عوامی گری يا مردمی بودن

ديروز برای ملاقات با يکی از مسئولين استان تهران به اتفاق رئیس محترم دانشگاه عازم محل کار ايشان شديم. خب هنوز نرسيده بودند ومجبور شديم به همراه عده ای ديگر در سالن جلسات که تقريبا بزرگ و مناسب هم بود منتظر شويم. تصورم اين بود که ايشان هم به آن سالن خواهند آمد. اما بعداز مدتی گفتند برای ملاقات به اتاق ديگری بايد رفت. به سمت آن اتاق در طبقه بالاتر رفتيم. اتاقی در حدود 24 متر که فرش شده بود و فرد ملاقات شونده هم آنجا نشسته بودند. اين جمع هم بايد بعد از درآوردن کفشها وارد شوند و بعد از تبريک سال نو بنشينند. خب اين کار هم انجام شد و چند دقيقه ای نگذشته بود و هنوز پذيرائی هم انجام نشده بود که گروه ديگری آمدند و طبيعی است که از نظر جا دچار مشکل شدند و به صورتی فشرده افراد درکنار هم نشستند. يکی از آقايان گفت اگر به شکل مسجدی پشت سرهم بنشينيد، مشکل حل می شود. واقعا هرچه فکر کردم دليل اين روش را بفهمم عقلم نرسيد جز اينکه همانطور که شايد قبلا هم گفته ام احساس مي کنم برخی از آقايان اين احساس را دارند که هرچه عوامانه تر عمل کنند مردمی ترند و مردمی بودن هم یعني همين رفتار های عوامانه . از خودم پرسيدم که آيا ايشان در طول سال هميشه در همين محل از ميهمانانش استقبال و پذيرائی می کند ؟ البته که جواب منفی است . پس امروز چه شده است ؟ آيا جز اين است که امروز بار عام است و افراد بيشتری خواهند آمد و بيشتر از ما و اين مردمی بودن ما تعريف خواهند کرد؟ خداوند ما را از شر شيطان نفس رها کند .

سال نو مبارک


بالاخره سال 1383 هم تمام شد و يِک سال ديگر بر عمرمان افزورده گشت. خوشا به سعادت آنان که توانستند بهره مناسبی از گذشت زمان در اين سال ببرند. شايد بهترين بهره ای که می توان از اين گذر عمر کسب نمود همانا خدمت به مردم و تهذيب نفس باشد. وظيفه خود می دانم فرارسيدن عيد نوروز و آغاز سال 1384 را خدمت تمامی دوستان عزيز تبريک عرض کنم . برای همه سروران ارجمند در سال جدید آرزوی توفيق ، سلامت و دستيابی به اهدافی که در زندگی خود ترسيم نموده اند ، دارم. اين کار زيبا را هم ببينيد. توفيق يارتان ....

فرصتی برای نوشتن

این روزها بواسطه مسئوليتی که د ردانشگاه پذيرفته ام سخت درگير و گرفتارم. هر قد رهم سعی می کنم فرصتی را برای نوشتن اختصاص دهم باور کنيد که وقت نمی شود . روزهای پايانی سال حجم کارها چندين برابر می شود و معضلات هم گويا تنها پايان سال را به خوبی می شناسند . آروزمی کنم اين روزهای پايانی هم به خير و سلامت طی شوند و برخی مشکلات موجود هم برطرف شوند تا ببينيم در سال جديد چه می توان کرد .

