چند روز ديگر ۱۲ آذر ماه است و روز جهاني معلولان. آنچه بياد دارم اينکه ، در طول سالهاي خدمت در حوزه توانبخشي تمام تلاش جمعي دوستان بر محور ارزش بخشيدن به فرد داراي معلوليت بوده است . در اين مسير گاهي هم بعلت پافشاري بر مواضع خود ، مورد کنايه و ...برخي ناآگاهان هم بوده ايم. خداوند را هم شکر مي کنم که تااندازه زيادي هم توانستيم نظر جامعه را نبست به افراد معلول تغيير داده و آگاهي افراد را دراين زمينه بالا ببريم. در روزهاي پاياني هفته گذشته يک آگهي در روزنامه ها از سوي روابط عمومي سازمان بهزيستي توجهم را جلب کرد. چيزي درست بر خلاف آن مسيري که تاکنون مي رفتيم. درخواست کمک براي تامين مسکن معلولين ونيازمندان همراه با عکس يکي از ورزشکاران توانمند و از افرادي که در سازمان مشغول فعاليت هستند!!! بسيار متعجب شدم ، اين ديگر چيست ؟!!بارها در اين مورد بحث کرده بوديم که موضوعات کاري در دو حوزه توانبخشي و حمايتي سازمان کاملا از نظر حنس متفاوت هستند و خوشبختانه با درک متقابلي که وجود داشت ، مشکلي هم پيش نيامد. از زماني که دوستان جديد به سازمان آمدند و اظهار شد که استراتژي ما بازگرداندن سازمان به همان وضعيت سالهاي آغازين تشکيل سازمان است ، مي شد حدس زد که بزودي چنين کارهائي هم رخ خواهد داد. هرچند بحث مشکل مسکن ممکن است در هردو زمينه توانبخشي و اجتماعي مطرح باشد ولي نوع مسکن و وضعيت افراد داراي معلوليت با بخش اجتماعي کاملا متفاوت است. توصيه مي کنم دوستان يکبار زحمت بکشند و دلايلي را که معلولين و حوزه توانبخشي براي جدا کردن بحث بيمه معلولين از کميته امداد داشتند مرور کنند ، که خوشبختانه مجلس هم با درک صحيح از قصه به آن راي داد. در چند سال اخير مذاکرات ما با سازمان مديريت در مورد حل مسئله مسکن به توافقي انجام نشد هرچند هر دفعه به توافقات اوليه مي رسيديم ولي در نهايت بودجه اي اختصاص نيافت. در حال حاضر هم به نظر نمي رسد برنامه خاصي مطرح باشد و تصور مي کنم اين قصه هم به همان سرنوشت بودجه ۴ ميليارد توماني دچار خواهد شد که امسال در سازمان از سهم حوزه توانبخشي کاستند و در بخش هاي ديگر هزينه کردند . اگر خيلي به فکر مسکن معلولان هستيم همين ميزان اعتباري که امسال از بودحه توانبخشي کاستيد به مسکن آنان اختصاص مي داديد و اينگونه در آستانه روز جهاني معلولين که بايد نمايشي از توانمندي هاي معلولان بر پا کرد، آنان را موجوداتي ضعيف و حقير نشان نمي داديد. البته من مخالف جلب کمک هاي مردمي نبوده و نيستم ولي مطمئن هستم با حرکت اخير و در آستانه چنين روزي ضربه روحي به معلولين توانمند کشور وارد شده است.
نکته اي که باعث شد تا اين مطلب را بنويسم ، علاوه بر احساس شخصي که نسبت به اين موضوع داشتم ،‌تلفني بود که آن دوستي که از تصويرش در اين آگهي ها استفاده شده است زدند ومي گفتند بدون اجازه او اقدام به اين کار شده است و مشکلاتي در خانواده برايم بوجود آمده است. در حالي که ملاحظات اخلاقي در چنين مواردي ، حرف اول و آخر را مي زند. خاطرم هست سال گذشته که قصد چاپ پوستري براي روزجهاني معلولين را داشتيم ، قرار شداز عکس جناب آقاي ميرزائي - قهرمان دو وميداني پارالمپيک سيدني - استفاده کنيم . عکس را به همراه اجازه استفاده از کميته ملي پارالمپيک دريافت کرديم ولي تا اجازه آن دوست - آقاي ميرزائي ـ را که در اهواز اقامت داشتند ، نگرفتند اجازه چاپ پوستر را ندادم. استفاده از عکس افراد بويژه معلولين داراي حساسيت هاي ويژه اي است که بايد بدقت مورد عنايت قرارگيرد. اميدوارم اين مشکل و نيز آن مسئله اول که ذکر کردم به طرز شايسته اي حل شود....

