يادداشت های روزانه دکتر محمد کمالی
ديدگاه های من در زمينه مسائل مختلف جامعه
آغازي دوباره
مدت هاست ننوشته ام...دلايل آن حتما زياد است كه اگر يكي بود نبايد به اين طولاني شدن مي انجاميد...اما به هر حال فكرميكنم بايد آغازي مجدد داشت...وچه بهتر كه آن را با آغاز ماه مباركي درهم آميزم كه بسيار دوستش دارم و هميشه آرزوي رسيدن و بودن در آن را دارم ...و براي بسياري، هميشه شروعي بوده است بررويشي مجدد...از اين به بعد تنها اينجا خواهم نوشت و يادداشت هاي روزانه ،توانبخشي ايران، آموزش براي بهداشت و يادداشت هاي معلم تنها در محل هاي سابق قابل دسترس خواهند بود...در اين ماه عزيز از همه دوستان خوبم التماس دعا دارم
Labels: اخبار
براي مرحومه مويدي پور
هنوز هم صحبتهاي كوتاهي كه در مورد طرح تحقيق با هم داتشيم درگوشم زمزمه مي كند و خاطرم هست كه چند باربا حجب و حيايي كه ذاتي او بود به دفترم دردانشكده آمد و درمورد موضوع تحقيق و كار كلاسي و نيز كاري كه براي پايان نامه اش ميخواست انجام دهد باهم صحبت كرديم. اما چگونه ميتوان باور كرد، او كه در حال فارغ التحصيلي بود و سخت در حال خواندن دورس خود برا ي آزمون كارشناسي ارشد، ناگهان ازميان دوستانش پر بكشد و امروز دوستانش در حياط دانشكده د رغمش بگويند كه تو كه الان پيش خدا هستي، از او بخواه كه به ما توان تحمل دوري تو را بدهد...و اينگونه است كه مونا مويدي پور دانشجوي سال آخر كاردرماني روز جمعه د راثر پرت شدن از پشت بام خوابگاه دانشجويي جان به جان آفرين تسليم كرد و غمي بزرگ بر دل خانواده عزيزش و نيز دوستان محترمش گذاشت. نميدانم حكمت خداوندي چيست كه اغلب آن كه بر مي گزيند از بهترين هاست ، تا داغ رفتن او را و دل نبستن به اين دنيا را بيش از پيش حس كني و بر بي ارزشي اين دلبستگي هاي دنيوي بيشتر آگاه شوي... و مويدي پور نيز يكي از آنان بود كه شك ندارم دوستانش مدتها درغمش خواهند گريست همانگونه كه امروز ماتم او را سخت تحمل ميكردند... خدايش رحمت كند و درجوار رحمت بي منتها و حضرت فاطمه زهرا(س) كه در آستانه شهادتش هستيم مهمانش كند... براي خانواده محترم و دوستانش هم صبر از خداوند خواستارم...
Labels: ديدگاه
فرسودگی شغلی
توفیق داشتم تا به مناسبت روز معلم به دعوت دوست و همکار عزیزم جناب آقای فلاحتی مدیریت فعال و محترم آموزش وپرورش استثنایی استان یزد ،دیروز سفری به یزد داشته باشم. در دو سال گذشته ایشان در چنین مراسمی با دعوت از همکاران موضوعی علمی و مبتلابه را به بحث میگذارند. هم مراسم سالیانه بزرگداشت روز معلم انجام می شود و هم سخنرانی که می تواند جنبه علمی، آموزشی و بازآموزی داشته باشد. امسال هم قرار شده بود تادر مورد " فرسودگی شغلی " سخن گفته شود و این توفیق برای اینجانب بود...موضوع فرسودگی شغلی بسیار با اهمیت است و متاسفانه کمتر بدان پرداخته شده است. نوع و ماهیت کار در آموزش وپرورش ، افراد رادر معرض چنین حطری قرار می دهد و برای معلم های استثنائی به نظر می رسد این معضل خطری دو چندان ایجاد کند. جالب توجه است که کارکنانی ازسازمانها که تعهدی بیشتر در انجام کارهای خود دارند و به تعبیری محیط کار برایشان از ارزشمندی بالاتری برخودار است، بیش از دیگران در معرض خطرند. کار بادانش آموزان استثنائی به حد کفایت سختی های خود را داراست و از سوئی این گونه معلمین از متعهدترین همکاران آموزش و پرورشی هستند.. از این منظر خطر بیشتری هم آنان را تهدید مبکند...به هرشکل مقدمه ای برای این بحث ارائه شد که امیدوارم با پیگیری و ادامه بحثهایی که میتواند در امر پیشگیری و نیز نحوه درمان و رهائی از فرسودگی شغلی به همکاران کمک کند ، راههای غلبه بر آن بیشتر شناخته شود...اسلایدهای سخنرانی را اینجا می توانید دریافت کنید...
