خور بیابانک


بعد از نوشتن یادداشت قبلی به صرافت افتادم " خور بیابانک " را هم جستجو کنم . بیش از 900 مدخل در گوگل معرفی می شود.
. خور برای من یادآوری شیرینی یک خاطره زیبای کودکی است. هرچند ، بیشتر از چند بار خور نرفته ام، اما همیشه شیرینی آن خاطره برایم باقی است. امیدوارم بار دیگر بتوانم خور را از نزدیک ببینم... دوستانی که علاقمند باشند بیشتر در مورد خور بدانند می توانند این چند لینک را برررسی کنند....
البته سایت ها خیلی زیاد و از حوصله وقت خارج. بسیار خوشحال شدم که دوستانی پیگیر، دراین زمینه مشغول هستند . برای ایشان از صمیم قلب آرزوی توفیق دارم

روستای بزرگ وفس

داشتم " آموزش بهداشت" را در بین وبلاگ های بلاگر جستجو می کردم. به مطلب زیر برخوردم. خیلی برایم جالب بود. عجب روستای پر برکتی البته نمونه های آن را در بسیاری از نقاط ایران میتوان یافت. از جمله باید یادی کنم از خوربیابانک زادگاه مرحوم پدر و ماردم که در میان کویر انسانهای شاخص بسیاری تحویل جامعه داده است... بد نیست سری به سایت روستای وفس بزنید
روستای بزرگ وفس: "کلاس های آموزش افراد سرپرست خانوار در وفسطبق اعلام جناب دهیار، قرار است از روز شنبه تا پنج شنبه ی هفته ی آینده، کلاس هایی برای آموزش بهداشت و تنظیم خانواده و سایر مسائل خانوادگی برای مردان و زنان سرپرست خانوار، در وفس برگزار شود. مجری برگزاری این کلاس ها که فقط مخصوص افراد ۶۰ سال به بالا است، کمیته امداد می باشد.آقای دهیار همچنین اعلام کردند، محل برگزاری کلاس ها، مسجد "

راه شب

آنچه بخاطر دارم همیشه در رسانه ها نقش افراد دارای ناتوانی و معلولیت به دیده افراد مزاحم، انتقام جو ؛ افسرده، گوشه گیر و... نمایش داده می شده است . در ایران البته همیشه این نقش را برای افرادی که بلحاظ ذهنی و روانی دچار اختلال هستند بیشتر در نظر می گرفتند و نمایش می دادند و می دیدیم که افرادی هم همیشه با سنگ وچوب بدنبالشان بودند برای آزار و اذیت...و یا آنها را در غل و زنجیر به عنوان درمان به بند می کشیدند که آثار آن در موزه ای در دهکده سلامی شیراز که خود دکتر سلامی در جوانی این چنین مرکزی برا ی نگه داری آنان بوجود آورده بود ، بخوبی نمایش دهنده این دیدگاه است . تلاش برا ی زدون این تصویر و جایگزینی تصویری مثبت و قابل اتکاء و اعتنا از آنان در سازمان بهزیستی قبل از دوره مدیریت من در حوزه توانبخشی آغاز شده بود. تصور همکاران قبلی همچون جناب آقای دکتر میرخانی هم بر این بود که باید با رسانه ها از جمله رسانه سینما و تلویزیون بیشتر کار کنیم. این کا ردرحیطه تهیه کنندگان و بویژه نویسندگان فیلمنامه و کارگردانان بسیار اهمیت داشته و دارد . در سالهای اخیر شما بخوبی روند حرکت و تمایل ایشان به ساخت فیلم در این حیطه را بخوبی می توانید مشاهده کنید . گرایش برخی کارگردان های مطرح در این زمینه ستودنی است ، هم از این لحاظ که به این موضوع می پردازنند و هم اینکه تلاش آنان برا ی ارائه تصویری مثبت و قابل اعتناست . کارهای آقای مجیدی ، خانم بنی اعتماد و درخشنده و این اواخر در تلویزیون کارهای آقایان مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ قابل ذکر است . امشب و در هفته بهزیستی که اگر عمری بود بدان هم در وقتی دیگرخواهم پرداخت ، انتخاب خوبی در سریال " راه شب " شده بود از موضوع تخلیه یک مدرسه استثنائی . دردی که گریبانگیر آموزش و پرورش است و برا ی حوزه استثنائی عمیق تر... آقایان هاشمی و فرهنگ بخوبی توانسته بودند حضور و عشقی که در پس کار با این عزیزان است را با بازی خوب معلم و مدیر آنان بخوبی به تصویر بکشند . عشقی که دروجود همه آنانی است که نه از سر سیاست و نه از سر کسب قدرت به این دیار می آیند که جز تاسف برایشان حرفی نمی توانم گفت . کار در حوزه معلولان چه در حیطه اجتماعی و چه درحیطه توانبخشی عشق می خواهد نه سیاست که بخوبی من آن را در وجود همه همکارانم در بهزیستی می دیدم و حتی در چهره بسیار از هنرمندانی که به این وادی وارد می شدند و با خلوص کامل گام بر می داشتند. هنوز گونه های خیس چندین باره استاد عزت الله انتظامی را در برنامه های مختلف از جمله جشنواره های تاتر معلولان بخاطر دارم که گاه اشک های نرم او به هق هق گریه ای بدل می شد که تو هیچگاه از خاطر نمی بری... و افسوس که سیاست و افسون قدرت همیشه چون خنجری از غلاف خارج شده راه رسیدگی به نیازمندان سازمان را به بیراه بدل نموده و هریک از ایشان با کوچکترین اطلاع از این حیطه سخن فرسائی نموده و می روند تا نوبت به دیگری رسد... خدایا اهرم سیاست را برای همیشه از گریبان سازمان بهزیستی و مخاطبین نیازمند آن بردار

