قسمت پنجم از مجموعه " حضور کودک معلول در خانواده " که بخش دوم موضوع " کودک نابينا " مي باشد در " ايران خانواده " امروز منتشر شده است.مي توانيد آنرا درر اينجا بخوانيد.....

صفحه " معلولين " در روزنامه همشهري امروز داستان زندگي آندر پانيسان است که تحت عنوان " پسري با اراده آهنين نقل شده است .توصيه مي کنم بخوانيد....."

از سال 57 که وارد دانشکده علوم توانبخشي شدم افتخار آشنائي با سرکار خانم " بنفشه حجازي " را داشته ام. ايشان علاوه بر اينکه در تمام اين مدت بعنوان کارشناس مجربي در بخشهاي مختلف به خدمت مشغول بوده اند در نويسندگي و سرودن شعر هم توانائي ارزنده اي دارند.کتابهاي متعدد ايشان حکايت از تلاش بي وقفه وي در اين مسير است .چند کتابي که از ايشان خوانده ام برايم مفيد و قابل استفاده بوده اند.در سالهاي اخير برروي زمينه مسائل " زنان " تحقيقاتي داشته اند که منجر به چاپ چند کتاب شده است که يکي از آنها را خوانده ام بنام " زن به ظن تاريخ" که جالب توجه بود. ديروز وامروز روزنامه " ايران " مصاحبه اي با وي داشت که توصيه به مطالعه آن دارم
البته هرچه کردم لينک ديروز را برايتان قرار دهم با پيغام Errorمواجه شدم ... ...

ديروز نشستي دوستانه با آقاي دکتر جويباري - رياست محترم پژوهشکده کودکان استثنائي - داشتم.از هر دري سخن گفتيم که يکي از آنها که احساس کردم جنبه عمومي دارد و مبتلابه عزيزان معلول است ، اين بود که اخيرا از جناب آيت العظمي صانعي استفتائاتي درمورد مسائل مغلولين داشته اند.جزوه اي دراختيار من قرار دادند که دو سوال آن بنظرم مهم آمد که همراه پاسخ در اينجا نقل مي کنم ::


سوال : اغلب افراد ناشنوا که داراي تکلمي بسيار نامفهوم هستند، در قرائت نماز ، آيا مجازند کلمات و عبارات را در دل بگذرانند ويا بايد در حد امکان ادا نمايند؟


پاسخ: در حد امکان ادا نمايند و به همان اکتفا مي شود و به بيش از آن ، آنها و ديگران مکلف نيستند.4/3/81


سوال : انتخاب مرجع تقليد براي اين افراد چگونه است، آيا مي توانند متکي به خانواده و معلمان خود باشند؟


پاسخ: بايد صبر کنند تا خود درک نمايند و به شناخت برسند و والدين و ديگران نسبت به آنها در اين جهت تکليفي ندارند.4/3/81

صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات که در چند ماهه اخير توانسته است بي وقفه به کار اطلاع رساني خود در زمينه مسائل توانبخشي و معلولين ادامه دهد در شماره امروز خبر برکناري من را با ذکر مقدمه اي آورده است.

اگر کل صفحه را نخواهيد ببينيد به اين تصويربريده شده توجه کنيد

البته سرکار خانم خسيني که انصافا" از نيروهاي ارزنده و متخصص مطبوعات کشور هستند مثل هميشه به من لطف داشته اند و مطالبي هم در اين زمينه بيان کرده اند که در خود چنين احساسي ندارم و همانطور که هميشه در ابتداي سخنراني هايم از خداوند مي خواهم در اينجا هم تکرار مي کنم : " اللهم وقفنا لما تحب و ترضي و لا تکلنا الي انفسنا طرفه عينا" ابدا ".....


روزي ما دوباره كبوترهاي مان را پيدا خواهيم كرد
.و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت
روزي كه ديگر درهاي خانه را نمي بندند
قفل
افسانه اي ست
وقلب
براي زندگي بس است


روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف
دنبال سخن
نگردي

روزي كه آهنگ هر حرف
زندگي ست
تا من بخاطر آخرين شعر
رنج جست وجوي قافيه نبرم.


