امروز مشخص است که روز جام جهانی است و چشمان همه بدنبال صفحات جادوئی تلويزيون ها و ديدن اين مسابقات. خب روز اول همه که همه دوستان را شگفت زده کرد . تيم سنگال از قاره افريقا آمد که بگويد حالا می توانيم انتقام آنهمه سالهای سخت حاکی از سلطه فرانسويان را اينگونه در يک صحنه ای بگيريم که چشم دو سه ميليارد انسان را هم خيره کنيم. مبارک است ...

گاهی اوقات شما مثل اينکه چيزی را گم کرده باشيد، کلافه ايد ، علت را هم نمی دانيد ممکن است موضوع اين باشد که دوست ، رفيق و يا يکی از عزيزانتان به مسافرتی رفته باشد وانتظار، شما را به اين وضعيت درمی آورد. صبور باشيد و بدانيد که حتما او هم در مورد شما همينطور فکر می کند وصبوری خواهد کرد....

ميلاد حضرت رسول گرامی اسلام محمد مصطفی (ص) و امام ششم حضرت صادق (ع) را به همه دوستان و عزيزان همراه تبريک و تهنيت می گويم......

احتمالا در خبر ها شنيديد در تاريخ 18 تا 20 اردی بهشت ماه در مقر سازمان ملل اجلاس سرا ن کشورها ويژه مسائل کودکان و نوجوانان برگزار شد. ويژگی اين اجلاس حضور نوجوانانی از کشورهای دنيا در آن بود که خود قطعنامه ای را تصويب و به اجلاس سران ارائه کردند که به تصويب هم رسيد.آقای دکتر دادخواه مديرکل روابط بين الملل سازمان بهزيستی وعضو هيات علمی دانشگاه علوم بهزيستی و توانبخشی از سوی وزارت آموزش وپرورش سرپرستی 4 نوجوان ايرنی شرکت کننده را برعهده داشتند که در جلسه ای که اين هفته باهم داشتيم صحبتهای فراوانی در خصوص اين برنامه داشتند و بخصوص بر توانمندی بسيار بالای نوجوانان ايرانی تاکيد می نمودند و حتی گفتند يکی ازآنها در يکی از کمسيون ها بعنوان رئيس جلسه انتخاب شد که در آن جلسه برخی از سران ومسئولين کشورها هم حضور داشتند که با توانائی خوبی جلسه را اداره کردند. توانائی دوستان در مکالمه به زبان انگليسی برای خيلی ها جلب توجه کرده بود . حال چرا اينها را نوشتم ، دليلش گزارش کوتاهی است که ضميمه " دوچرخه " روزنامه همشهری امروز چاپ کرده است و در آن با نوجوانان شرکت کننده مصاحبه های کوتاهی انجام داد است .دوچيز برايم جلب توجه کرد .اول عکسی از دوستان اعزامی در مقر سازمان ملل در نيویورک بود که شنبه اين هفته آقای دکتر دادخواه آنرا نشانم داده بودند و در روزنامه امروز چاپ شده بود . دوم اينکه برای چنين سفر بااهميتی که موفقيت های خوبی هم دوستان اعزامی داشتند اختصاص يک نيم صفحه کمی ناراحت کننده بود خوب مسلما" مطالب جام جهانی فوتبال از اهميت بيشتر برخوردار است.چه اشکالی دارد ما اين عزيزان را نشناسيم همانگونه که بسياری ديگر از بزرگان اين سرزمين را نمی شناسيم و حتما" صبر خواهيم کرد تا خارجيان در کتب و مقالات و رسانه های خود از آنها بگويند واگر دلمان خواست بعدا کمی در باره آنها خواهيم گفت....

گويا اين روزها بحث سالمندان داغ است. امروز هم همشهری مقاله خوبی در مورد سالمندان داشت تحت عنوان " جامعه مدرن ، سالمند مدرن " که نگاهی تحليلی به مسئله حضور سالمنان در جوامع مدرن امروزی داشت که بنظرم بسيار حائز اهميت است.در پايان هم برخی پيشنهادات ارائه شده بود که جالب هستند و از همکارانم خواستم در برنامه های اجرائی مورد توجه قرار دهند. برای نويسنده محترم آقای قنواتی آرزوی توفيق دارم....

