بعنوان الگوی مناسبی مورد توجه قرار گيرد.( ديروز يکی از دوستان خبر داد در يکی از موسسات خيريه نگهداری معلولين، تا شهريه را دريافت نکنند وآنهم چند برابر شهريه مصوب اقدام به نگهداری نمی کنند که قرار شد برخورد کنيم) نکته ديگری که در اين يادداشت قصد تاکيد برآن داشتم موضوع اشتغال بعد از آموزش است که بايد هم اين مجتمع و هم تمام دوستان ديگری که در زمينه آموزشهای فنی و حرفه ای فعاليت می کنند(چه بخش دولتی و چه بخش غير دولتی ) مورد عنايت قرار دهند.اگر قرار باشد افراد را آموزش دهيم وبعد آنها مدتها در چند دوره ويا در کلاسهای مختلف حاضر شوند وبه تعبيری رسوب کنند - که دربرخی مراکز بويژه دولتی با آن روبرو هستيم - با هدف توانبخشی حرفه ای بسيار فاصله گرفته ايم .اگر نتوانيم اشتغال مناسب ايجاد کنيم، آموزش ارائه شده وهزينه های انجام شده هدر رفته است.البته در اين موضوع دولت و کارفرمايان بخش غير دولتی مهمترين نقش را دارا هستند وبايد بيش از گذشته نسبت به پرداخت سهم خود متعهد شوند. اميدوارم تلاش دوستان هميار در مجتمع رعد هرروز با موفقيت بيشتر پيگيری شود وهمانطور که امروز درمجتمع خدمتشان عرض کردم شاهد باشيم که بدنبال اين آموزشها اشتغال و خودگردانی فراوانتری رادر بين معلولين ايجاد شود و همکاران مجتمع در يافتن داوطلبان و تامين مشارکت آنها برای کاريابی اين عزيزان سعی بيشتری نمايند ومطمئنا" خداوند متعال هم راه های بيشتری را خواهد گشود....

امروز خبر يک گروگانگيری عجيب در تهران ، در روزنامه ها چاپ شده بود. طبق نوشته روزنامه ها ، اختلاف مالی چند نفر ، منجر به اين گروگانگيری خونين شد. حالا مجال نيست که وارد جزئيات اين ماجرا شويم ، اما آنچه که در اين موضوع خيلی متاثر کننده بود، شهادت يکی از افراد نيروی انتظامی در هنگام عمليات بود. اين پليس فداکاروقتی ديد که يکی ازگروگانگير ها به طرف پسر خردسال آن خانواده نشانه رفته ، خود را جلوی گلوله قرار داده و به شهادت می رسد و به اين ترتيب ، زندگی دوباره ای به فرزند آن خانواده می بخشد. اين از جان گذشتگی يک نيروی پليس می تواند برای همه ما درس عبرت باشد تا در انجام وظايف محوله ، از جان دل مايه گذاريم. مسلما" خاطره فداکاری اين پليس فداکار ، از ذهن مردم قدرشناس ما پاک نخواهد شد.

اولين صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات در سال جديد امروز منتشر شد . ملاحظه کنيد....

قبلا در مورد زياد بودن تعطيلات نوشته بودم .اين خبر را ببينيد.....

ديشب از ميزان بالای سوانح رانندگی در تعطيلات عيد گفتم.خب حالا خبر کيهان در اين مورد را بخوانيد. 407 کشته و 6131 مجروح در ايام نوروز.....