امشب شب قدراست و از همه دوستان التماس دعا.....

امروز بعد از ظهر فرصتی دست داد تا به دامنه های پوشيده از برف البرز در شمال تهران سری بزنيم. بواقع طبيعت زيبائی را در اختيار داريم که هم قدر نمی دانيم و هم به خوبی از آن استفاده نمی کنيم. با فاصله ای اندک از تهران می توانيم به طبيعتی زيبا دست پيدا کنيم. از جاده فشم به سمت زايگان رفتيم .برف بسيار خوبی باريده بود - حدود 10تا 15 سانی متر- و مناظر بدیعی بوجود آمده بود که از تماشای آن سير نمی شدی . شخصا" به اين منطقه خيلی علاقمندم . مسير های خوبی هم برای کوهنوردی دارد که بسيار زيبا و جذاب هستند. انشاالله در اولين فرصت دوستان سری بزنند لذت ببرند....

شهادت امير المومنين، اسوه تقوی و عدالت ، مرد شمشير و قلم. مظلوم تاريخ را به همه مسلمانان و یويژه شيعان و هم ميهنان عزيز تسلیت عرض می کنم. مجموعه ای از سخنان ارزشمند ايشان را در اينجا می توانيد ببينيد.

با توجه به مشکلی که در مورد تاريخ شمسی وجود داشت ، فعلا با برداشتن آن قسمت ها مجبور شدم برای اينکه دوستان بتوانند وبلاگ را مشاهده کننداز تاريخ های ميلادی استفاده کنم. اميدوارم مشکل بزودی برطرف شود.

از امشب شب های ماه مبارک رمضان حال وهوای ديگری دارد. ليالی قدر به همراه مصيبتی که بر جامعه شيعيان با حادثه عظيم ضربت خوردن حضرت علی (ع) وارد می شود ، اين شب ها را گونه ای ديگر رقم می زند . ِکی از سايت های اصلی در مورد امام علی (ع)، پايگاه امام علی (ع) است که توصيه می کنم بويژه در اين روزها وشب های پر قدر استفاد نمائيد . از همه دوستان التماس دعا دارم....

امروز صبح يکی از دوستان عزيز زنگ زد و تولدم را تبريک گفت. بله امروز که دوم آذرماه است روز تولد من است. البته نه اينکه فراموش کرده بوده باشم وناگهان شوکه شوم ولی به هر صورت گاهی اين گونه تبريک گفتن ها لطف و صفائی دوچندان پيدا می کند و ازاينکه دوستانی داری که به فکر هستند بسيار خوشحال می شوی و به خود می بالی. خاطره ای هم از اين نوع برخورد ها دارم که بدين وسيله سعی می کنم یادی هم از دوستی بسيار عزيز کرده باشم. دوره دومی که به بهزيستی رفتم ديماه 76 بود . در اين دوره هم افتخار همکاری با برخی از دوستان گرانقدر را داشتم که از آنجمله جناب آقای دکتر خوئی بودند که پيش از اين در دانشگاه علوم پزشکی ايران در زمان تصدی استاد عزيز جناب آقای دکتر خسروی با هم همکار بوديم. در سال 77 در اتاقم نشسته بودم که گفتند آقای دکتر خوئی می خواهند بدفتر بيايند کمی نگران شدم که چه مطلبی پيش آمده است . خب آيشان تشريف آوردند و يک بسته کادو کوچک بهمراه يک شاخه گل زيبا و يک پاکت نامه ، آنها را به من دادند . هنوز متوجه نشده بودم .گفتند نامه را باز کن و بعد متوجه شدم که در متنی کوتاه تولدم را تبريک گفته اند و آروزی سلامتی و... يک سورپرايز واقعی!!! خب حتما" حال مرا در آن موقع درک می کنيد. بعد متوجه شدم ايشان با هماهنگی کارگزينی تاريخ تولد همه کارکنان را گرفته اند ومشابه اينکار را تقريبا" برای همه همکاران انجام می دهند و طبيعی است تاثير بسيار مثبتی هم درذهنيت کارکنان بجا گذاشته اند. بواقع اکثريت کارکنان بهزيستی به نيکی و شايستگی از دکتر خوئی ياد می کنند و اين چيزی نيست جز نگاه و عمل دلسوزانه ای که به امور داشتند. قصدم از بيان اين نکته اين بود که شما هم اگر در مسئوليتی اين چنين قرار داريد با چنين کار به ظاهر کوچک ولی بسيار عميق روح دوستی و عشق را در دل همکاران خود بارور کنيد تا به همديگر بياموزيم که هيچ چيز جای دوستی پاک ، بی آلايش و باصفا و صداقت را نخواهد گرفت و باور کنيد که اين کار زحمت زيادی ندارد...
همين الان که خواستم اين متن را بفرستم تا در بلاگ نوشته شود ، در ای ميل هايم که چک کردم نامه ای از سايت Webshots داشتم که به همين مناسب برايم کارت تبريک ارسال کرده است. جالب نيست ؟ ....