روز نامه ها خبری داشتند از مصاحبه سرکار خانم شاهرخی مدير فرهنگی هنری شهرداری منطقه 13 تهران در مورد " مجلس مشورتی سالمندان" و راه اندازی کانون های جهانديدگان در مناطق مختلف شهرداری تهران. ( متن خبر را اينجا بخوانيد)خب در اين مورد من قبلا صحبت کرده بودم و از چنين توافقی خبر داده بودم که حالا ايشان در مورد اجرائی شدن آن صحبت کرده اند . البته هفته گذشته آقای دکتر عسگری فر مشاور رياست سازمان بهزيستی هم در مصاحبهای گفته اند که سازمان بهزيستی قصد راه اندازی " دهکده های سالمندان " را دارد که حداقل حقير بعنوان مسئول قضيه از آن بی اطلاع هستم. در اين زمينه مطلبی هم نوشته ام که نقدی بر همين موضوع است که اميدوارم اين هفته يا هفته آينده چاپ شود. به هر تقدير آنچه ما دنبال آن هستيم همين مراکز روزانه است که وجودشان را برای جامعه بسيار مفيد وضروری می دانم و پروژه های منسوخ شده ای چون دهکده های سالمندان را که چيزی جز انزوای بيشتر بدنبال نخواهد داشت هرگز زنده نخواهيم کرد....

امروز مجلس يادبود " دکتر چولائی " برگزار شد. انصافا" مجلس باشکوهی بود و در حد خود او که بسيار بزرگ بود و مهربان و دوست داشتنی . از نشستن در کنارش هيچگاه خسته نمی شدی . اگر ساعتها هم صحبت میکرد باز هم حرف برای گفتن داشت. امروز خيلی از رفقای قديم را ديديم .بعضی از دوستان را چندين سال بود نديده بودم. راستی خيلی سخت است که در چنين مراسمی دوستان قديم را ببينند. ولی خب اينهم نوعی از زندگی است يا بخشی از آن. راست گفته اند که اينگونه مجالس ، مجلس ذکر است ويادآوری ، من فکر می کنم هرکس از چنين مجالسی می تواند بهره برداری کند، البته برای خودش ، منتها بستگی تمام به اين دارد که چه مقدار بخواهد ، می توان قطره ای گرفت و می توان در زير آبشارقرار گرفت بدانيد اين با شماست. بعضی هم که گويا مهر بر قلب دارند خود می دانند چه بهره ای ببرند....

خوشبختانه موضوعات ، مسائل ومشکلات معلولان به تحقيقات و پايان نامه های تحصيلی هم کشيده شده است وگهگاه هم در روزنامه ها انعکاس می يابد. چهارشنبه گذشته يکی از همين پايان نامه ها در روزنامه انتخاب مطرح شده بود که تيتر خوبی هم انتخاب شده بود. " ناشنوايان به حرف آمدند". در اينجا می توانيد آنرا بخوانيد و استفاده کنيد.....

الان خبر موفقيت ناشنوای خوب گيلانی را در " ايرنا " ديدم. " محمد محمدی دعوی سرائی " که سال گذشته تابلو فرش " گفتگوی تمدنها " را بافته بود و قصد داشت آنرا به سازمان ملل اهدا کند بالاخره اين هفته موفق به اين کار شد و آنرا در مقر يونسکو به مديرکل آن سازمان تحويل داد. بعدا در اين مورد بيشتر خواهم گفت.....

امروز اتفاقی اين سايت که برای جستجوست ديدم بدنيست امتحان کنيد...

همشهری روز سه شنبه در صفحه " معلولين " خود مقاله بلند و خوبی در مورد وضعيت معلولين در سالهای آغازين هزاره سوم دارد که توصيه می کنم دوستان علاقمند مطالعه کنند...

يکی دو روز پيش آقای دکتر ارجمند از تماس يک خانم نابينای ايرانی که در امريکا ساکن هستند ، خبر دادند. ايشان مطالبی در مورد نحوه جمع آوری کمک برای معلولين توسط برخی از گروهها داشتند که قابل توجه و بررسی است. به سايت ايشان( خانم پروين غفاری ) مراجعه کردم .در همان صفحه خبر جالبی دارد از نمايشگاه عکسی که وی برای اولين بار در لس آنجلس برقرار کرده است.البته عکس هائی که خودش از اماکن و افراد گرفته است.شهردار و اعضای شورای شهر هم از نمايشگاه بازديد کرده اند. عکس ها رااينجا می توانيد ببينيد.اميدوارم بتوانيم با ارتباط با وی بيشتر از توانمندی های او آگاه شويم وبتوانيم از تجربيات ايشان بهره مند شويم.....

خاطرتان باشد چندی قبل در مورد فيلم " من سام هستم " صحبت کردم و عرض کردم بخاطربرخی نقد ها متنی نوشته ام که برای چاپ به روزنامه جام جم فرستادم ليکن گويا سياست آنها براين طريق نبود که در مورد قيلمهای خارجی وارد بحث شوند و چاپ نکردند. خب با دوستان ايرانی صحبتی داشتم ودرآن تغييراتی دادم و قرار شد در صفحات ايران خانواده چاپ کنند که امروز آنرا در صفحه ايران خانواده گذاشته اند. نامی که انتخاب کردم اين بود: " من سام هستم می خواهد بگويد " من انسان هستم " . حالا مطلب را در اينجا می توانيد بخوانيد.....