در کنار سالن مراسم، نمایشگاهی هم از فعالیتهای جنبی معلمین عزیز تشکیل شده بود که بسیار جالب توجه بود...نکته حائز اهمیت که در سخنرانی هم خدمت ایشان عرض کردم ، ثبت این تجربه ها ست. کارهای ابداعی، تدوین برنامه های نو و ساخت برخی وسایل کمک آموزشی صورت گرفته بود که می تواند در گستره وسیع تری بکارگرفته شود. این مهم هم بر عهده خود معلم های عزیز است که با نوشتن و گزارش نمودن تجربه های خود، دیگران را نیز در جریان قرار دهند و هم بر عهده مدیریت که کمک کند این امر با سهولت بیشتر انجام شود. به دوستان متذکر شدم که در مجله تعلیم و تربیت استثنائی صفحاتی برای بیان تجربه های معلمین گشوده شده که اعضای محترم هیات تحریریه از این قبیل مقالات هم بخوبی استقبال میکنند. بنابراین جنانچه دوستان به این امر مبادرت ورزند زمینه خوبی برای آشنایی سایرین با این دستاوردها نیز فراهم میشود. ضمن اینکه چندی قبل مطلبی با عنوان " گزارش تجربیات " نوشتم که درهمین مجله به چاپ رسید و میتواند راهنمایی برای دوستان باشد...
فرصت دیدار با دانش آموزان و معلمین استثنائی در یزد برایم بسیار مغتنم بود و از اینکه بار دیگر از نزدیک خدمت کسانی بودم که در نزدیکترین صحنه مبارزه و تلاش برای توانبخشی و آموزش دوستان دارای ناتوانی فعالیت میکنند، بسیار خوشوقت شدم...خداوند بر توفیقاتشان بیافزاید...
در کنار سالن مراسم، نمایشگاهی هم از فعالیتهای جنبی معلمین عزیز تشکیل شده بود که بسیار جالب توجه بود...نکته حائز اهمیت که در سخنرانی هم خدمت ایشان عرض کردم ، ثبت این تجربه ها ست. کارهای ابداعی، تدوین برنامه های نو و ساخت برخی وسایل کمک آموزشی صورت گرفته بود که می تواند در گستره وسیع تری بکارگرفته شود. این مهم هم بر عهده خود معلم های عزیز است که با نوشتن و گزارش نمودن تجربه های خود، دیگران را نیز در جریان قرار دهند و هم بر عهده مدیریت که کمک کند این امر با سهولت بیشتر انجام شود. به دوستان متذکر شدم که در مجله تعلیم و تربیت استثنائی صفحاتی برای بیان تجربه های معلمین گشوده شده که اعضای محترم هیات تحریریه از این قبیل مقالات هم بخوبی استقبال میکنند. بنابراین جنانچه دوستان به این امر مبادرت ورزند زمینه خوبی برای آشنایی سایرین با این دستاوردها نیز فراهم میشود. ضمن اینکه چندی قبل مطلبی با عنوان " گزارش تجربیات " نوشتم که درهمین مجله به چاپ رسید و میتواند راهنمایی برای دوستان باشد...