دوستی در قسمت اظهار نظر ها در آخرين يادداشتی که نوشته بودم پرسيده اند چرا روز پنج شنبه چيزی ننوشته ام؟ راستش را بخواهيد همانگونه که فبلا" هم گفته بودم آنروزی که در سال گذشته نوشتن اين يادداشت ها را آغاز کردم اصلا تصور نمی کردم که بتوانم آنرا ادامه دهم - بويژه آنروزها که مسئوليت اجرائی هم داشتم- اما به هر طريق با توفيق الهی اين کار تا امروز ادامه يافته است و هميشه سعی بر آن داشته ام که اگر می نويسم حتما آنگونه باشد که مفيد و لازم باشد وتلاش کرده ام تا صرفا" برای اينکه چيزی نوشته باشم يا به تعبيری برای خالی نبودن عريضه ننويسم. بنابراين ديشب همانند بعضی شب های قبل چيزی برای نوشتن نداشتم وخب ننوشتم. همين جا نکته ای به نظرم رسيد که بدنيست از جمله آخری که نوشتم کمک بگيرم تا آنرا بيان کنم. براستی چه ميزان قادر هستيم بر زبان ، عمل ، غضب وخشم ، حضور و ... خود مسلط باشيم؟ آيا قادريم اگر چيزی از ما نپرسيده اند ، چيزی برزبان نرانيم؟ آيا می توانيم در جائی که محل سخن گفتن نيست برخود مسلط باشيم و چيزی نگوئيم؟ آيا قادريم درمقابل درخواست های ناروا مقاومت کنيم؟ آيا در جائی که محل حضور ما نيست ، می توانيم حاضر نشويم؟ آيا می توانيم لباسی که اندازه ما دوخته نشده است ، نپوشيم؟ آيا قادريم از منافع مادی در مقابل عدم توانائی خودمان در برخی امور چشم بپوشيم؟ آيا می توانيم بگوئيم ، نمی دانم ، نمی توانم ، در حد من نيست و نمی پذيرم؟ فکر می کنيد اگر می توانستيم اينگونه باشيم آيا امروز ايران وايرانی در چنين جايگاهی قرار داشت؟ به تصور من ، اين نکات همگی نقاطی کليدی در جريان پيشرفت فرهنگی، سياسی و اجتماعی يک ملت است، چه برای ساختن کشور بايد اينگونه بود که فرمود: " تا خود را نسازيد ، ديگران را نمی توانيد بسازيد و تا ديگران ساخته نشوند کشور ساخته نخواهد شد" ....

ديشب نوشتم که اطلاعيه آن کارگاه آموزشی را در اينجا بگذارم که متاسفانه نشريه انجمن که منتشر شده است نسخه الکترونيک ندارد و تايپ همه آن هم زمان می برد فقط عرض می کنم که در صورت نياز به اطلاعات بيشتر با شماره فکس 2239086 با انجمن فيزيوتراپی ايران تماس بگيريد . احتمالا اطلاعيه را برايتان فاکس خواهند کرد....

قرار است در تارخ هاي ۱۸، ۱۹و ۲۰ آذرماه امسال يک کارگاه آموزشي روش تحقيق در محل دانشکده علوم توانبخشي برگزار کنم. برگزار کننده دوره انجمن فيزيوتراپي ايران است و محور برنامه بر تحقيقات فيزيوتراپي متمرکز خواهد بود علاقمندان بايد براي ثبت نام با انجمن تماس بگيرند. اگر توفيقي بود اطلاعيه آنرا در سايت قرار خواهم داد...