چون حلاج را براي كشتن آوردند,نخست دست راستش بريدند سپس دست چپ و سپس پايش. حلاج ترسيد كه از رفتن خون, رويش به زردي گرايد. آنگاه دست بريده به چهره نزديك كرد وخون بر آن پاشيد تا زردي آن پنهان دارد. آنگاه خواند‌: خويشتن را به بيماري ها تسليم نداشتم‌ مگر اينكه مي دانستم كه وصل، مرا حيات دوباره مي بخشد جان عاشق از آن رو شكيباست كه آنكه او را به درد مبتلا داشته است، درمان كندو چون آويختندش، گفت: اي ياور ناتوانان! مرا در ناتواني ام درياب! و چنين خواند : مرا. چيست؟ جفا نكرده، بر من جفا مي رانند، و نشانه هاي هجران، پنهان نمي ماند. تو را مي يييم كه مرا در هم مي آميزي و مي نوشي. و پيمان تو اين بود كه مرا نياميخته بنوشي و چون به مرگ روي آورد, چنين گفت: لبيك! اي آگاه به رازوزمزمه من. لبيك! لبيك! اي مقصد ومقصود من ! تو را خواندم. بل‌,‌ تو مرا به خويش خواندي. آيا من تو را مناجات كردم يا تو مرا ؟ عشق به مولايم, مرا به ناتواني و بيماري كشانده است.و چگونه از مولاي خويش به مولايم شكايت برم ؟ از روحم, واي بر روحم! و افسوس كه من خود اصل غوغايم...
شيخ بهايي , كشكول,دفتر اول

امروز صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات نامه ای از يک دختر دانشجوی ناشنوا دارد همراه با پاسخ سرکار خانم حسينی مسئول صفحه که خواندنی است .

روزنامه همشهری امروز در ويژه نامه تهران خود مصاحبه ای با من دارد که در مورد " مناسب سازی شهری است " . اينجا می توانيد بخوانيد.

فردا صبح کنگره فيزيو تراپی امسال در سالن مجتمع رفاهی وزارت کار افتتاح می شود.اگر اشتباه نکنم اين کنگره سيزدهم است و يک نکته تازه دارد و آنهم اينکه برای اولين بار محل برگزاری آن تغيير کرده است .خب کنگره مزيت خوبی هم دارد ،حداقل سالی يکبار دوستان قديمی را دور هم جمع می کند. البته در سالهای اخير بواقع هم حجم مقالات و هم بلحاظ محتوائی تغييرات خوبی را در مقالات شاهديم. اميدوارم اين کنگره هم بتواند بخوبی برگزار شود...

روزنامه همشهری و چند روزنامه ديگر ديروز خبری داشتند از سميناری تحت عنوان" اولين همايش کادر درمانی آموزش به مددجو ". راستش اول که چه عرض کنم، آخرهم نفهميدم ، همايش مربوط به چه بوده ؟ کی برگزار کرده؟ چرا در مورد معلولين صحبت شده ؟ فقط تيتر زدند که سالانه بيش از 30 هزار معلول به جمعيت کشور اضافه می شود. خودتان بخوانيد....

امروز يک CD جالب ( البته 2 CD ) در يک بسته بندی خوب و مناسب بنام " استاد يک و دو " بدستم رسيد که کار ارزنده ای از دانشگاه علوم پزشکی مشهد است. انصافا " اين دانشگاه با هدايت جناب آقای دکتر بهرامی از پيش کسوتان کاربرد رايانه در پزشکی و نيز امور اداری و آموزشی با شيوه های جديد است. مجموعه های خوبی از کاربردی ترين نرم افزارهای مورد نياز اعضا هئيت علمی را در اين دو CD طراحی کرده اند که جای تقدير و تشکر دارد.اميد است بتواند در اختيار همه دوستان قرار گيرد تا براحتی و سهولت بيشتر بتوانند از برنامه ها و بويژه اينترنت استفاده کنند.....

امروز با پرواز ساعت 30/5 صبح برای شرکت در مراسم تشيع پيکر مرحوم دکتر چولائی به اهواز رفتم. بعلت برخی از مشکلات و اينکه جمعی از فاميل هنوز خود را به اهواز نرسانده بودند ، متأسفانه مراسم به فردا موکول شد و با توجه به مشغله های موجود نتوانستم برای فردا در آنجا بمانم. گويا قرار شد در کنار شهدا بويژه شهيد ملک زاده برادر همسرش بخاک سپرده شود. امروز هم همه دوستانی که تماسی داشتند چه حضوری و چه تلفنی همه از ويژگی های خوب و ارزنده او می گفتند. براستی چرا او بايد اينهمه زود از جمع دوستان برود و واقعا زيان از دست دادن او را چگونه می توان جبران کرد.اميدوارم خداوند بيش ار پيش ياريمان کند.....