و من
آن روز را انتظار مي كشم
حتي روزي
كه ديگر
نباشم


احمد شاملو

خب يک اتفاق ساده. حدودا" دو يا سه ماه پيش بود که يکي از دوستان زنگ زد و درخواست همکاري با يکي از خبرنگاران سروش را داشت براي انجام مصاحبه در مورد " اخبار ناشنوايان " . من هم با توجه به علاقه اي که به اين بخش دارم - خدا را شکر مي کنم که دردوراني که فعاليتي در بهزيستي داشتم با مساعدت مسئولين سيما توانستيم کاراستفاده ازز رابط را براي آنجا جا بيندازيم که هم اينک نيز در حال انجام است- پاسخ مثبت دادم و.کار انجام شد تا اينکه در سروش هفته گذشته اين مطلب با عنوان بسيار زيباي " انگشت ترجمان " به چاپ رسيد.از تصوير بنده و سرکار خانم آقا محمد نيز در کادر بندي صفحه استفاده شده است . خب حالا فکر مي کنيد کجاي کار ايراد دارد؟ اينجا ، هرچه در متن دنبال حرفهاي خودم گشتم اثري نديدم ، خب پس اين عکس بدون معرفي و... خلاصه سردر نياوردم . نمي دانم شايد شيوه جديدي در گزارش نويسي ابداع شده باشد که هنوز بدان آگاه نيستم. ولي مطلب خوب و جالبي است اگر تمايل داشتيد به آن سري بزنيد و بخوانيد....

امشب چند جمله خوب از همان کتاب "رهائي از استرس " که ديشب درمورد آن صحبت کردم انتخاب کردم وبعنوان هديه اي ناقبل در قسمت " اين براي شما ست " تقديم کرده ام.اميدوارم مفيد باشد....

سال 76 که به بهزيستي آمدم در همان بهمن ماه ملاقاتي با آقاي شيدفر داشتم که از همان دوره قبل کار در بهزيستي آشنا شده بوديم . ايشان مدير مرکز انديشه مشهد هستند که مرکز بسيار خوبي است. در همان جا برادر ايشان هم حضور داشتند که آنموقع کارشناس ارشد آموزش بهداشت بودند و دو کتاب از ايشان ديدم که يکي مربوط به آموزش بهداشت بود وديگري ترجمه اي در مورد استرس ، که اين کتاب دوم را با دستخطي که نوشتند به من هديه کردند.چندروز پيش که فرصتي دست داد و بعد از مدتها توانسته بودم به سراغ کتابها بيايم آن کتاب را ديدم. اين چند روز آنرا مطالعه مي کردم وافسوس خوردم که کار پرحجم و فشرده در بهزيستي واقعا" فرصت مطالعه را نيزاز من گرفته بود و ... خب به اين وسيله خواستم آن کتاب را به شما معرفي کنم وتوصيه به خواندن آن. نام کتاب " رهائي از استرس " است تاليف " پرومودا باترا " و آقاي محمد رضا شيدفر هم آنرا به فارسي بخوبي ترجمه کرده است. انتشارات آن هم نشر سياوش در مشهد است. توصيه مي کنم حتما" مطالعه بفرمائيد......

" ايران خانواده " امروز همچنين مطلبي دارد در مورد " موسيقي ، آرامش سالمند " که جالب است....

قسمت چهارم از بحث هاي " حضور کودک معلول در خانواده " که اختصاص به موضوع " کودک نابينا " دارد امروز در روزنامه ايران ضميمه " ايران خانواده به چاپ رسيده است...

امروز توفيقي داشتم تا ديداري با برخي از ميران محترم بهزيستي استانها درتهران داشته باشم . اين دوستان هم البته هر چند علت رفتن من ازبهزيستي را مي دانستند ولي خب بيشتر تمايل داشتند از زبان خودم بشنوند. من خيلي علاقه اي به بازگو کردن مطالب ندارم ولي براي روشن شدن حقيقت بايد عرض کنم که ريشه اختلافات ما با ديدگاهي است که اکنون در بهزيستي حاکم است و همه مي دانند که اين ديدگاه فقط يک سليقه شخصي است و اين مسئله از همان روزهاي نخستين حضور آقاي راه چمني در سازمان بوضوح مشخص شد.از همين رو درهمان هفته اول و ملاقات اوليه از ايشان خواستم فرد ديگري را درنظر بگيرند و همه اين مدت را هم صرفا بخاطر توصيه هاي دوستان و عزيزان معلول واينکه نمي خواستم صرفا" تصميمي شخصي اتخاذ کرده باشم با تحمل سختي فراوان ماندم.ليکن در سال جديد اوضاع هروز به شکل نامناسب تري ادامه مي يافت و شرايط بدتر مي شد.، تا اين اواخر که اعمال سليقه هاي شخصي به حدي رسيد که به هنگام تنظيم موافقتنامه بودجه سال جاري در مجموع چيزي حدود 40 ميليارد ريال از بودجه حوزه توانبخشي را به بخش هاي ديگر منتقل کردند!!!! واقعا غيرقابل باور بود. همه شعارها براي رفع مشکلات معلولين اما مثلا از بودجه 22 ميلياردي اشتغال آنها 15ميليارد رابردارند وبه بخش ديگر بدهند يا از بودجه خريد وسائل توانبخشي حدود 18 ميليارد را و از بودجه يارانه مراکز غيردولتي 3 ميليارد ريال و... واقعا" ديگر جاي سکوت نبود و خب معلوم است عاقبت سخن گفتن و عاقبت عافيت خواستن....مابقي مطالب بماند تا مجالي ديگر....