فرصت دیدار با دانش آموزان و معلمین استثنائی در یزد برایم بسیار مغتنم بود و از اینکه بار دیگر از نزدیک خدمت کسانی بودم که در نزدیکترین صحنه مبارزه و تلاش برای توانبخشی و آموزش دوستان دارای ناتوانی فعالیت میکنند، بسیار خوشوقت شدم...خداوند بر توفیقاتشان بیافزاید...
Labels: دیدگاه
كنوانسيون جهاني حقوق معلولان
شايد در جريان باشيد كه روز دهم فرودين امسال كنوانسيون جهاني معلولان كه به تصويب سازمان ملل متحد رسيده براي امضاي كشورهاي عضو در محل اين سازمان گشوده شد...متاسفانه كشور ما روز اول به امضاي آن مبادرت نكرد كه به همين مناسبت مطلبي نوشتم كه ديروز د رصفحه " با معلولين " روزنامه اطلاعات منتشر شد... متن آنرا د راينجا و صفحه را به شكل پي.دي.اف در اينجا مي توانيد دريافت كنيد....
Labels: اخبار
تاریکی- Black
دیروز( 8/1/86) فرصتی داست داد تا از شبکه پنج سیما شاهد نمایش فیلم " تاریکی " باشیم... نمایش این فیلم خاطره فیلمی که در مورد " هلن کلر " ساخته شده بود برایم زنده ساخت ؛ هر چند باید گفت کارگردان هندی هم به همین قصد فیلم را ساحته باشد. موضوع نابینایی و ناشنوایی دو مقوله از ناتوانی هایی است که هر یک به تنهایی مشکلات فراوانی را برای فرد بوجود می آورد و زمانی که ایندو با هم همراه میشوند سختی کار با کودک را چندین برابر میکند. شاید تجربه هلن کلر راه را برای کار با این کودکان تا اندازه ای گشود اما بواسطه آنکه کار توانبخشی برای هر کودک مستقل و متفاوت از کودک دیگر است ، بنابراین هنوز هم در این زمینه علیرغم پیشرفت های کسب شده ، راهی طولانی باقی مانده است. فیلم " تاریکی" را می توان تلاشی برای بازسازی همان فیلمی که در مورد هلن کلر ساخته شده بود ، به لهجه هندی دانست . به نظر میرسد در سینمای هند این کار برای بسیار از تولیدات سینمای غرب به نوعی رخ میدهد و محتوای یک فیلم مجددا نوشته و به تصویر کشیده میشود. گاه آن را نزدیک به همان فرهنگ اروپایی می سازند – همچون فیلم تاریکی - و گاه نزدیک به فرهنگ هندی – همچون فیلم غریبه در شهر که روز سه شنبه – پخش شد ...
آمیتاباچان هنرپیشه معروف سینمای هند شاید با بازی در این فیلم یکی از نقش های ماندگار دوران فعالیت خود را ارائه می کند. بازی درخشان او در این فیلم علیرغم برخی نقاط ضعف که در ادامه به آن اشاره میکنم توانسته است تصویری نسبتا واضح از تلاش یک معلم برای به ثمر رسانده درخت دانش خود به نمایش بگذارد. همینطور باید از بازی هنرپشه جوان هندی رانی ماکحرجی هم یاد کرد که او هم علیرغم برخی نقاط ضعف بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت.