دوشنبه بيست وهفتم آبان ماه 1381


امروز فرصتي دست داد تا کتاب " گزارش وضعيت سلامت و بيماري در ايران " که جزء کار هاي پژوهشي ارزنده اي است که در سال 78 و زمان صدارت دکتر فرهادي انجام شده است ببينم. مجموعه اطلاعات مفيدي جمع آوري و تجزيه وتحليل شده است که مطمئنم با مديريت جناي آقاي دکتر کاظم محمد استاد ارزنده آمار حياتي نبايد نقص چنداني در آن پيدا کرد. اما ازيک اشتباهي که احتمالا سهوي بوده است نبايد گذشت و انشاالله آنرا به ايشان هم منعکس خواهم کرد و آن اينکه در بيان نابينائي و ناشنوائي از واژه هاي کوري و کري استفاده شده است که به نظر من جاي دفاع ندارد و حتما" لازم است تصحيح شود. از جناب اقاي دکتر محمد که سالهاست از نزديک با توانبخشي و بهزيستي آشنا هستند انتظار مي رود که در اين زمينه وسواس بيشتري داشته باشند. اميدوارم در چاپ هاي بعدي اين مشکل برطرف شود...

دوشنبه بيست وهفتم آبان ماه 1381



خب باز هم گويا در آن برنامه اي که تاريخ را به سال شمسي تبديل و در اين وبلاگ قرار مي داد اشکالي بوجود آمده است و ما دو روز است تاريخ را نداريم. از امشب تا رفع مشکل ابتداي هر مطلب تارخ را مي نويسم تا مشکلي پيش نيايد. انشاالله مسئله به سرعت رفع شود.

مطلبی که درمورد سايت دانشگاه علوم پزشکی ايران نوشتم يک اظهار نظر به همراه داشت که دوستی اشاره می کرد بهتر است به قسمت ژورنال ها


در سايت دانشگاه سر بزنيد وببينيد که آخرين شماره نشريه دانشگاه که در سايت موجوداست مربوط به سال 2000 است. خب وقتی مراجعه کردم ديدم درست می گويند البته همين اتفاق در سايت وزارت بهداشت در قسمت ژورنال ها هم ديده می شود مثلا به اين صفحه مراجعه کنيد آخرين شماره از نشريه " انديشه ورفتار " مربوط به سال 79 است. البته من می دان که هر دونشريه در نوع چاپی خود تقريبا" جزء نشريات منظم هستند. خب سوال اينجاست که قصد ما از راه اندازس سايت اينترنتی چيست؟ ايا صرف اينکه صفحاتی در اينترنت داشته باشيم راضی کننده و کافی است؟ نبايد صفحات به روز باشند؟ نبايد امکان تعامل جستجوگران و بويژه دانشجويان و معلمين را فراهم کنيم؟ امروز که امکان حبس اطلاعات وجود ندارد ، امروز حجم اطلاعات دريافتی قابل محاسبه نيست، بنابراين آنچه برمسئولين سايت های مراکز مختلف فرض است آنست که نکته مهم در بقای يک سايت بروزرسانی به موقع آن است و اگر بخشی را در سايت برای بهره برداری قرارمی دهيم، بروز کردن آن اولويت اول ماست هرچند بخواهيم اطلاعاتی را که عرضه می کنيم بفروشيم. مهم فروش و قيمت آن نيست مهم اين است که دردسترس پذيری اطلاعات را فراهم کنيم. از سوی ديگر آنچه از يک وب سايت دانشگاهی انتظار می رود امکان برقرای تعامل دانشجو با سيستم آموزش و استادان است . شرح دوره ها ، سرفصل دروس در رشته های مختلف، امکان ثبت نام و درخواست های آموزش از طرق سايت ودستيابی به منابع درسی و... همه از ويژگی های يک سايت پويا در دانشگاه است که در اکثريت دانشگاه ها از آن خبری نيست. تصور می کنم زمان آن رسيده باشد که فکری اساسی برای سايت دانشگاه صورت پذيرد در غير اينصورت فاصله های بروزرسانی اطلاعات از اين 5 سال هم بيشتر خواهد شد....

پريشب که از انگيزه استادان نوشتم خواستم چند نکته ای هم بگويم که نشد. ولی حرف آن دوستی هم که آن را نوشته بود تا حد زيادی درست است. بايد اول آنرا شناخت و دلايل آنرا يافت وسپس به چاره جوئی پرداخت. عيب ما اين است که در مورد خيلی چيزها ناگهان وبدون هيچ گونه مطالعه تصميم می گيريم حتی در سطوح کلان وبعد که متوجه اشتباه خود می شويم آنرا عوض می کنيم. درمورد استادان هم همينطور است متاسفانه برای آنان هم گاهی کسانی تصميم می گيرند که از احوال آنان بخبر يا کم خبرند. خب بعد هم که متوجه اشتباه می شوند خيلی دير شده است.بعد باز هم می نويسم....