ديشب ساعت از 9 گذشته بود كه دكتر كاظمي خبر داد دكتر چولائي همكار عزيزمان دچار سكته قلبي شده و درگذشته است. ماتم زد ‏؛ رضا ؛ مگر ممكن است من تا حدود ساعت 1/5 با او بودم. به سمت بيمارستان اميرالمومنين حركت كردم. كار تمام شده بود وقتي رسيدم.به منزل او رفتيم . غوغائي برپا بود مادر پيرش كه دوسال پيش يكي ديگر از پسرانش مهندس ...را از دست داده بود ؛ همو كه فرزندانش را با بي همسري بزرگ كرده و هركدام براي جامعه متشا خيرات و بركات بوده اند ؛ بار ديگر قرياد مي زد.بچه هاي رضا بي تابي مي كردند.واقعا چگونه مي توان پذيرفت كه ر ضا رفته است. آخر او تاره برگشته بود. مي خواستيم بار ديگر از شيوائي قلمش سود ببريم.مي خواستيم از اشعارش بهره ببريم.پاي كلام شيرينش بنشينيم.از علمش همه برخوردار شويم.براستي رضا رفته است؟ صبح همه دوستاني كه امكان دريافت خبر راداشتند به بهشت زهرا آمده بودند تا اورا براي آخين بار ببينند. ديروز از من و دكتر رضازاده مرتب مي خواست در موسسه باشيم و گپ بزنيم ؛دكتر رضازاده گفت شنبه هم هست ؛ گفت نه بنشين مي خواهم ببينمت. راستي چرا قدر همديگر را نمي دانيم.مگر چند نفر مثل عبدالرضا هستند كه همه زندگيشان وقف كمك به ديگران است وآنقدر در اين راه پافشاري مي كننذ كه گاه جان خود مي بازند. يك نفر را نمي يابيد از او كينه اي داشته باشد. رضا رابراي خاكسپاري به اهواز بردند.من هم انشاالله فردا صبح مي روم . فقدان دكتر عبدالرضا چولائي عضو هيات علمي جهاد دانشگاهي علوم پزشكي ايران را كه ضايعه اي بزرگ براي جامعه علمي و توانبخشي كشور است به همه دوستان و همكاران عزيز تسليت مي گويم.براي همسر فداكار ؛ مادر بزرگوار و فرزندان برومندش آرزوي صبر و اجر در اين مصيبت دارم.

فردا مجمع پاراالمپيك در كيش برگزار مي شودوبايد به كيش بروم وچون دير برمي گردم احتمالا نتوانم فردا بللاگ بنويسم.در مورد مجمع انشاالله بعدا مي نويسم.

مرکز اطلاعات و مدارک علمی ايران که پيش از اين هم آنرا نعرفی کرده بودم می تواند به عنوان يکی ار بزرگترين پايگاه های اطلاعاتی در ايران معرفی شود. در يکی از صفحات آن بعضی از مقالاتی که امکان دستيابی به کل متن آن وجود دارد ، فهرست شده است که برخی از آنها می تواند مورد استفاده همکاران قرار گيرد. در اينجا می توانيد آنرا ببينيد...

مدتی قبل قول داده بودم که اگر بتوانم کلاس درس روش تحقيق با تأکيد بر علوم توانبخشی را در پايگاه شخصی خودم قرار دهم . خب از ديشب با اجازه ای که از صاحب محترم مدرسه وب برای استفاده از فرمت کار ايشان دريافت کردم ، توانستم صفحه اول آنرا در پايگاه قرار دهم.اين قسمت شامل سرفصل های درس و توضيحات مختصری در مورد آنست. اميدورام بتوان در زمان کوتاه تری آنرا به سرانجام برسانم......

روز پنج شنبه گزارش سالانه 2001 مرکز کوبه ژاپن متعلق به سازمان جهانی بهداشت را دريافت کردم. اين مرکز در نوع خود از مراکز مهم محسوب می شود که بيشتر حول سه محور اساسی فعاليت می کند. سالمندی و سلامتی، شهرهای سالم و مقوله رفاه اجتماعی و سلامتی. در سال 2001 رئيس آن مرکزآقای دکتر کاواگوشی دوبار به ايران آمد که يکبار آن ما هم ميزبان ايشان بوديم .بازديد های خوبی در ايان داشت که بسيار هم راضی بودند.آقای دکتر امينی از ايرانيان فعال در سازمان ملل و بهداشت جهانی هستند که مشاور ايشان هستند.در گزارش سالانه در همان صفحات ابتدائی تصاويری از تهران و مرکز مولوی در هنگام بازديد آقای دکترکاواگوشی بچاپ رسيده است که جالب است.مجموعه گزارش سالانه علاوه براينکه گزارش فعاليت ها را ارائه کرده است برخی مفاهيم و مسايل مبتلابه در اين سه حوزه را نيز شرح داده است که می توانيد در اينجا آنرا بيابيد.