روزنامه ها و ديگر رسانه ها از حجم بالای سوانح رانندگی در روز های تعطيل خبر داده اند. خب مسلما" تعدادزيادی از هموطنان هم جان خود را از دست داده و افراد بسيار ديگری نيز دچار ناتوانی و معلوليت شده اند که در مواردی تا پايان عمر با آن بايد زندگی کنند که اين خود بر ميزان خسارات وارده به خانواده و جامعه می افزايد. عامل انسانی ، خودرو وجاده ها از مهمترين عوامل موثر در اين قبيل سوانح هستند که بنظر ميايد نقش عامل انسانی بسيار حائز اهميت است.متاسفانه آنگونه که بايد وشايد رسانه ها نقش خود را برای آموزش عمومی بخوبی ايفا نمی کنند.گاهی فکر میکنم برخی رسانه ها پيش خودشان اينگونه تعبير می کنند که در قرن بيست و يکم .بازهم سخن از عبور از خطکش عابر پياده و بستن کمر بند ايمنی و... نه اينها ديگر حل شده است ونيازی بدانها وجود ندارد، شايد هم خجالت می کشند که در اين موارد حرف بزنند. البته من اين گونه آموزشها را در اين دوره زمانی خيلی مورد نياز می دانم وتصور می کنم لازم است حتی با بمباران تبليغاتی در رسانه ها مردم را از خطراتی اينچنين آگاه نمود و از همه مهمتر بايد اين قبيل آموزشها رااز دوران پيش دبستانی و ابتدائی آغاز کرد تا ملکه ذهن بچه ها شود و آنوقت بتوانيم اميد وار باشيم در آينده امکان بهبود اين وضعيت وجود داشته باشد.خيلی اوقات که می بينم پدر يا مادری دست فرزندش راگرفته و از عرض خيابان(غير از محل های خطکشی عابر پياده ) عبور می کند ، پيش خود فکر می کنم آيا در آينده اين کودک يا نوجوان خواهدپذيرفت که بايد از محل خط کشی عبور کرد نه از هر قسمت خيابان.....

از فردا مجددا" کلاسهای دانشجويان شروع می شود . همانطور که قبلا هم گفته بودم قصد دارم درس " روش تحقيق " را در پايگاه خودم قرار دهم.البته کار پر زحمت و وقت گيری است که با اين وقت اندک من برای نوشتن و تايپ جور در نمی آيد.اين را نوشتم که دانشجويآن تصور نکنند به اين زودی ها اين کار وصال بدهد....

فردا هجدهم فروردين است و روز جهانی بهداشت.سازمان جهانی بهداشت همه ساله دراين روز در سراسر جهان مراسمی را برگزار می کند تا همگان بيشتر به مسئله سلامت توجه نمايند.انتخاب شعار و تعيين عنوان برای هرسال هم در مقر مرکزی اين سازمان در ژنو و با توجه به مجموعه وضعيت و شرايط جهانی صورت می گيرد. برای امسال شعار "Move for Health" یا " تحرک برای سلامتی " انتخاب شده است که بسيار ارزنده است.برای من انتخاب اين عنوان کمی خاطره انگيز تر است چه کاری که بعنوان پايان نامه در دوره دکتری آموزش بهداشت داشتم بر همين محور استوار بود. من در آنجا مسئله "Posture" يا " وضعيت بدنی " دانش آموزان دوره راهنمائی را بررسی کردم وتاثير يک برنامه آموزش بهداشت با استفده از الگوی " باور بهداشتی " را مورد آزمون قرار دادم . محور کار من هم مسئله تحرک بود که براساس تحقيقات مختلف نشان دادم که به چه ميزان در افراد جامعه و حتی دانش آموزان ما کم است و همين باعث ناهنجاری های اسکلتی و حالت های مختلفی از جمله قوز ، شانه گرد و افتاده ، گودی کمر و... می شود. براساس برخی تحقيقات انجام شده برخی ناهنجار های اسکلتی وبويژه در مورد ستون فقرات در بين داشجويان و دانش آموزان بين 40 تا 80 در صد است . به هرصورت در آن تحقيق نشان داده شد که در صورت استفاده از الگوی باوربهداشتی و تاثير بر اعتقادات و باورهای دانش آموزان در مورد داشتن يک وضعيت بدنی خوب می توانيم به طور قابل ملاحظه ای بر وضعيت بدنی و در نتيجه روی سلامتی افراد جامعه موثر باشيم. خب از نتيجه اين تحقيق اداره تربيت بدنی دختران آموزش وپرورش هم استفاده کرد هم در مورد استفاده از پوستر آموزشی تهيه شده و هم برای انجام تحقيق روی وضعيت بدنی دانش آموزان که در مدارس کشور همه ساله در دست انجام است و کنترل خوبی را بروضعيت بدنی آنها خواهند داشت. اميدوارم انتخاب اين شعار برای امسال مورد عنايـت بيشتر رسانه ها وهمه افراد قرار گِرد تا با تحرک وانجام روزانه ورزش و نرمش های ساده بويژه پياده روی بتوانيم آينده ای سالمتر برای خود و جامعه رقم بزنيم....