مدتی اشت که موضوع حقوق عام معلولين مطرح است. امروز رونامه " ايران جمعه " مطلبی در مورد " حقوق شهروندی در قانون اساسی" داشت که جالب ديدم آنرا اينجا بياورم. اميدوارم ما که بدنبال تصويب چنين قانونی هستيم خود بايد با مفاهيم حقوق شهروندی که در قانون اساسی خودمان آمده است آشنائی کاملی داشته باشيم . پس توصيه می کنم حتما" مطالعه بفرمائيد حتی آنانکه نمی خواهند درتدوين اين قانون همکاری کنند....

دوستی نظر داده اند که مگر استادان چقدر انگيزه دارند ؟ واينکه همگی چقدر انگيزه برای ساير کارها داريم؟ خب ادامه بدهيم شما هم نظر خود را بگوئيد....

اين روزها يک سوال مشغولم ساخته است . چرا دانشجويان اين همه بی انگيزه اند؟ بويژه در مورد مسائل درسی و از آن ويژه تر در مورد تکاليف درسی؟ اگر پاسخی رسيد در مورد آن بيشتر بحث خواهيم کرد.

شنيدم که سرکار خانم " کيم سوان : از مسئولين برنامه سالمندان در اسکاپ در ايران هستند. ايشان قبلا هم به ايران - فکر می کنم سه بار - تشريف آورده اند . نظرات ايشان در اسکاپ برای حمايت از برنامه های سالمندان در ايران بسيار مهم است. بنابراين اميدوارم دوستان بتوانند ازاين فرصت بهره کافی ببرند. در صحبتی که با ايشان داشتم هرچند مثل هميشه مدت زمان کمی در ايران می مانند ولی از برنامه ايران راضی بودند. منتها باز هم مانند گذشته از ضعف در " مستند سازی " و نبود کافی گزارشات اقدامات گله داشتند. اميدوارم در آينده اين نقيصه که منحصر به بهزيستی نيست و يک درد مزمن در همه نهادها ، سازمان ها ووزارتخانه ها می باشد درمان شود.....

امروز يکی از دوستان می گفت آنچه شما درمورد تغيير جناب آقای فتوحی نوشتی موجب شده تا يکی از عزيزانی که مسئوليت جانشينی ايشان راپذيرفته است ، ناراحت شده اند وگويا بدل گرفته اند. خب حتما" اشتباه از من بوده است که ذکری از ايشان نکردم. دوست خوبم جناب آقای دکتر نحوی نژاد که قرار است به ستاد توانبخشی میتنی برجامعه بيايند ، از جمله معاونين موفق توانبخشی در استانها هستند. مدت زيادی است که ايشان در استان گيلان به خدمت مشغولند وحتی بعد ازبازنشتگی جناب آقای اعتمادی مديرکل سابق دفتر خدمات رفاهی قصد داشتم از وجود ايشان در آن محل استفاده کنم اما حساسيت حضور ايشان در گيلان را بااهميت تر تشخيص دادم وخب در آن زمان اينکار انجام نشد. اکنون هم که قرار است اين مسئوليت را بپذيرند خوشحالم زيرا در اين کار تجربه و علم کافی دارند و برنامه توانبخشی مبتنی برجامعه در گيلان از جمله برنامه های موفق استانی در کشور است. بنابراين آنچه در مورد جناب آقای فتوحی و تعويض ايشان گفتم بدون درنظر گرفتن موضوع جانشين ايشان است وصراحتا" اين دو را موضوعی جدا از هم می دانم واز نقطه نظر مديريتی و علمی هر دو نفر شايستگی های خود را دارا می باشند. برای دکتر نحوی نژاد آروزی توفيق بيشتر در کار هايشان دارم...