امروز فرصتی پيدا شد تا کتاب ارزنده " کيمياگر " نوشته " پائلو کوئيلو " را بخوانم . کتابهای زيادی از ايشان ديده بودم ولی فرصتی برای خواندن آنها نداشتم.بسيار جالب بود نگاهی عرفانی به جهان و دنيای اطراف ، داشتن هدف و مقصد در زندگی ، تلاش در راه ديدن جهان آنگونه که خداوند خواسته است و بويژه درک نشانه هائی که او مشخص می کند ، شايد همه نشانه هائی از عرفان شرقی باشد.پيش از اين هم در کتاب استاد پير که" دکتر ثريا "آنرا نوشته اند با همين موضوع برخورد داشتم که همه عرفا وشايد اديبان در نقاط مختلف دنيا از يک مسير به خلقت وجهان نگريسته اند. بسياری ار مفاهيمی که عرفا و شاعران ايرانی گفته يا سروده اند با همان شکلی يا در صورتی ديگر در آثار آنان نيز آمده است - در سخنرانی های استاد الهی قمشه ای هم بارها بدان اشاره می شود- اما نکته جالب اينکه در ديباچه کتاب ذکر شده بود که اين کتاب در چندين کشور جهان از جمله ژاپن ، امريکا ، آرژانتين، برزيل و... بعنوان کتاب درسی معرفی شده است. خيلی افسوس می خورم از اينکه اينهمه منابع غنی در عرفان اسلامی و ايرانی داريم اما آنقدر سنگين نوشته شده اند که انسان کمتر جرات نزديک شدن بدانها را پيدا می کند آنوقت بايد ببينيم که اينگونه کتابها به چاپ های هجدهم وبيستم می رسند. جالب تر اينکه اگرکلامی هم بگوئی که می توانيم از اين کتابها در مدارس و دانشگاهها هم توصيه کنيم ، خب ....

امروز دوباره به نمايشگاه كتاب رفتم. نسبت به روزهاي قبل شلوغ تر بود و خوشبختانه , مسابقه فوتبال استقلال - پرسپوليس هم نتوانسته بود از استقبال مردم و بخصوص جوانان كم كند. امروزازديدن آنهمه كتاب، هم خوشحال شدم و هم ناراحت . خوشحال ازاينکه تيراژكتاب در كشور ما بالا رفته و ناراحت از اينكه اينهمه كتاب هست كه نخوانده ام. متاسفانه , كمبود وقت ‌آزاد اجازه نمي دهد كه مطالعات من از محدوده حوزه كاري و تحصيلي ام فراتر رود و اين موضوعي است كه خيلي از آن رنج مي كشم. شايد مشکل اين باشه که ما مطالعه را جز کارهای ضروری نمی دانيم و برای آن وقت کافی نمی گذاريم. هميشه منتظريم وقتی خالی بشه تا مطالعه کنيم ولی خودمان برای آن وقتی مشخص را تعيين نمی کنيم.اميدوارم حضور در اين نمايشگاه ها فرصتی برای بازنگری در اينگونه تفکراتمان هم باشد....


خب کاروان ورزشی معلولين وجانبازان تهران با دست پر از مسابقات پاراالمپياد پا يتخت های آسيا به تهران بازگشت . متأسفانه بدليل مشغله ها نتوانستم به فرودگاه بروم.خيلی دلم می خواست حتما " در مراسم استقبال شرکت کنم. بويژه اينکه يکی از همکاران معلول در حوزه توانبخشی سازمان " آقای کمالی فر " در بين عزيزان بود و الحمدلله 3 مدال طلا هم کسب کرده است. راستی مخارج اين اعزام با اينهمه موفقيت چقدر بوده است؟ مقايسه کنيد با پول خريد يک بازيکن فوتبال ، آنهم با آن نتايج که بسياری اوقات انسان شرم از بيان آنها دراد. خبر موفقيت دوستان را در روزنامه جمهوری کاملتر نوشته بودند......

نابينايان استان يزد جز اولين گروه هائی هستند که به نهضت سبز ايران پيوسته اند. خبر را در همشهری امروز بخوانيد.....

آقای دکتر علی زاده محمدی از دوستانی هستند که سالهاست برروی موضوع موسيقی درمانی بويژه در مورد بيماران روانی و کودکان معلول تحقيق و مطالعه می کنند. اخيرا انجمن موسيقی درمانی ايران را با کمک استادان ديگر تشکيل داده اند.مصاحبه خوبی با روزنامه سياست روز داشتند که مربوط به ديروز است ومتأسفانه بدليل اينکه در سايت آن روزنامه امکانی برای دريافت از بايگانی وجود نداشت نتوانستم لينک آنرا قرار دهم.مصاحبه در صفحه 5 روزنامه مورخ 17/2/81 چاپ شده است. البته انشاالله بتوانم آدرس سايت آنها راهم بزودی در اختيار شما قرار دهم.