يادداشت آنچه از ذهن می گذرد

در یادداشت قبلی اشاره ای به بحث تحقیق داشتم. امشب هم می خواهم ضمن اشاره به کلاس روش تحقیق به یک مورد که به نظرم برای دوستان می تواند مفید باشد اشاره کنم. معمولا در جلسات آغازین کلاس روش تحقیق با این پرسش شروع می کنم که تحقیق از کجا شروع می شود ؟ خب پاسخ احتمالا برای برخی روشن است و شنیده اند که گفته می شود زمانی که فرد - محقق- در مقابل یک مشکل قرار می گیرد و نمی تواند پاسخی برای آن داشته باشد اینجا نقطه آغاز تحقیق است. برای رسیدن دانشجویان به موضوعی برای تحقیق - بویژه آنگونه که برای پایان نامه هم مناسب باشد- از آنها می خواهم که حداقل سه مشکل را که با آن برخورد داشته اند برای من ایمیل کنند. البته بگذریم که در همین تکلیف کوچک هم عده ای تنبلی می کنند. اما نکته ای که هم به دوستان در کلاس می گویم و می خواهم اینجا هم تاکید کنم یادداشت کردن ایده ای است که از ذهن می گذرند. معمولا ایده ها و افکار فراوانی در طول روز یا شب از ذهن ما می گذرند که ماندگاری اندکی دارند و متاسفانه مطرح شدن افکار و ایده ها و مسایل جدیدتر آنها را از ذهن دور می کنند. تنها راهی که می تواند این افکار را ماندگار نماید همانا ثبت کردن و یادداشت کردن آنهاست. پیامبر (ص) فرمودند : قید العلم بالکتاب . خب شما هم حتما با من هم عقیده هستید که کمتر اینگونه رفتار می کنیم . اصولا فرهنگ شفاهی که در بین ما ایرانیان رشد قابل توجهی دارد بزرگترین مانع برای این کار به حساب می آید . شاید وبلاگ نویسی که طرفداران زیادی هم دارد یکی از راه هایی باشد که ما را تااندازهای بانوشتن آشتی داده است. نوشتن وبلاگ یکی ا زتوصیه های من به دانشجویان در سالهای اخیر بوده است. خب فکر می کنم کافی باشد احتمالا باز فکر کرده ام که اینجا کلاس است و ...

آسمانی ديگر

دوستانی که پيش از اين خواننده اين وبلاگ و نيز وبلاگ توانبخشی ايرانبوده اند می دانند که " صفحه با معلولين " روزنامه اطلاعات با تلاش یگانه سرکار خانم نگين حسينی پا گرفته و ادامه يافته است. در جريان برگزاری مسابقات پاراالمپيک آتن حضور ايشان موجب گرديد تا قلم توانا و ارزشمند خود را به نوشتن وادارند و با شناختی که من دارم مجموعه فاخری را در اين زمينه به رشته تحرير درآورند. اينک روزنامه اطلاعات در صفحات ضميمه خود به صورت پاورقی اقدام به چاپ اين مجموعه کرده است که اولين شماره آن امشب چاپ شده است. ايشان زحمت می کشند و در وبلاگ خود با عنوان " روزنامه " هم قول داده اند هرشب مطالب را قرار دهند. توصيه می کنم حتما اين يادبود با ارزش از پاراالمپيک آتن را دنبال کنيد تا با فضای متفاوتی که از بازی های آتن ارائه می شود ، آشنا شويد و از آن بهره مند گرديد.آرزوی توفيق بيشتر برای ايشان دارم....

عوام زدگي

دیروز در دانشگاه تربیت مدرس همایش ارتقاء کیفیت زندگی برگزار شد.هرچند توفیق شرکت در مراسم افتتاحیه را نداشتم ولی گویا استقبال خوبی انجام شده بود. در جلسه بعدازظهر که عضو هیات رئیسه بودم یکی از سخنرانان اشاره ای به تحقیق کیفی نمود که در پایان صحبت از ایشان در مورد تحقیق خودشان سوال کردم که خب بماند و برایم مشخص شد که اینکه گفته شده کار کیفی انجام گرفته این گونه نبوده است.در پایان جلسه صحبت کوتاهی کردم و تذکری دادم از دو جنبه نخست اظهار خوشوقتی از اینکه بعد از مدتها در تربیت مدرس حاضر شدم و برخی خاطرات خوش دوران دانشجوئی تداعی شدو دوم هم گلایه ای بود از مظلومیت - اگر کاربرد آن درست باشد - تحقیق کیفی. تصور می کنم امروز دردانشگاه های ما تب عدد و رقم آنچنان بالاست که هیچ فضایی برای تحقیق کیفی متصور نیست و در برخی گروههای آموزشی که پذیرشی این چنین وجود دارد به نظر می رسد خطر پذیری است. من عمده آن را به عوام زدگی ربط می دهم زیرا دیده ام که عوام زدگی دانشگاه و محیط عام نمی شناسد.قبلا هم همین تجزبه را دارم که گروهی در همین دانشگاه ها تحقیق توصیفی را برنمی تافتند. تحقیق را فقط در نوع تجربی ان می پذیرفتند. کلام آخر اینکه باید هر اقدامی را در جایگاه و موقعیت آن سنجید و در نظر گرفت و همه چیز را سیاه یا سفید ندید بلکه در پی آن بود که بهترین کار در آن موقعیت زمانی چیست. هم تحقیق کیفی و هم تحقیق کمی هر دو مناسب اند اما در جایگاه و موقعیت ویژه خود....