امروز تلفنی با سرکار خانم "دکتر مير فتاح " صحبت کردم. برای آنان که در حوزه معلولين فعاليت دارند نام " دکتر ميرفتاح" بسيار آشناست. شايد قريب به بيست و پنج سال از بروز ضايعه در نخاع ايشان می گذرد وعليرغم همی سختی ها ، فعاليت های ارزنده ای برای اعتلای وضعيت معلولان در ايران داشته اند. خيلی از دوستانی که دچار ضايعه نخاعی هستند ادامه فعاليت و زندگی خود را مديون راهنمائی ها و مهربانی های ايشان هستند و اين چيزی نيست که من بگويم ، اين را خود دوستان دارای معلوليت بار ها برای من گفته اند. اين روزها " دکتر ميرفتاح " در بستر بيماری شديد کليوی هستند و مدتی است که " دياليز " می شوند ، آنهم يک روز در ميان و اين برای انسانی که همه زندگی خود را براساس تحرک برای بقا ، پايه گذاری کرده است بسيار سخت است. نگرانی هائی که او امروز درمکالمه ای که داشتيم می گفت بيستر از آنکه به خودش مربوط شود به مسائل و مشکلات عزيزان معلول برمی گشت و اينکه چرا هنوز کسی به درستی درکی از نيازهای معلولان ندارد وبه شدت نگران آينده اين دوستان بود. تلاش او در راه اندازی " انجمن ضايعات نخاعی " به همراه تنی چند از دوستان ديگر ضايعه نخاعی يکی از آخرين دستآوردهای او برای جامعه معلولين ايران است که اميدوارم هر روز با قوت بيشتری بتواند فعاليت کند. به هر صورت قصدم از بيان آین مختصر قدررانی از زحمات " دکتر ميرفتاح " بود و يادآوری اينکه امروز و در اين ماه عزيز وظيفه ما دعای خير برای شفای عاجل اوست....

خب يکی ديگه ازتغييراتی که گفته بودم در حوزه توانبخشی رخ می دهد انجام شده است. يک جابجائی مديريتی صورت گرفته است .البته نکاتی وجود دارد که بدنيست دوستان توجه کنند . جناب اقای نجفی از مديران موفق در حوزه توانبخشی هستند و اين مربوط به همين چند سال گذشته نيست ؛ ايشان در دوره گذشته فعاليت من در سازمان هم بسيار موفق بودند وبواقع خود را وقف سازمان کرده اند. در اينکه از ايشان محل ديگری استفاده شود حرفی نيست اما تعويض اقای دکتر توکلی که مدت بسيار کوتاهی از دريافت حکم مديریت ايشان می گذرد ، کمی جای تامل دارد . در صورتی که ايشان در اين محل خوب عمل نکرده اند - که دراين مدت کوتاه نمی توان قضاوت کرد- بردنشان به مديريت ديگر خطاست. بويژه در شرايطی که وضعيت مراکز غيردولتی با مشکلات زيادی بويژه در مورد يارانه ها و بودجه - بخصوص تنظيم بودجه سال آتی - روبروست. هرچند انتظار می رود با توجه به سابقه و تجربه کاری آقای نجفی در پست جديد با مشکل کمی مواجه باشند اما فقدان ايشان در دفتر مراکز غيردولتی مسلما" مشکلاتی را بدنبال خواهد داشت. اين را از جهت کفايت مديریتی دکتر توکلی نمی گويم بلکه از نظروضعيت فعلی آن دفتر و لزوم رسيدگی ويژه به مسائل مراگز و انجمن های غيردولتی می گويم. به هر صورت حالا ديگر آن موضوعی که نبايد رخ می داد انجام شده است برای هر اقايان آرزوی موفقيت درام چون هر گونه موفقيت در اين زمينه بخبود رسيدگی به عزيزان معلول را بدنبال خواهد داشت . انشاالله...........

هر چند هفته کتاب گذشت ولی دو سايت در زمينه کتاب را معرفی کنم. اولين آنرا امروز در روزنامه همشهری جمعه ديدم. اين سايت که مجمومه بزرگی از کتابها را با توجه اينکه افارد ممکن است خيلی وقت برای خواندن نداشته باشند ، به صورت يک دقيقه ای در آورده است . البته قيلم های يک دقيه ای هم دارد. خب خودتان آنرا ببينيد.
دوم هم سايت کارت کتاب ايان که بتازگی آگهی های آنرا فراوان از تلويزيون ديده ايد. سر بزنيد می توانيد همانجا عضو هم بشويد....