جام جم امروز گزارش گونه ای از نمايشگاه کتاب دارد که يک جمله آن برايم جالب بود . از قول دکتر محسنيان راد استاد محترم ارتباطات نقل شده که " زبان بريل را ايرانيان دردوره صفويه ابداع کرده اند " . بديهی است ايشان بدون سند حرفی نمی زنند.بهتر است در اين زمينه همکاران گروه های نابينايان ما کمی بيشتر تلاش و بررسی نمايند. .

همشهری امروز در همان صفحه سه مطلب کوتاه هم در زمينه مسائل معلولين دارد که جالب است .....

امروز فرصتي پيش امد تا از نمايشگاه بين المللي كتاب بازديد كنم. به نظرم ، هرچند استقبال عمومي نسبت به سال هاي قبل كمتر شده بود، اما نمايشگاه امسال از نظر برنامه ريزي و اجرايي ، خيلي بهتر از گذشته بود. وقتي وارد محوطه نمايشگاه شدم. چند نفر از دوستان معلول که با صندلی چرخدار به نمايشگاه آمده بودند را ديدم و راستش كمي ترسيدم چون فكر كردم نكند معلولان عزيز ما اينجا هم با همان مشكل هميشگي، يعني نبود امكان تردد مواجه شده باشند. اما وقتي غرفه هارا ديدم ، تاحدی خيالم راحت شد. ورودي سالن ها و همينطور داخل آنها براي عبور معلولين مناسب سازي شده بود. اما متاسفانه هنوز مشكل شيب تند محل هاي عبور صندلی چرخدار وجود داشت، با اين حال، اين از هيچ بهتر بود علاوه بر اين امسال با عريض تر كردن راهرو ها و فضاي بين غرفه ها امكان تردد همه بازديد كنندگان بهتر شده بود. اميدورام در سال آتی با بر طرف شدن برخی ضعفها و نارسائی ها وضعيت بهتری را شاهد باشيم. البته ناگفته نماند که با توجه به هماهنگی خوبی که از جانب آقای رمضانپور معاونت محترم فرهنگی وزارت ارشاد معمول می شود برای نمايشگاه های بعدی اميدواری خوبی وجود خواهد داشت....

روزنامه همشهری امروزدر " صفحه معلولين " خود مقاله خوبی در مورد " هدفهای آموزشی و پرورشی کودکان عقب مانده ذهنی " دارد که جالب است و خواندن آنرا توصيه می کنم....

صفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات امروز حاوی گزارش زيبائی از مرکز نمونه است که جالب و خواندنی است.....

صبح ها که به بهزيستی می روم ، مسير حرکتم از فلکه دوم نيروی هوائی می گذرد. از سال قبل می ديدم که برخی از مردم برای پياده روی و گاهی هم دويدن صبح ها بدانجا می آيند. نکته قابل ملاحظه حضور افراد ميانسال و بدنبال آن سالمند در اين ساعات بود که هروز بر تعداد آنها افزوده می شد، بويژه خانمها که خيلی بيشتر از مردان بودند. امروز صبح در آنجا تعداد افراد آنقدرزياد شده بود بطوری که احساس می کردی راهپيمائی می کنند. البته ميدان با توجه به اوضاع مناسب جوی امسال بسيار زيبا وپر نشاط شده است. فکر کردم با توجه به شعاری که سازمان جهانی بهداشت برای امسال انتخاب کرده است " تحرک برای سلامتی " ، در اين ميدان اتفاق مبارکی در حال رخ دادن است و آن اينکه مردم بويژه خانمها اين روزها برای سلامتی خود ارزش بيشتری قائل می شوند وحاضر به رفتارهائی هستند که پيش از اين آنها را خلاف - حداقل - عرف می دانستند. بنابراين فکر می کنم مردم کم کم آماده حضور و فعاليت در بعضی صحنه ها که قبل از اين آنرا امری ضد ارزش می دانستند ، شده اند. من بواسطه تخصص در آموزش بهداشت با بسياری از رفتار های غير بهداشتی آشنا هستم که افراد عليرغم اينکه می دانند مضر برای سلامتی آنهاست ، متأسفانه آنرا انجام می دهند وبالعکس رفتارهای مناسب و صحيحی که عليرغم اينکه بر مفيد بودن آنها واقف هستند ، آنها راانجام نمی دهند. اين امر مربوط به امروز يا ديروز نيست بلکه بنظرم ريشه در فرهنگ ما دراد و به سختی و با کاری طولانی مدت قابل حل خواهد بود. به هر صورت آنچه امروز در فلکه دوم نيروی هوائی ديدم و می دانم در بسياری ديگر از پارک های تهران وساير شهرها در حال انجام است يک خبر ديگر را هم با خود دارد و آن اينکه بزودی ما با افراد مسن بيتشری روبرو خواهيم بود که در دوران سالمندی ازسلامتی و تحرک بيشتری برخوردار خواهند بود وطبيعتا" نيازهای متفاوتی با سالمندان فعلی دارند.نيازهائی که بايد از امروز بفکر تأ مين آنها بود.اميدوارم هر روز شاهد حضور بيشتر افراد در مکان های ورزشی باشيم تا به سلامت فردی و اجتماعی در جامعه نزديک شويم..........