امروز در خبر ها شنيدم سميناري تحت عنوان " اصلاحات در بهزيستي براي تحقق رفاه اجتماعي " برگزار شده است که گويا همان سمينار روساي شهرستانها ست که پيش از اين قرار بود برگزار شود. البته اصلاحات چيز خوبي است به شرط اينکه در حد همين حرف وسمينار بماند و الا اگر قرار بر اجراي اصلاحات باشد آنوقت حفظ همين دفتر و دستک هم سخت مشکل خواهد بود....

روزنامه ايران امروزگفتگوي بسيار جالبي دارد با غسالي كه حدود سي سال است به اين كار مشغول است . توصيه مي كنم حتما آنرا در اينجا بخوانيد....

امروز متني را ديدم که گويا بدنبال عدم حضور من در بهزيستي بعنوان خبر چاپ شده بود.متن خبر مبني بر اين بود که بدنبال استعفاي من معاون جديد بهزيستي منصوب شده است که اين صحت ندارد و من استعفائي در اين زمينه نداشته ام . در مورد اينکه آنچه رخ داده است چگونه و چرا انجام شده ودلايل آن چه بوده است در فرصت هاي بعد سخن خواهم گفت....

پيش از اين فکر مي کردم چنانچه در بهزيستي نباشم وقت بيشتري براي رسيگي به کارها و برنامه هاي خود از جمله همين سامان دادن به اوضاع سايت خواهم داشت ولي آنچه اين روزها شاهد آن هستم درست برعکس است وکلي وقت هم کم مي آورم.به طور متال همين امروز نتوانستم بخش جمله هاي شنيدني مربوط به روز شنبه را در سايت قرار دهم و نوشتن يادداشت هم که طبق روال معمول به شب موکول شد که الان مشغول نوشتن آن هستم.خب بد نيست نام آنرا به " يادداشت هاي شبانه " تبديل کنم

بحثي را که در " ايران خانواده " در مورد " حضور کودک معلول در خانواده " آغاز کرده بودم خوشبختانه ادامه پيدا کرده است و قسمت سوم آنرا که از کره جنوبي فاکس کرده بودم در شماره چهارشنبه گذشته به چاپ رسيد. همچنين قسمت دوم را هم که بعلت سفر نتوانسته بودم معرفي کنم در اينجا مي توانيد بخوانيد. اميدوارم بتوانم آنرا ادامه دهم.

از اوايل تيرماه مقررشده بود که ديروز پنج شنبه در برنامه اخبار پزشکي حاضر شوم .صحبتي با سردبير خبرپزشکی داشتم که با توجه به اينکه در بهزيستي نيستم برنامه را لغو کنيم که نپذيرفتند و خب برنامه گفتگوي پزشکي امروز به موضوع اهميت برنامه هاي توانبخشي پرداخت که عليرغم کمبود وقت توانستيم به نکات خوبي بپردازيم.آقاي دکتر نارنجيها مجري گفتگو هم که در معاونت پيشگيري بهزيستي فعاليت دارند دردل هائي داشتند که بماند...

از ديماه 76 که به بهزيستي رفتم ، تنها ساعاتي را در هفته به دانشکده علوم توانبخشي براي تدريس مي رفتم که معمولا روزهاي يکشنبه صبح را بدين کار اختصاص مي دادم .خب ديروز اولين روزي بود که بعد از آن تاريخ مجددا در محل کار اصلي خودم حاضر شدم .فکر مي کنم احساس آرامش خوبي وجود داشت چون در اين دانشکده من خاطرات بسياري دارم که برايم خيلي ارزشمندند...