امروز روزنامه ايران در مورد کيف دانش آموزان و مضرات حمل کيف های سنگين خبر بسيار کوتاهی داشت. متن خبر را اينجا بخوانيد. در مورد اين موضوع من دغدغه زيادی داشته ام. درهمان تحقيقی که در کنفرانس کويت ارائه کردم هم ما يکی از رفتارهای پيشگيری کننده را که باعث بهبود وضعييت بدنی دانش آموزان می شد همين طريقه صحِح حمل کيف مدرسه قرارداده بوديم. که خب بعد از آموزش تفاوت معنی دار هم بين قبل وبعد از آموزش در گروه آزمون پيدا کرديم . اينکه در آموزش و پرورش بايد بيشتر به مسئله پرداخته شود بسيار بااهمت است. البته بعد از آن کار که ما انجام داديم در تربيت بدنی دختران بخوبی موضوع مورد توجه قرارگرفت و فکر می کنم هنوز ادامه دارد. چند روز پيش به سايتی برخوردم که در اين مورد تصاوير


خوبی داشت و همينطور هم توصيه های مهمی که می توانيد آنها را اينجا بخوانيد...


فرارسيدن ماه مبارک رمضان با به حضور همه دوستان وهم ميهنان عزيز تبريک عرض می کنم. آرزوی قبولی طاعات و عباذات همگی را دارم و اميدوارم در اين ماه خدا ، حقير را نيز از دعای خير خود محروم نفرمائيد .

آقای دواتگران در وبلاگ " توانبخشی ايران " تقدير و ذکر خيری داشتند از جناب آقای فتوحی دوست و همکار ارزنده ما در سازمان بهزيستی. به نظر می رسد يکی از تغييراتی که قبلا گفتم رخ داده است و آن تعويض ايشان از رياست ستاد گسترش توانبخشی مبتنی برجامعه است. البته مطمئن هستم اين امر برای جناب آقای فتوحی راحتی و آسايش بدنبال خواهد داشت و ايشان فرصت خوبی برای مطالعه بيشتر و رسيدگی به امور تحقيقاتی پيدا خواهند کرد اما بدون هيچ ترديد و با صراحت می گويم که سازمان و حوزه توانبخشی از وجود دائره المعارف توانبخشی مبتنی بر جامعه در ايران محروم شده اند. به هر صورت من هم وظيفه خود می دانم که از زحمات ايشان در طول فعاليت ارزشمندشان که بيش از ده سال در بخش توانبخشی مبتنی برجامعه بوده است تقدير و تشکر نمايم. اميدوارم بازهم درخدمت توانبخشی کشور باشند....

Tuesday, November 06, 2001


٭ کمی هم در مورد خودم باید توضیح بدهم . من عضو هیات علمی دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم ودر حال حاضر به عنوان معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی در خدمت معلولان عزیز می باشم.بیشتر قصدم از راه اندازی این صفحه ارایه برخی صحبتهای خودمانی وگاهی هم جدی با معلولان؛ خانواده ها ؛ متخصصین و سایرین است البته اگر برخی ازمسئولان هم صفحه را دیدند وخواندند چه بهتر! آرزومندم این مسیر برای ارتباطی بهتر ؛بی واسطه وپویا بتواند بخوبی عمل کند.با توجه به اینکه بسیاری از آنها که نام بردم دسترسی به کامپیوتر واینترنت (انشاا...) دارند به این ارتباط امید بیشتر دارم.پس منتظر نامه های همه دوستان هستم. چند روز پیش مصاحبه ای با ایسنا داشتم برای شروع بحث شاید بد نباشد. امروز سومین روز از برگزاری کنگره " سندروم داون" دردانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بود. خانواده برخی عزیزان سندروم داون هم بودند .شرکت در کنگره هایی که بیشتر جنبه های علمی دارد مثل تیغ دولبه برای اینگونه خانواده هاست. برخی مقالات علمی می تواند در روحیه خانواده ها تاثیر منفی داشته باشد البته برخی دوستان هم نظر عکس مرا دارند.به هر طریق برگزاری این کنگره می تواند دستاوردهای خوبی داشته باشد.
نوشته شده در ساعت 19:17 توسط دکتر محمد کمالی نظربدهيد




٭ دیشب موفق شدم با راهنمایی های آقای درخشان این صفحه بسیار ابتدایی را راه اندازی کنم.از ایشان سپاسگزارم. البته من وقت چندانی برای نوشتن ندارم ولی امیدوارم بتوانم برخی اوقات مطالبی بنویسم ودر باب بعضی مسایل. امیدوارم بتوانم سروشکلی هم به این صفحه بدهم.
نوشته شده در ساعت 07:22 توسط دکتر محمد کمالی نظربدهيد


........................................................................................