هر چند در کل فیلم تاریکی را پسندیدم اما همچون سایر فیلمهایی که در حوزه معلولیت ساخته می شوند کاستی هایی دارد که از نقطه نظر توانبخشی مورد قبول نیست. بویژه حرکات اغراق شده بازیگران که به نظرم از ویژگی های سینمای هند است ... متاسفانه حرکات معلم و همینطور حرکات میشل در تمام طول فیلم از این قاعده مستثنی نیست. بااینکه معلم هم گویا خود نابینا بوده است و باید با ویژگی های آنان آشنا باشد اما در هر دو مورد کمترمی توان از جنبه ایفای نقش نابینا برای ایشان نمره خوب در نظر گرفت. در حالی که در زمینه حرکات زبان اشاره برا یهر دو نفر میتوان امتیاز خوبی در نظر گفت. بویژه میشل که در صحنه آخر هنگام سخنرانی در مراسم فارغ التحصیلی بسیار خوب ظاهر میشود. در صحنه هایی که با استفاده از زبان اشاره معلم با او ارتباط برقرار میکند کا رهر دو نفر عالی است. اما نقاط ضعف کار به طور عمده درنحوه راه رفتن و جهت یابی میشل می تواند بیان شود. در بسیاری از صحنه ها در هنگام راه رفتن و بویژه نحوه قرار دادن پا و کفش – که راه رفتن چاپلین را تداعی می کند – بآنگونه قدم بر میدارد که ندرت در راه رفتن نابینایان می توان سراغ گرفت... همینطور نحوه عصا زدن و نیز گاه چرخاندن عصای سفید در هوا با ضعف عملکردی زیادی روبروست. معلم هر چند بسیار متعهد و مسئولانه با کودک برخورد میکند اما در شیوه ها – علیرغم آنکه در فیلم بر جدید بودن شیوه های او تاکید می شود - با اصول کاری توانبخشی گاه فاصله میگیرد. نقش محوری معلم و خواست کودک برای انجام توانبخشی دو عنصر مهمی هستند که نه تنها در برنامه های توانبخشی لازم و ملزوم یکدیگرند بلکه حتی در آموزش و پروش عادی هم باید مد نظر باشند. اگر دانش آموز و دانشجو نخواهند که درسی را بیاموزند تلاش معلم و استاد هم راه به جایی نخواهد برد . بنابراین به درستی فیلم بر آماده ساختن و پذیرش کودک و نیز والدین برای انجام برنامه آموزشی و توانبخشی تاکید نموده است. نباید نقش والدین را از نظر دور داشت ، هرچند در این فیلم بواسطه نوع نظام خانوادگی معلم به صورت دایمی در خدمت کودک بوده است لیکن در آموزش ها و برنامه های توانبخشی امروزه نقش والدین بسیار گسترده تر و مهم تر در نظر گرفته میشود.در همین زمینه رفتارهای والدین نسبت به سایر فرزندان موضوعی است که به خوبی کارگردان در فیلم مطرح میکند و به وضوح نشان میدهد که علیرغم میل به کمک از سوی سارا ( خواهر میشل) و میل به عدم مزاحمت از سوی میشلبواسطه عدم گفتگو و باز کردن مسئله به بحرانی عمیق و ریشه دار در روابط خواهران بدل گشته است که در روز نامزدی خواهر سر باز می کند. این هشداری است تا خانواده ها در این مورد با دقت و مراقبت بیشتری عمل نمایند...
به هر صورت سخن در مورد فیلم زیاد است و باید در فضای مناسبی به تحلیل آن نشست و در اینجا به همین مختصر اکتفا میکنم و آرزو میکنم تا همه بتوانیم برای رشد و پیشرفت آموزش و توسعه توانمندی های دوستان دارای ناتوانی و بویژه آنانکه به ناشنوائی و نابینایی به طور همزمان مبتلا هستند ، کمک کنیم....
آمیتاباچان هنرپیشه معروف سینمای هند شاید با بازی در این فیلم یکی از نقش های ماندگار دوران فعالیت خود را ارائه می کند. بازی درخشان او در این فیلم علیرغم برخی نقاط ضعف که در ادامه به آن اشاره میکنم توانسته است تصویری نسبتا واضح از تلاش یک معلم برای به ثمر رسانده درخت دانش خود به نمایش بگذارد. همینطور باید از بازی هنرپشه جوان هندی رانی ماکحرجی هم یاد کرد که او هم علیرغم برخی نقاط ضعف بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت.