بالاخره بعد از يک و صحيح تر بگويم دو پرواز طولاني به ايران عزيز بازگشتيم. تاکنون پرواز 8 ساعته را تجربه کرده بودم اما پرواز 5/11 ساعته را نه.!!! پرواز ما از سئول به استانبول اين مدت طول کشيد که بسيار سخت بود بويژه براي عزيان معلول و جاتباز ضايعه نخاعي که طاقت فرسا بود البته آنان با روحيه اي بسيار خوب آنرا تحمل کردند.پرواز بازگشت از استانبول هم که قرار بود 3 ساعت طول بکشد با توجه به اينکه يکي از مسافران دچار مشکل جدي شد با فرود اضطراري در فرودگاه ترابوزان همراه شد که با دوساعت ونيم تاخير به تهران رسيديم ، حدود ساعت 5 بامداد امروز .به تعبيري حدود 40 ساعت بي خوابي ....

Iran Men Shooting Team for the disabled, won its second medal (Silver) during the forth day of the World Shooting Championship in South Korea. Iran men team (consists of: Haydary , Amini and Aalipour) stood on the second place at team competitions for SH2 Standing Air Rifle.

It is our great pleasure to inform you that Mrs. Akef won a silver medal for pistol shooting among 30 shooters; and therefore, Iran female team achieved the 3rd place in the world....

Yesterday , Iran Men Shooting Team for the disabled ( consists of: Akbari , Bokharai and Shirkool) participated in Air Rifel prone ,and unfortunately only Akbari was able to reach the final game. He has achieved the 5th place while he has never taken part in any outdoor competition...

Another Good News...
Iran Shooting Team for the disabled, won its third medal (Boreze) during the third day of the World Shooting Championship in South Korea. Iran men team (consists of: Haydary , Amini and AAlipour) stood on the second place at team competitions for SH2 standing Air Rifle.But unfortunately they did not succeed in individul match....

Good News again !!!
Iran Shooting Team for the disabled, won its second medal (Silver) during the second day of the World Shooting Championship in South Korea. Iran Female team (consists of: Aakef , Zaareh and Barmaki) stood on the second place at team competitions. It is worthy to mention that Aakef achieved the 8th place, but was able to present herself as a finalist. Besides, Aakef and Barmaki both were able to gain the ranking records for Athens 2004 Paraolympics Games. But they lost their chances 'cause of their lack of outdoor contest experience.

Hi every body ! There is some majic times, you know, when you feel something strange deeply in your heart. I now feel my heart is seeking for something lost. It is not a long time that I have left Tehran for Seul, but have missed my country so much. No word can say how much I have missed my country, my country people, my family, my friends, my students and even those who have almost always seemed rather strangers to me. I long for the day of coming back to you...

Good News!!!

Iran Shooting Team for the disabled, won a third medal (Bronze) in the first day of the World Shooting Championship in South Korea. Akbar Aalipour (Janbaze) , from Lorestan Province won his medal at the end of a very hard match today. Ayatollah Haydari From Arak stood on the fifth step. Another athlete, Ali Amini, was eliminated from the contest in the first round. All three athletes succeeded to gain the ranking for participation in Atene Paraolympics. All the members of Iran deligation and I, congratulate this success to Iraninan people....

Good News again !
I heard a notice last night concerning my own job : Mr. Raahchamani has replaced me with Dr. Makaarem who has been responssible for Behzisti in Kerman Province!!! I would like to express my deep sincerity and best wishes to them. After comming back to Iran, I will have a noticable discussion on this issue here. So untill then...

I am now in Seul (South Korea) and want to say hello to all my friends .Our team is going to participate in the World Shooting Championship of the disabled .I tried to type in Farsi, but I couldn't find a camputer containing Farsi font. I hope all Iranian athletes succeed in their competitions.I will write you more as soon as possible.

از اين بدتر نمی شود .از صبح جهارشنبه که تلفن ها يمان قطع بود ، خوشحال شديم که شنبه وصل شد اما ديروز عصر مجددا" قطع شد و امکان نوشتن را گرفت. البته گويا ديگر زحمت هم به خودشان نمی دهند که اينگونه مواردرا از قبل اعلام کنند. خب حتما وقت مردم و کارشان اهميتی ندارد......