امروز به مقاله ای برخوردم تحت عنوان " بررسي اپيدميولوژي كمبود روي دردانش آموزان مدارس راهنمائيي شهرتهران درسال 1376 " که در سايت " Iran Food " قرارداشت . سايت مربوط به مسائل تغذيه است ولی خب تصور می کنم برای جسنجوی مقالات برای ما هم مناسب باشد. فکر می کنم سايت خوبی برای ديدار باشد

يادداشت امشب را در حالی می نويسم که بخاطر واقعه امروز " پارک شهر " بسيار ناراحتم. اگر خاطرتان باشد، ديشب در مورد نحوه کار گروهی که از المپيک ويژه به ايران آمده بودند صحبت کردم و گفتم كه چگونه بسياری از مسائلی راکه بنظر ما پيش پا افتاده می آيد، در حد يک موضوع خيلی مهم ، آنهم با اسلايد و شرح و بسط زياد بيان می کردند. حال بيائيد به خودمان بنگريم ، چرا اينگونه جان انسانها برايمان بی ارزش شده است ؟ چرا از وقايع عبرت نمی گيريم ؟ آخربراساس تعاليم قرآنی و اسلامی که بايد بيش از ديگران از وقايع درس بگيريم. ..اين چندمين واقعه دردناک برای دانش آموزان اين مرزوبوم است؟ حادثه تهرانپارس ، حادثه ولنجک ، حادثه دزفول و.... مگر اين کودکان چه گناهی کرده اند که بايد قرباني بی مبالاتی و بی خردی بزرگسالانی شوند که اين همه ادعا دارند؟ اگر به همين بزرگان بگوئی بستن کمربند ايمنی ، بستن جليقه نجات برای قايقرانی ، استفاده از کلاه ايمنی برای دوچرخه و موتور، عبور از خط عابر پياده و بسياری كارهاي پيش پا افتاده ديگر لازم است ، جوابشان اين است كه : " ای بابا اينها خيلی اهميت ندارد ! کو تا حادثه ! سالهاست چيزی اتفاق نيا فتاده و..." ياد حديثي می افتم ، قريب به اين مضمون كه : " گناه بزرگ آنست که آن را کوچک شماری " . آيا واقعا" در اين وقايع، نگاه و برخورد ما همين گونه ساده انگارانه نيست ؟ آنقدر مسائل را سرسری می بينيم که هر بار عده اي را از دست مي دهيم و بعد از مدتي، باز فراموش مي كنيم.. . امروز دريکی ازروزنامه ها خواندم که قريب 1700 نفراز 25 اسفند 80 تا 15 فروردين امسال در سوانح رانندگی فوت کرده اند . خب حتما جان انسانها ديگر ارزشي ندارد که نه خودمان برای آن فکری می کنيم و نه دوستان دست اندر کار . فکر می کنم بايد از واقعه امروز بيشترين درس عبرت را برای آينده بگيريم و با نگاهی دقيق و موشکافانه، زوايای آن را بررسی کنيم و از همين فردا حتی اگر لازم است، قوانينی را به سرعت به تصويب برسانيم تا کمتر شاهد اين حوادث تلخ باشيم..... از خداوند متعال برای از دست رفتگان طلب آمرزش و برای بازماندگان صبر آرزومندم....

يک نکته از سفر هئيت المپيک ويژه مد نظرم بود که می خواستم حتما" در مورد آن صحبت کنم وآن تفکر منظم و حاکم بر برنامه های آنان است. در بين صحبت ها زمانی که ازبرنامه های سال جاری و نيز سالهای آتی بحث می شد نظم در برنامه ها بشدت منعکس بود .از امروز برنامه های سال بعد فهرست شده بود. امسال دو رشته ورزشی در منطقه خاورميانه و شمال افريقا اضافه خواهد شد و سالهای بعد سه و چهار وپنج که در سال 2006 جمعا" 14 رشته در منطقه خواهد بود. نام رشته ها نيز امروز برای هر سال مشخص است. اگر امروز از توانائی ايران برای دستيابی به هدف 20000 ورزشکار ذهنی در سال 2006 صحبت می کنند، بواقع برنامه ها را هم برهمين اساس تنظيم کرده اند. برايم جالب بود که بسياری از مسائل پيش پا افتاده راهم از طريق اسلايد و توضيح منظم آن بيان می کردند. و اگر شما می گفتيد مثلا ما زودتر می خواهيم واليبال را شروع کنيم ، امکان نداشت چون واليبال فرضا" در سال 2005 اضافه می شد. نکته ديگر که جالب بود شفاف بودن مسائل در ديدگاه آنان بود در همه جلسات نظرات خود را به صراحت بيان می کردند و تعارفی نداشتند.اين هم به نظرم در مسير همان اهداف تعيين شده است که بايد تأمين شود ونمی توان با شوخی و تعريف نابجا و وقت گذرانی بدانها دست يافت. اميدورام اينگونه جلسات بتواند در روشن سازی امور و بويژه فراهمنمودن موجبات تفکر سيستماتيک بما کمک کند.