هر چند در کل فیلم تاریکی را پسندیدم اما همچون سایر فیلمهایی که در حوزه معلولیت ساخته می شوند کاستی هایی دارد که از نقطه نظر توانبخشی مورد قبول نیست. بویژه حرکات اغراق شده بازیگران که به نظرم از ویژگی های سینمای هند است ... متاسفانه حرکات معلم و همینطور حرکات میشل در تمام طول فیلم از این قاعده مستثنی نیست. بااینکه معلم هم گویا خود نابینا بوده است و باید با ویژگی های آنان آشنا باشد اما در هر دو مورد کمترمی توان از جنبه ایفای نقش نابینا برای ایشان نمره خوب در نظر گرفت. در حالی که در زمینه حرکات زبان اشاره برا یهر دو نفر میتوان امتیاز خوبی در نظر گفت. بویژه میشل که در صحنه آخر هنگام سخنرانی در مراسم فارغ التحصیلی بسیار خوب ظاهر میشود. در صحنه هایی که با استفاده از زبان اشاره معلم با او ارتباط برقرار میکند کا رهر دو نفر عالی است. اما نقاط ضعف کار به طور عمده درنحوه راه رفتن و جهت یابی میشل می تواند بیان شود. در بسیاری از صحنه ها در هنگام راه رفتن و بویژه نحوه قرار دادن پا و کفش – که راه رفتن چاپلین را تداعی می کند – بآنگونه قدم بر میدارد که ندرت در راه رفتن نابینایان می توان سراغ گرفت... همینطور نحوه عصا زدن و نیز گاه چرخاندن عصای سفید در هوا با ضعف عملکردی زیادی روبروست. معلم هر چند بسیار متعهد و مسئولانه با کودک برخورد میکند اما در شیوه ها – علیرغم آنکه در فیلم بر جدید بودن شیوه های او تاکید می شود - با اصول کاری توانبخشی گاه فاصله میگیرد. نقش محوری معلم و خواست کودک برای انجام توانبخشی دو عنصر مهمی هستند که نه تنها در برنامه های توانبخشی لازم و ملزوم یکدیگرند بلکه حتی در آموزش و پروش عادی هم باید مد نظر باشند. اگر دانش آموز و دانشجو نخواهند که درسی را بیاموزند تلاش معلم و استاد هم راه به جایی نخواهد برد . بنابراین به درستی فیلم بر آماده ساختن و پذیرش کودک و نیز والدین برای انجام برنامه آموزشی و توانبخشی تاکید نموده است. نباید نقش والدین را از نظر دور داشت ، هرچند در این فیلم بواسطه نوع نظام خانوادگی معلم به صورت دایمی در خدمت کودک بوده است لیکن در آموزش ها و برنامه های توانبخشی امروزه نقش والدین بسیار گسترده تر و مهم تر در نظر گرفته میشود.در همین زمینه رفتارهای والدین نسبت به سایر فرزندان موضوعی است که به خوبی کارگردان در فیلم مطرح میکند و به وضوح نشان میدهد که علیرغم میل به کمک از سوی سارا ( خواهر میشل) و میل به عدم مزاحمت از سوی میشلبواسطه عدم گفتگو و باز کردن مسئله به بحرانی عمیق و ریشه دار در روابط خواهران بدل گشته است که در روز نامزدی خواهر سر باز می کند. این هشداری است تا خانواده ها در این مورد با دقت و مراقبت بیشتری عمل نمایند...
به هر صورت سخن در مورد فیلم زیاد است و باید در فضای مناسبی به تحلیل آن نشست و در اینجا به همین مختصر اکتفا میکنم و آرزو میکنم تا همه بتوانیم برای رشد و پیشرفت آموزش و توسعه توانمندی های دوستان دارای ناتوانی و بویژه آنانکه به ناشنوائی و نابینایی به طور همزمان مبتلا هستند ، کمک کنیم....
Labels: دیدگاه