امروز سعی کردم به بخش سخنان شنيدنی در پايگاه خودم سروسامانی بدهم.بنظرم رسيد اينکه هر صحبتی در يک صفح باشد کلی وقت می گيرد که بتوان بخشی از آنها را ديد بويژه که هروز اضافه می شوند.بنابراين هروز يک صفحه سخن جديد خواهيم داشت و بعد آنرا به آرشيو می فرستم و در هر صفحه از سخنان قبلی حدود پانزده سخن می گذارم - يعنی برای هر ماه می شود دو صفحه - فکر می کنم اينطوری خيلی سريعتر همه به آنها دسترسی پيدا می کنند.حالا سخن فردا رو ببينيد....

ديروز و پريروز شاهد بارندگی بسيار خوبی در تهران وشايد اکثر نقاط کشور بوديم که موجب شکر گزاری خيلی زيادی گرديد.امروز برخی روزنامه ها نوشتند که در بعضی استانها با توجه به اين بارندگی ها تا حد زيادی مسئله بی آبی حل خواهد شد که البته بسيار مطلوب است .ولی لازم است بار ديگر به خواب خرگوشی نرويم وامسال هم برای جلب افکار عمومی برای درست مصرف کردن آب و ایجاد روحيه مناسب برای پذيرش يک الگوی حديد مصرف آب تلاش کنيم.بهرصورت ميزان منابع آبی کشور وبويژه تهران با توجه به رشد جمعيت، اندک است و اين بارندگی ها با توجه به خشکسالی چند ساله اخير تنها نقش مسکن دارد. هرچند بارندگی دوروزه خيلی ها را خوشحال کرد اما نبايد از مشکلی که برای تيم استقلال تهران در بازی ديروز برای راهيابی به فينال جام باشگاههای آسيا ايجاد نمود، بگذريم که يک زمين باتلاقی در استاديوم آزادی ، مانع از صعود اين تيم شد، هرچند بچه های ايرانی تلاش فراوانی هم بخرج دادند ولی حرف خوبی هم گزارشگر خوب سيما آقای فردوسی پور زد که : اگر تيم اسقلال هم بازی را می برد نمی توان گفت تيم آنيانگ تيم ضعيف يا کوچکی بود"، واقعا" در اين زمين همه چيز به حوادث بستگی داشت و شانس هم چاشنی آن بود...

يکی از مهمترين مسائل ما موضوع " ناتوانی " ، " کم توانی " يا " Disability " است . خيلی اوقات در اينترنت کلی دنبال سايت های مختلف در اين زمينه می گرديم. يکی از سايت ها که زحمت کشيده و آدرس سايت های " ناتوانی " را در يک صفحه آماده استفاده نموده پايگاه " ESCAP " است که می توانيد از اينجا به همه اين پايگاه ها سر بزنيد. البته آقای دکتر ارجمند خودمان هم اين کاررا انجام داده اند و ديسکت آنرا به من داده اند که در اينجا معرفی کنم که متاسفانه بدلايلی در اختيارم نيست انشاالله بزودی آنرا نيز تقديم خواهم کرد......

يک کتابفروشی بنام TALK در انگلستان است که از مدتها قبل آنرا می شناختم.کتابهائی در زمينه توانبخشی و آموزش بهداشت دارد که بسيار ارزان است ،بويژه برای کشورهای در حال توسعه .بد نيست نگاه کنيد.....

يکی از دوستان زنگ زد و در مورد يادداشت ديشب گله کرد که " تو هم تمام مسائل را ول کردی و به همين چند روز تعطيلی بند کرده ای ، مشکل از بی برنامگی است نه تعطيلات زياد" البته در مورد برنامه درست است واينکه در زمانيکه کار ها نيز آغاز می شود ، متاسفانه بيکاری مشهود است واين دقيقا بعلت بی برنامه بودن است. اميدوارم برداشت بدی از حرف های ديشب صورت نگيرد من مخالف تعطيلات نيستم بلکه آنرا برای تجديد قوا و روحيه بسيار ضروری می دانم ولی معتقدم ما کارهای ناتمام و انجام نشده بسيار زيادی داريم که بايد با سرعت بيشتری کار کنيم تا بيش از اين جا نمانيم....