Monday, November 05, 2001


٭ بسم الله الرحمن الرحیم با نام ویاد خداوند این صفحه را شروع می کنم .
نوشته شده در ساعت 23:04 توسط دکتر محمد کمالی نظربدهيد
........................................................................................



اينها دويادداشت اول من در سال گذشته است. به تعبيری فردا اولين سالگرد آغاز بکار وبلاگ من تحت عنوان " يادداشت های روزانه ..." می باشد. خب اين مهم نيست؟!. برای من که خيلی مهم است. آنروزها اصلا فکر نمی کردم که امکان پذير خواهد بود تا اين صفحه ادامه يابد. مشغله های فراوان کاری در بهزيستی و ... آنچنان وقت گير بود که می توانم بگويم تنها خواست خداوند است که توانسته ام اين مجموعه را تا بدين نقطه برسانم. در اين مدت هرچند اظهار نظر های الکتونييکی کمی داشته ايم ولی بسياری از دوستان که آین سلسله مطالب را خواندند ، به صورت شفاهی اظهار لطف داشته اند و شروع چنين کاری را برای فردی که خود دارای مسئوليت اجرائی است بعنوان راهکاری نوبرای برقراری ارتباط با مخاطبين خود، مثبت ارزيابی کردند. هرچند در اين مدت با مخاطبين کاری خودم که همان معلولين عزيز باشند کمتر توانستم از اين کانال صحبت کنيم ولی همکاران اداری از اين مجموعه بهره می بردند. روزی مجله " روز هفتم " را خريداری کرده بودم به قصد آشنائی با مجله ای که تازه متولد شده بود ، در آن مجله در بخشی که به اينترنت می پردازد قصه اين وبلاگ نقل شده بود واين کار را مهم دانسته بود. دوستی اظهار می کرد اگر همه لينک هائی که در اين مدت يکسال در اين وبلاگ نقل شده است بتوانيم در يک جا جمع کنيم مجموعه ارزشمندی در حيطه توانبخشی بدست خواهد آمد. اعتقاد شخصی که به ادامه کار داشتم باعث شد تا علیرغم اينکه بعضی از دوستان اين کار را دون شان يک عضو هيات علمی يا مسئول اجرائی می دانستند ، بتوانم آنرا ادامه دهم و اينک بدين کار افتخار می کنم که جزء - احتمالا" - بيست نفر اول بلاگ نويسان در ايران هستم. کاری که اميد نمی رفت تا امسال گسترش چندانی يابد ولی خب در حال حاضر چندين برابرپيش بينی های آنروز بلاگ توليد شده است. به هر صورت اميدوارم اين تلاش ناچيز در مجموعه تحولات اينترنتی در ايران وبويژه در حوزه توانبخشی گامی باشد در جهت بهره گيری صحيح ومناسب از ابزارهای نووايجاد بستری برای بحث وگفتگوی سازنده در زمينه مسائل علمی ، پژوهشی و اجرائی که احساس می کنم بيش از هرزمانی بدان نيازمنديم.....

فردا شب در مورد يک موضوع مهم می نويسم..................

فردا همايش مناسب سازی محيط شهری برای افراد دارای معلوليت در فرهنگسرای خانواده در تهران برگزار می شود. از جمله نکات مهم آن حضور وزير مسکن ، شهردار تهران و معاون عمرانی وزير کشور است که اگر تشريف بياورند وموضوع را بشنوند ودرددلها را ، اميد می رود دراجرا شدن قانون و آئين نامه اجرائی مناسب سازی که لازم الاجراست تحولاتی رخ دهد. به هر صورت هم از قانون برنامه سوم و هم از آئين نامه اجرائی مدت زيادی می گذرد ولی وزارت خانه ها و سازمانها خيلی عنايتی به اجرا ندارند. حتما" مثل هميشه پيش خود می گويند مگر معلولين چه تعداد هستند که بخواهيم اينهمه خرج کنيم بهتر است در همان منزل يا آسايشگاه ازآنها نگهداری کنيم تا اينهمه مخارج برای شهر درست نشود!!! خب اگر دليل ديگری برای اين عدم انجام قانون دارند ، بسم الله بفرمايند تا ما هم بدانيم....

خبرهائی شنيده ام که قرار است تغيراتی در حوزه توانبخشی سازمان بهزيستی رخ دهد. البته با توجه به نوع تغيراتی که مطرح شده است خيلی منطقی به نظر نمی رسند. حالا بگذاريد انجام شوند تا در مورد آنها صحبت کنيم .