" انحلال بهزیستی ؛ مرگ اجتماعی معلولان"

این روزها موضوع مهمی در محافل اجتماعی کشور مطرح شده است تحت عنوان انحلال سازمان بهزیستی کشور و عده ای هم به شدت به آن دامن می زنند . البته این افراد اهداف خاص خود را دارند. امروز مطلبی را در روزنامه اطلاعت - صفحه با معلولین - در این زمینه نوشتم که تا اندازه ای ابعاد موضوع و نگرانی هایی را که دراین مورد دارم منعکس کرده است . امیدوارم که دوستان هم ضمن مطالعه نظرات خود را بیان کنند . مطلب را در اینجا می توانید مطالعه کنید

جای معلولیت در سرشماری سال 85

روزنامه شرق ، امروز گزارشی دارد پیرامون سرشماری سال 85 که آبانماه امسال برگزار می شود. در بخشی از آن به موضوع معلولیت هم پرداخته است و بخشی از مصاحبه با من هم آمده است که در زیر آن قسمت را می آورم. برای خواندن گزارش کامل اینجا کلیک کنید....
" جاى معلوليت در سرشمارى سال ۸۵
امسال هم مانند سال هاى گذشته در بين ۲۷ سئوال پرسشنامه سرشمارى، دو سئوال به معلوليت اختصاص داده شده است. معلوليت يكى از حوزه هايى است كه درباره آن اختلاف نظر زيادى وجود دارد. روند كار براى ورود معلوليت به سرشمارى به اين گونه است كه تعاريفى از سازمان بهزيستى به مركز آمار پيشنهاد شود و اين تعاريف بايد در يك تعامل مشترك با سازمان استفاده كننده از آمار كنترل شود و در نهايت تعاريف سازمان استفاده كننده و كارشناس مركز آمار يكسان شود و مامور سرشمارى با يك تعريف واحد اطلاعات مربوط به معلوليت را جمع آورى كند.اما تا به حال معلوليت در سرشمارى چگونه بوده است. دكتر كمالى مى گويد: «در سرشمارى سال ۶۵ تعداد افراد معلول طبق تعريف آن زمان كه شامل تنها افراد نابينا و ناشنواى كامل و قطع نخاع بود و معلوليت هاى ذهنى ديده نشده بود، ۴۵۶ هزار نفر عنوان شد. در سال ،۷۵ تعداد افراد معلول ۴۷۹ هزار نفر اعلام شد ما از اين آمار نتوانستيم استفاده كنيم چون برآوردهاى ما رقم متفاوتى را به دست مى داد. طبق تعريف سازمان بهداشت جهانى كه ۵/۳ تا ۴ درصد جمعيت هر كشور را افراد معلول تشكيل مى دهند ما بايد بين ۲ تا ۵/۲ميليون نفر معلول شديد يا متوسط مى داشتيم كه آمار ۴۷۰ هزار نفر اعلام كرده بود، اين تفاوت بسيار فاحشى است.» نوراللهى درباره تعامل سازمان ها و در نظرگيرى تعاريف يكدست براى معلوليت و رفع اين نقص مى گويد: «مطابق با تعاريف سازمان ملل معلوليت در حوزه كارى سرشمارى هاى عمومى نيست و ادارات آمار بايد به سازمان بهزيستى كمك كنند. اما در كشور ما طبق مصوبه مجلس مركز آمار موظف شده كه آمار معلوليت را هم در سرشمارى هاى نفوس و مسكن به دست آورد. اين موارد در تخصص ما نيست. در سرشمارى سال ۷۵ اشكال اين بود كه مسئولان وقت مركز آمار بهزيستى به توافق نرسيدند چون مى گفتند ما بايد راه حل هاى ديگرى براى نيازهاى آمارى پيدا كنيم. حوزه معلوليت چيزى نيست كه افراد غيرمتخصص بتوانند آمارش را گردآورى