حدود ده سال پِيش که به عنوان معاون امور توانبخشی به بهزيستی آمدم ، يکی از مهمترين مسائلی که با آن روبرو بوديم موضوع " عقب ماندگی ذهنی " بود. يادم می آيد حدود 50 هزار نفر را در نوبت نگهداری در مراکز ذکر می کردند.اصولا از مراکز روزانه خبری نبودو همه چيز حول محور نگهداری خلاصه می شد.از سوی ديگر نگاه برای حل قضيه نيز معطوف به همين مراکز دولتی بود.شايد تنها چاره برای ما با توجه به مشکلات عديده برای سرمايه گذاری دولتی ، نگاه به بخش غير دولتی بود که خب با انواع تهمتها نيز در اين مسير روبرو بوديم.نهايتا کار در بخش غير دولتی که آغاز شد و سامان گرفت نهادی بوجود آمد که حتی با رفتن موقت من هم خوشبختانه آسيبی جدی نديد و امروز بسيار خرسندم که آن نهال کوچک ( مراکز غير دولتی ارائه خدمات توانبخشی ) به بار نشسته است و از حدود 5 مرکزدرسال71 به 650 مرکز افزايش يافته است. قصدم دفاع مطلق از اينگونه مراکز نيست بلکه معتقدم در برخی از آنها مشکلاتی وجود دارد، ليکن آنچه امروز را برايم خاطره انگيز نمود ، ديدن بچه های مرکز نمونه در حوالی شهريار است. انصافا همکاران عزيزم در آن مرکز با زحمات شبانه روزی خود آن مرکز را به معنای نام مرکز نزديک کرده اند. نگهداری شبانه روزی از حدود 500 انسان والبته نه نگهداری صرف بلکه يک زندگی تمام و کامل.کار ساده ای نيست . دوستانی که از المپيک ويژه آمده بودند نيز بسيار تحت تأثير قرارگرفته بودند و بيان کردند که عليرغم پائين بودن سطح هوشی بچه ها کارهای بزرگی در مرکز انجام شده است. در زمينه ورزشی هم آقای محمد ناصر مسئول ورزش منطقه خاورميانه و شمال افريقا در المپيک ويژه خيلی هيجان زده شدند وهمراه بچه ها به ورزش هم پرداختند.( فکر می کنم برای بازيهائی که در شهريور ماه برگزار می کنند رقيبان خوبی را امروز ملاحظه کردند). همه اين موضوعات راکه در مقايسه با وضعيت آنروزها نگاه می کردم تغييری اساسی را متوجه می شدم . امروز ما ديگر افراد پشت نوبت در خيلی از استانها نداريم و يا بندرت - البته در برخی استانها در مورد بالای 14 سال ممکن است فهرستی وجود داشته باشد- و بويژه در مورد افراد کمتر از 14 سال که احساس می کنم موفقيت بزرگی برای کشور بدست آمده است. امروز بسياری از بچه ها را ديدم که در سالهای قبل آنها را بايد برروی تخت ها می ديدید که غذا خوردنشان هم روی تخت ها صورت می گرفت و شايد به تخت ها هم بسته می شدند و امروز مستقل غذا می خورندو يا برخی با کمک مادرياران زحمتکش، چيزی که چند سال قبل کسی حتی فکرش راه نمی کرد. شور ونشاطی که امروز در مرکز نمونه ديدم برايم خيلی خاطره انگيز و اميدوار کننده بود. مطمئن هستم روزها ، ماه ها و سالهای بعد خبرهای بهتری از اين گروه خواهيد شنيد.....

متاسفانه ديشب نتوانستم يادداشتی بنويسم. دليل عمده آن ورود هيئتی از المپيک ويژه معلولان ذهنی به ايران بود که تا ديروقت با آنان بوديم. اين هيئت برای بازديد از فعاليت های ايران در مورد ورزش کم توانان ذهنی و ارائه راهکار برای فعاليت در اين زمينه آمده اند. امروز هم ملاقات هائی را داشتند که بسيار خوب بود.(البته اين را آنها می گفتند) هرچند بسيار از وضعيت هتل استقلال ناراضی هستند.!!! ديشب که ما آنجا بوديم حدود ساعت 11 چراغهای لابی هتل رو
خاموش می کردند که سالن رو ترک کنيد.!!! خب ميشه از اين چيزا بقيه وضع رو فهميد!!! انشاالله بعدا بيشتر در مورد کار توضيح خواهم داد.