كنند. ما در سال ۷۵ توافق كرديم كه معلوليت ها را در سطح خانوار شمارش كنيم و در سال ۸۵ هم به رغم ميل باطنى مان و از آنجايى كه مى دانيم مشكلاتش چيست اين كار را انجام مى دهيم. مشكل اين كار براى سرشمارى اين است كه يا خانواده ها معلوليت را كتمان مى كنند يا تعريف ما با تعريف خانواده از معلوليت تفاوت دارد. با وجود اين ما تلاش كرديم كه انشاءالله خطا به حداقل برسد.» وى درخصوص پايين بودن درصد معلوليت اعلام شده در مقايسه با متوسط جهانى معتقد است: «آنچه كه ما در سرشمارى ها در نظر مى گيريم بخشى از حوزه گسترده ناتوانى است كه تحت عنوان معلوليت از طرف سازمان بهزيستى اعلام مى شود. طبيعى است اگر ما ناتوانى را بخواهيم برپايه تعاريف سازمان بهداشت جهانى جمع آورى كنيم به نرخ بالاترى از معلوليت و ناتوانى در كشور خواهيم رسيد.» كارشناسان معتقدند ايراد ديگرى كه به سرشمارى گرفته مى شود قوانين آن است كه از سال ۱۳۵۳ كه اصلاح و مصوب شده كوچكترين تغييرى در آن داده نشده است. ماده ۴ اين قانون بر اجبارى بودن اجراى سرشمارى در هر ۱۰ سال تاكيد مى كند. ماده ۵ تكليف كليه وزارتخانه ها و موسسات دولتى را با در اختيار گذاشتن افراد، وسيله نقليه، وسايل مخابراتى و ساير تجهيزات سرشمارى مشخص كرده است. ماده ۷ اين قانون مردم ايران را مكلف كرده كه به پرسش هاى مربوط به كليه سرشمارى ها و آمارگيرى ها پاسخ صحيح دهند. آمار و اطلاعاتى كه از افراد و موسسات جمع آورى مى شود محرمانه خواهد بود و جز در تهيه آمارهاى كلى و عمومى نبايد مورد استفاده قرار گيرد. استفاده، مطالبه و استناد به اطلاعات جمع آورى شده از افراد و موسسات به هيچ وجه در مراجع قضايى و ادارى و مالياتى و نظاير آن مجاز نخواهد بود. دكتر كمالى با انتقاد از اين بند قانونى محرمانه بودن اطلاعات حتى براى سازمانى مثل بهزيستى مى گويد: «ما انتظار داريم با بهزيستى براى دسترسى به افراد معلول و ارائه خدمات به آنها همكارى شود. چه اشكالى دارد آنها پيدا كردند و ما خدمات مى دهيم. اما اين محرمانه بودن آمارها براى بهزيستى جلوى انجام بسيارى از خدمات بهينه ما را گرفته است.» دكتر كمالى نگاه مردم به سرشمارى و آنچه را كه ماده ۷ قانون مبنى بر وظيفه هر ايرانى بر پاسخگويى دقيق دانسته مهم مى شمارد و مى گويد: «بايد بپذيريم كه عدم اعتماد به برخى از اطلاعات و داده هاى آمارى كه در كشور منتشر مى شود يكى به روش هاى آمارى برمى گردد و ديگرى به اينكه پاسخگويان تا چه حد سئوالات را به درستى پاسخ داده اند. شايد برخى از مردم فكر كنند آمارگيرى براى اهداف خاصى است و اگر آنها پاسخ اشتباه بدهند از برخى از مشكلات در حوزه ماليات، عوارض و بسيارى چيزهاى ديگر رهايى مى يابند. مردم بايد آگاه شوند كه اين اقدام بسيار مفيد و لازم است و به نظرم اين به نقش رسانه ها برمى گردد كه روى مسائل فرهنگى سرشمارى كار كنند تا مشاركت مردم را بالا ببرند.» "